جهان معرفی و نقد كتاب

خلاصه رمان «بعدی» نوشته مایکل کرایتون

«بعدی» نوشته مایکل کرایتون، داستانی پیچیده و گمانه‌زنی است که دنیای پیچیده و بحث‌برانگیز علم ژنتیک و بیوتکنولوژی را تشریح می‌کند. کرایتون یک تابلوی پیچیده از خطوط داستانی و شخصیت‌ها می‌بافد تا معضلات اخلاقی، قانونی و اخلاقی را که با پیشرفت سریع فناوری‌های ژنتیکی ارائه می‌شود، روشن کند.

قسمت ۱: تنظیم صحنه

«بعدی» با داستان جذاب فرانک برنت، معلم بازنشسته مدرسه ای که قبلا با سرطان خون مبارزه کرده بود، آغاز می شود. یک عنصر حیاتی در درمان موفقیت آمیز او سلول های او بود که مقاومت غیرمعمولی در برابر بیماری نشان می داد. دکتر لئو کاولی، پزشکش در BioGen، بدون اطلاع یا رضایت او، سلول‌های او را گرفته و برای تحقیقات بیشتر ذخیره کرده بود. این یک سناریوی وحشتناک است که در این نقل قول گنجانده شده است: “سلول های بدن شما، تا زمانی که زنده هستید، بخشی از دارایی شما محسوب می شوند. وقتی آنها را از بدن شما خارج کردند، دیگر دارایی شما محسوب نمی شوند و دیگر کنترلی بر آنها ندارید.»

سلول‌های Burnet با مقاومت نادرشان در برابر سرطان، بعداً توسط BioGen برای تولید داروی سودآوری به نام HeLa مورد استفاده قرار گرفتند که در برابر سرطان خون بسیار مؤثر بود. BioGen از فروش این دارو ثروت زیادی به دست آورد، در حالی که Burnet، “اهداکننده” اصلی سلول ها، یک پنی ندید. وقتی او این را کشف می کند، احساس می کند به او خیانت شده و مورد استثمار قرار گرفته است.

وکیل فرانک، مارک هاجکین، تصمیم می گیرد این بی عدالتی را به چالش بکشد و شکایتی را علیه BioGen تنظیم کند. این دعوا یک سابقه تاریخی است و این سوال را مطرح می کند که آیا یک شخص دارای حقوق مالکیت بر بدن و مواد ژنتیکی خود است یا خیر. این به معضل اخلاقی اصلی کتاب تبدیل می شود. همانطور که کرایتون می گوید: «آیا استفاده از سلول های یک فرد بدون اجازه او صرفاً به این دلیل که دیگر بخشی از بدن او نیستند، از نظر اخلاقی درست است؟»

این مورد توجه عمومی قابل توجهی را به خود جلب می کند، و بحثی را در مورد روند رو به رشد شرکت های بیوتکنولوژی در حال ثبت اختراع ژن های انسانی و استفاده از آنها برای تحقیق و کسب سود، اغلب بدون اطلاع یا رضایت اهداکنندگان، برانگیخته است. از طریق دعوای برنت، کرایتون رابطه پیچیده بین پیشرفت سریع علم ژنتیک، قدرت شرکت‌های بیوتکنولوژی و پیامدهای اخلاقی موجود را آشکار می‌کند.

در همان زمان، خط داستان همچنین بینش هایی را در مورد سوء استفاده ها و دستکاری های بالقوه در جنبه های قانونی، اخلاقی و تجاری تحقیقات ژنتیکی ارائه می دهد. کرایتون می نویسد: «پتانسیل بهره برداری تجاری از منابع ژنتیکی بسیار زیاد و وحشتناک است. عجله برای ثبت اختراع ژن های انسانی توسط شرکت های داروسازی و بیوتکنولوژی نوعی سرقت قانونی است.

