وعده
این رمان در نزدیکی پرتوریا، در سال ۱۹۸۶، دوران گذار آفریقای جنوبی از آپارتاید، آغاز میشود و داستان سه خواهر و برادر به نامهای آنتون (۱۹ ساله)، آسترید (۱۷ ساله) و آمور (۱۳ ساله) را روایت میکند که پس از مرگ مادرشان، ریچل، بر اثر سرطان، ارتباط خود را از دست میدهند. داستان به عهدی میپردازد که شوهر آفریقایی اش، مانی، قبل از مرگش به او داده بود: اینکه سالومه، خدمتکار سیاهپوست خانواده، مالکیت کامل خانهای را که با خانوادهاش در آن زندگی میکند، دریافت کند. این رمان به چهار بخش تقسیم شدهاست که هر بخش تقریباً با یک دهه از هم جدا شدهاست و هر یک به مرگ نابهنگام یکی از اعضای خانواده تمرکز دارد.
رابعه (۳جلدی)
رمان رابعه نوشته حسینقلی مستعان به توصیف زندگی امیری اختصاص یافته که در پی رقابتهای عشقی و سیاسی دو پسر خود را به قتل میرساند. "عمرو"، پسر "خلف بن احمد صفاری"، شکست خورده در جنگ با جانشینان "عضدالدوله"، به سیستان باز میگردد. "رابعه" دختر زیبای عضدالدوله همراه اوست. گفت و گوی آن دو خواننده را با گذشته و روحیات خلف آشنا میکند. او امیری است با ظاهری ملکوتی و باطنی شیطانی که برای رسیدن به مطامع شهوانیاش از هیچ شناختی روگردان نیست. خلف با دیدن رابعه دلباختهی او میشود. عمرو را به سیاهچال میافکند و پس از بریدن سر او بر جنازهاش نماز میگزارد. رابعه تلاشهای خلف برای کامجویی را خنثی میکند. از این پس، رمان گرد تعقیب و گریز این دو شکل میگیرد. و در پس زمینهی درگیریهای عاشقانه، تاریخ آن دوره ـ ضعف خلفا و درگیریهای حکومتهای منطقهای با یکدیگر ـ بازگو میشود. رابعه، زیبارخِ شوربخت دچار بلایایی بسیار میشود. بارها دزدیده و محبوس میشود، اما همواره به نوعی از خطر میرهد؛ از شرف خود دفاع میکند و تن به اغوا و اجبار امیر نمیدهد. تمامی ماجراهای این رمان برای رسیدن به نتیجهای اخلاقی ساخته و پرداخته شده است.
شرح حال گوته به سعی مفیستو
کریستیان موزر
مترجم: ناصر غیاثی
مفیستوفلس، یا مخفف آن مفیستو، اسم شیطان یا یکی از شیطانها و نیز نام شخصیتی اهریمنی در ادبیات آلمان است. مفیستو اولین بار در افسانهٔ فاؤست بهعنوان نمایندهٔ شیطان ظاهر شد. طبق پیمانی که بستند، مفیستو متعهد شد تا زمانی در خدمت فاؤست باشد که یا او یک جملهٔ خاص را بر زبان بیاورد یا مهلت مقرر به سر برسد. از آن زمان به بعد نقشها عوض میشد و فاؤست میبایست کمر به خدمت مفیستو ببندد. از قرار معلوم، دکتر فاؤست به علت وقوع انفجار هنگام انجام یک آزمایش شیمیایی در هتلی کشته شد. وقتی جسدش را که به طرز شکل فجیعی از شکل افتاده بود یافتند، نتیجه گرفتند که چون با شیطان پیمان بسته، او شخصاً قبض روحش کرده است.
حالا این شما و این شرح حال گوته به نقل از یادداشتهای روزانهٔ مفیستو!
غزالی نامه
غزالی از آن دسته افرادی بود که به دوری مسلمانان از خردگرایی و نفی فلسفه تأثیر بسیاری گذاشت. او هرچند ماهیت فلسفه را دچار مشکل نمیدانست، اما پرداختن به آن را مایهٔ ضعف ایمان مسلمانان دانست.
کتاب پرآوازه تهافت الفلاسفه که شاید مهمترین نقد و رد آرای ارسطوییمشربان در تاریخ فلسفه باشد، که غزالی آن را به شیوهای فلسفی و نقادانه نوشت و در آن در بیست مسئله بر فیلسوفان ایراد گرفته و به باور خودش تناقضگوییهای فیلسوفان را آشکار کردهاست. غزالی که در بیشتر مباحث مذاق عرفان و تصوف و کمتر مذاق کلامی دارد، از جمله ابوعلی سینا را به سبب چند مسئله که یکی از آنها مسئله بیآغاز بودن جهان هستی است، تکفیر میکند. ابن رشد اندلسی به غزالی پاسخ گفتهاست و نام کتاب ش را «تهافت التهافت» گذاشتهاست.
