روزهای سرگشته در سکوت
اوا و سايمون بيشتر سالهاي زندگيشان را با يكديگر سپري كردهاند. سايمون پزشك است و اوا معلم. آنها سه دختر بزرگ دارند و خانهاي مجلل. با اين حال، آنچه موجب پيوندشان ميشود، فقط عاطفه، محبت و همدليشان نيست، بلكه واقعيتهاي دردناك گذشتهشان نيز در اين پيوند نقش دارد، امري كه آنها حتي از فرزندان خود پنهان نگاه داشتهاند. اما پش از اخراج نابهنگام خدمتكارشان و در شرايطي كه سايمون بيش از پيش در لاك خودش فرورفته، ديگر نميتوانند گذشته را بيش از اين سركوب كنند. اين داستان فاش ميكند كه پيامدهاي ويرانگر اشتباه گرفتن سكوت به جاي صلح و آرامش و همچنين پناه بردن به احساس شرمساري در موقعيتهاي گريزناپذير چيست. ليندستروم با خلق اين شاهكار اشتباهات ناگواري را به تصوير ميكشد كه حاصل قضاوت نادرست ما درباره ميراث جنگ و نيز حاصل تعصبات رايج و روشهاي ويژه و نادرستمان براي حفظ بقاست.
صفات الهی
با این فرض که خدا موجود است، آیا میتوان برای وجودش تبیینی به دست داد؟ نوعاً، وجود یک ممکنالوجود را میتوان از طریق توصیف چگونگی پدید آمدنش تبیین کرد. برای مثال، میتوان وجود «تندیس آزادی» را از رهگذر توصیف چگونگی ساخت اجزاء و سپس تألیف آن اجزاء تبیین کرد؛ اما وجود خدا را نمیتوان از طریق توصیف نحوهی بهوجودآمدنش تبیین کرد؛ چراکه خداوند ممکن نیست یک مخلوق باشد. آیا میتوان از این وجود تبیینی به دست داد؟