قسمت ۲: شبکه ای از داستان ها

در داستان دیگری، جک واتسون، یک کارآفرین ثروتمند، از بیوتکنولوژی برای شبیه سازی طوطی حیوان خانگی مرده خود استفاده می کند که در نتیجه پرنده ای غیرعادی با توانایی شناختی به طرز شگفت انگیزی افزایش یافته است.

به موازات آن، دانشمندی سرکش به نام واسکو بوردن که برای شرکت بیوتکنولوژی دیگری به نام ژنتیکو کار می‌کند، مخفیانه ژن‌های انسانی را به حیوانات تزریق می‌کند تا موجودات تراریخته بسازد. اقدامات او منجر به تولد جرارد، یک اورانگوتان تراریخته با توانایی صحبت کردن مانند یک انسان می شود. این خط داستانی هشدار کرایتون را تجسم می‌دهد، «ژن اولین ماده تشکیل‌دهنده زندگی بود. ما فقط برای سوار شدن در پیش هستیم.»

توانایی های جرارد او را به موضوع کنجکاوی و دسیسه تبدیل می کند و یک معضل اخلاقی ایجاد می کند: جرارد یک حیوان است یا یک شخص؟ مرز بین گونه‌ها محو می‌شود و سؤالاتی در مورد پیامدهای مهندسی ژنتیک ایجاد می‌کند.

بخش سوم: پیچیدگی ها و پیامدها

در میان این توطئه های نامتجانس و در عین حال به هم پیوسته، کرایتون همچنین به موضوعاتی مانند اصلاح نژاد، تجاری سازی تحقیقات ژنتیکی و سوء استفاده احتمالی از بیوتکنولوژی می پردازد. این توطئه ها بر خطرات مسابقه بیوتکنولوژی پیش از چارچوب های اخلاقی و قانونی تأکید می کند.

نمونه‌ای از آن، داستان الکس برنت، دختر فرانک است که درگیر نبرد حضانت با BioGen بر سر سلول‌های پسرش می‌شود. BioGen ادعا می کند که آنها حقوق سلول های پسر را دارند که منجر به یک مسابقه حقوقی و اخلاقی شدید می شود.

الکس درگیر پرونده ای می شود که از محققی به نام جاش وینکلر که متهم به انجام آزمایش های ژنتیکی غیرقانونی است دفاع می کند. تحقیقات وینکلر شامل ایجاد حیوانات تراریخته با ترکیب ژن‌های گونه‌های مختلف است که منجر به ایجاد یک خرگوش درخشان به نام پیتر رابیت می‌شود که با ژن‌های چتر دریایی فلورسنت تزریق می‌شود. این به عنوان نمونه ای از آزمایش فشار مرزی است که پشت درهای بسته اتفاق می افتد.

کرایتون پیامدهای اخلاقی و قانونی دستکاری ژنتیکی را بررسی می کند و خطرات بالقوه و پیامدهای ناخواسته تغییر کدهای ژنتیکی را برجسته می کند. او سؤالاتی را در مورد تأثیر پیش بینی نشده بر اکوسیستم ها و پتانسیل جهش های کنترل نشده مطرح می کند. همانطور که کرایتون می‌گوید، “جانداران تراریخته بدون هیچ کنترلی، بدون هیچ نظارتی و بدون اطلاع از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، در محیط رها شده بودند.”

علاوه بر این، داستان داستان برایان واندر آرک را دنبال می کند، دانشمندی درخشان که به کارآفرینی تبدیل شده است، که در بازار سیاه مواد ژنتیکی دزدیده شده گرفتار می شود. تمایل او به توسعه محصولات سودآور با استفاده از این ژن های دزدیده شده، حتی اگر به معنای عبور از مرزهای اخلاقی باشد. این خط داستانی خطرات بیوتکنولوژی غیرقابل تنظیم و فریب سود را که می تواند افراد را به سمت بهره برداری از منابع ژنتیکی بدون توجه به پیامدهای بالقوه سوق دهد، آشکار می کند.