اسلوب و شیوه منطقیای که غزالی در نگارش تهافت الفلاسفه به کار برد امروز فلسفه نقادی نامیده میشود. ایرادهایی که غزالی بر مشائیان وارد کردهاست، ذاتاً فلسفیاند و بعدها در فلسفه مغرب زمین همگی از سوی فیلسوفان بزرگی چون دکارت، هیوم و کانت به شرح و تفصیل بسیار طرح شدهاند. نفی علیت، اعتباری بودن اخلاق، حمله به استقراء، بیاعتمادی به یافتههای حسی، حجیت عقل و… که غزالی در این کتاب آنها را به شیوهای منطقی و عقلی طرح کردهاست، همگی مسائلی فلسفی بهشمار میآیند که در سدههای نو، خود مایه و انگیزه پدیدآمدن مکتبهای جدید فلسفی شدهاند.
نقاب آپولون
ماری رنولت
ترجمه: سهیل سمی
اتفاقات کتاب در یونان باستان اندکی پس از پایان جنگ پلوپونزی روی میدهد. داستان آن دربارهٔ اجرای تئاترهای زنده و دسیسهچینیهای سیاسی در جوار دریای مدیترانه در آن روزگار است. راوی داستان، نیکراتوس، شخصیتی خیالی است اما شخصیتهای تاریخی واقعی نظیر دیون سیراکوزی و افلاطون نیز در این رمان نقشآفرینی میکنند. نیکراتوس بازیگر حرفهای و موفق تئاتر است و نویسنده بهروشنی تصاویری از فنون و سنن تراژدیهای یونان کلاسیک را در ذهن خواننده مجسم میسازد. نیکراتوس با دیون دوست میشود. دیون سیاستمداری میانهرو است که نیکراتوس را مأمور رساندن سندهای مهم و حساس بین آتن و دولتشهر نیرومند اما بیثبات سیراکوز میکند. دیون سعی میکند ثبات و دموکراسی را به دولت انتقالی سیراکوز بیاورد اما دیونوسیوس جوان، وارث جوان حاکم مستبد شهر، با ناشایستگی هرچه تمام سعی در به کارگیری نظریههای افلاطون دربارهٔ جمهوریت آرمانی میکند که این امر نتایج مفتضح و وحشتناکی را به بار میآورد. در انتهای کتاب، نیکراتوس با اسکندر جوان و معشوقش، هفستیون، دیدار میکند و تأسف میخورد از اینکه چرا افلاطون آموزگار خصوصی اسکندر نشد تا اسکندر کبیر ایدههای اجتماعی افلاطون را دنبال کند و جمهوری آرمانی مد نظر او را با موفقیت اجرایی کند.
ساعت ۲۵
کنستانتین ویرژیل کئورگیو
ترجمه: هوشمند مهرآسا
این رمان گیورگیو، مضمون و محتوایی همبسته دارد و به رنجها و درگیریهای منبعث از جنگ جهانی دوم، ظهور فاشیسم و سپس رفتار متفقین در پایان جنگ پرداخته است. به نحو غریبی یادآور دو رمان شگفتانگیز کورتزیو مالاپارته، نویسنده نامدار و صاحب سبک ایتالیایی است.
اتفاقاً مالاپارته هم ریپورتر جنگی بود و اساس دیدهها و دانستهها و نوشتههایش را گزارشهای خبریاش برای مجلات و روزنامهها تشکیل میداد. او هم به جبهه روسیه اعزام شد و سرانجام به خدمت متفقین درآمد. منتها رنج و تجربه اسارتی طولانی و تبعیدی درازمدت در کارنامه او نبود. هم از این رو با نگاهی تندتر و نقادانهتری مینوشت سبکی تپندهتر داشت. افزون بر اینها، دو رمان مالاپارته هم، یکی در نقد فاشیسم و دومی در نقد و کنایت به متفقین و فاتحان جنگ نوشته شده بود
«ساعت ۲۵» ابتدا به زبان رومانیایی نوشته شد و سپس به فرانسه و زبانهای دیگر ترجمه شد. این اثر، همواره به عنوان مهمترین کتاب نویسنده باقی ماند. قصهای است درباره تیره روزیها و بدبختیهای اهالی دهکدهای به نام فانتانا و روستایی جوان و سادهلوحی به نام یوهان مورتیس که به اقلیت آلمانی نژاد یهودی ساکن رومانی تعلق دارد. این جوان، عاشق دختری به نام سوزاناست و سوزانا نیز به او عشق میورزد. اما جنگ آنها را از هم جدا میکند و بیرحمانهترین صحنهها را در طول چهارصد صفحه از این کتاب درباره این دو، که نماد مردمان له شده در زیر زنجیر تانکهای تاریخاند، مرور میکنیم.
عاشقان از هم جدا میشوند و جوان عاشق، یوهان مورتیس، قربانی اروپا میشود و در سراسر این قاره، همچون آوارهای شکنجه دیده است که مدام زجر میکشد. داستان «ساعت ۲۵»، قصهای رمانتیک و عاشقانه است، اما مجالی برای لذتها و صحنههای عاشقانه باقی نمیماند.