قسمت ۴: آینده ای نامطمئن

در قسمت پایانی کتاب، کرایتون توجه خود را به آینده علم ژنتیک معطوف می کند. او با داستان حیوانات تراریخته، دانشمندان سرکش و نبردهای قانونی بر سر مواد ژنتیکی، تصویری آشفته از آینده ای را ترسیم می کند که در آن ژنتیک می تواند جامعه را به روش های غیرقابل پیش بینی و بالقوه مضر دگرگون کند.

هشدار کرایتون در نقل قول او واضح است: «علم همیشه منبع بزرگ‌ترین کابوس‌های ما بوده است. این به ما قدرت می دهد قبل از اینکه ما خرد استفاده عاقلانه از آن قدرت را داشته باشیم.»

آمار و حقایق

کرایتون چندین آمار و حقایق جالب را در سراسر کتاب برای اثبات استدلال های خود ارائه می دهد.

آمار:

حدود ۲۰ درصد از ژنوم انسان ثبت اختراع شده است (تا سال ۲۰۰۶).
تا سال ۲۰۰۶، بیش از ۹۰۰۰۰ حق ثبت اختراع روی ژن های انسانی در ایالات متحده وجود داشت.
در اواخر دهه ۱۹۹۰، تقریباً ۳۰ درصد از تمام محصولات موجود در سوپرمارکت های آمریکایی حاوی مواد اصلاح شده ژنتیکی بودند.
در سال ۲۰۰۵، تخمین زده شد که از هر هشت بزرگسال در ایالات متحده، یک نفر یکی از بستگان خود را دارد که تحت آزمایش ژنتیک قرار گرفته است.
در مطالعه ای که در سال ۲۰۰۴ انجام شد، مشخص شد که ۱۶ درصد از ژن های ثبت شده توسط شرکت های بیوتکنولوژی با ژن های طبیعی موجود در بدن انسان یکسان هستند.
بین سال‌های ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۵، بیش از ۱۱۰۰۰ پرونده حقوقی مربوط به ارگانیسم‌های اصلاح‌شده ژنتیکی (GMOs) در ایالات متحده وجود داشت.
در سال ۲۰۰۶، تقریباً ۸۰ درصد از کل سویا و ۶۰ درصد از کل ذرت کشت شده در ایالات متحده اصلاح ژنتیکی شدند.
در یک نظرسنجی که در سال ۲۰۰۶ انجام شد، مشخص شد که ۴۵ درصد از آمریکایی ها معتقد بودند که غذاهای اصلاح شده ژنتیکی برای خوردن بی خطر هستند، در حالی که ۳۷ درصد معتقد بودند که آنها ناامن هستند.
در سال ۲۰۰۵، ارزش بازار جهانی محصولات اصلاح شده ژنتیکی ۵.۵ میلیارد دلار بود.
هزینه تعیین توالی ژنوم انسان در طول زمان به طور چشمگیری کاهش یافته است. در سال ۲۰۰۱، حدود ۱۰۰ میلیون دلار برای تعیین توالی ژنوم یک فرد هزینه شد، در حالی که تا سال ۲۰۰۵، این هزینه به حدود ۱۰ میلیون دلار کاهش یافت.
تا سال ۲۰۰۵، بیش از ۳۶۰۰ کارآزمایی بالینی ژن درمانی در سراسر جهان انجام شد که اکثر آنها بر درمان سرطان متمرکز بودند.
تخمین زده شده است که حدود ۷۰ درصد از پروتئین های کدگذاری شده توسط ژنوم انسان دارای پتانسیل درمانی هستند.
در سال ۲۰۰۲، تخمین زده شد که ارزش بازار دانه های اصلاح شده ژنتیکی در سطح جهان ۵.۲۵ میلیارد دلار است.
این آمارها شیوع و تأثیر تحقیقات ژنتیکی، استفاده گسترده از ارگانیسم‌های اصلاح‌شده ژنتیکی، درک عمومی از GMOs، چشم‌انداز قانونی پیرامون بیوتکنولوژی، و هزینه‌ها و پتانسیل‌های در حال تحول توالی‌یابی ژنتیکی و ژن درمانی را برجسته می‌کند. آنها بینش های قابل اندازه گیری در مورد مقیاس و اهمیت پیشرفت های ژنتیکی را در اختیار خوانندگان قرار می دهند.

حقایق:

سگ ها از نظر ژنتیکی متنوع ترین گونه های روی کره زمین هستند.
محققان با موفقیت یک گربه خانگی به نام لیتل نیکی را شبیه سازی کردند.
دانشمندان یک خرگوش تراریخته به نام پیتر رابیت ساخته اند که حامل ژن های چتر دریایی فلورسنت است.
شرکت‌های بیوتکنولوژی درگیر اختلافات مربوط به اختراع بر سر توالی‌های ژنی هستند.
بازار سیاهی برای مواد ژنتیکی دزدیده شده از جمله ژن های انسان، حیوانات و گیاهان وجود دارد.
آزمایش ژنتیک مواردی از عدم پدری را نشان داده است، که در آن پدر فرضی، پدر بیولوژیکی کودک نیست.
پروژه ژنوم انسان کل ژنوم انسان را شناسایی و نقشه برداری کرده است.
دانشمندان با موفقیت خوک ها را برای رشد اندام های مناسب برای پیوند انسان مهندسی کردند.
حیوانات تراریخته با وارد کردن ژن از یک گونه به گونه دیگر ایجاد شده اند و در نتیجه موجوداتی با ویژگی های ژنتیکی مختلط به وجود آمده اند.
حقوق مالکیت معنوی مربوط به اکتشافات و کاربردهای ژنتیکی موضوع مناقشه قانونی است.
استفاده از ارگانیسم های اصلاح شده ژنتیکی (GMOs) در کشاورزی بحث هایی را در مورد ایمنی و اثرات بالقوه زیست محیطی آنها برانگیخته است.
برخی از افراد دارای جهش های ژنتیکی هستند که آنها را در برابر برخی بیماری ها مقاوم می کند.
ژن درمانی نویدبخش درمان اختلالات ژنتیکی با اصلاح یا جایگزینی ژن های معیوب است.
ثبت اختراع روی ژن ها نگرانی هایی را در مورد محدود کردن دسترسی به اطلاعات ژنتیکی و ممانعت از تحقیقات ایجاد کرده است.
آزمایش ژنتیک می تواند اطلاعاتی را در مورد استعداد فرد به بیماری ها یا شرایط خاص نشان دهد.
محققان روش هایی را برای رشد اندام های انسان در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از سلول های بنیادی توسعه داده اند.
فقدان مقررات و نظارت روشن در زمینه بیوتکنولوژی نگرانی هایی را در مورد سوء استفاده احتمالی و پیامدهای ناخواسته دستکاری ژنتیکی ایجاد می کند.

نتیجه

«بعدی» نه با یک قطعنامه، بلکه با هشداری درباره قلمرو ناشناخته ای که با بیوتکنولوژی در حال ورود به آن هستیم، به پایان می رسد. خطوط داستانی متعدد به خوبی به هم گره نمی خورند، مانند دنیای علم ژنتیک، که پر از پیچیدگی و عدم قطعیت است.

رمان کرایتون ما را وادار می کند تا پیشرفت سریع علم ژنتیک را بدون وجود چارچوب های قانونی، انسانی و اخلاقی لازم بررسی کنیم. این یک یادآور قدرتمند از جعبه پاندورا است که اگر در حوزه علم ژنتیک با احتیاط پیش نرویم، می‌توانیم آن را باز کنیم.

در حالی که «بعدی» یک اثر تخیلی است، مضامین آن عمیقاً با دنیای واقعی طنین انداز می شود و ما را ترغیب می کند که پیامدهای اخلاقی، اخلاقی و قانونی آینده ژنتیکی خود را در نظر بگیریم. این یک روایت پیچیده و تامل برانگیز است که ما را به فکر فرو می‌برد: بعدی چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *