جهان نويسندگان و مترجمان كتاب

خلاصه کتاب تاملات اثر مارکوس اورلیوس

چرا رواقی گرایی ناگهان جریان اصلی است؟ تصور نمی‌کردم در سال ۲۰۱۸، فلسفه‌های باستانی مرتبط‌تر شوند. تصمیم گرفتم چند کتاب درباره رواقی گرایی را در فهرست مطالعه خود قرار دهم. تا ببینم این هیاهو در مورد چیست مدیتیشن اولین کتابی است که مرا با رواقی گرایی آشنا کرد.

(رواقی گرایی به Stoa یا “ایوان” ترجمه می شود، جایی که بنیانگذار – زنون – در مرکز شهر آتن تدریس و سخنرانی می کرد.)

نقدهایی به رواقی گری وارد است. یکی این است که «این یک فلسفه برای دوران پسا دموکراتیک است. این دنیایی نیست که ما امروز در آن زندگی می کنیم. ما دموکراسی داریم. ما آزادی داریم ما به فلسفه ای نیاز نداریم که به ما بیاموزد در برابر درد یا رنج مقاومت کنیم.»

من فکر می کنم ما انجام می دهیم. اکنون بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم. ما به یک فلسفه عملی نیاز داریم که به ما کمک کند امیال حریصانه مان را محدود کنیم و ما را تحریک کند تا در ارزش ها و نحوه گذراندن وقت خود تجدید نظر کنیم.

به راحتی می توان فرض کرد – با تمام فناوری هایی که به آنها دسترسی داریم – همه چیز را فهمیده ایم. اینکه اولویت‌های ما مرتب هستند و روی چیزهای درست متمرکز شده‌ایم. هیچ چیز نمی تواند دور از حقیقت باشد. رهبران جهان ما مشاجره‌های بی‌اهمیت را با شهروندان خود در مورد موضوعاتی تحریک می‌کنند – و در آن شرکت می‌کنند.

مردم کاملاً بر بیرون متمرکز هستند. در مورد خشم و انزجار و خشم. طاقت فرسا است خواندن مطالبی که بین افراد در توییتر یا فیس بوک می گذرد همیشه باعث می شود به این فکر کنم که کجا گمراه شده ایم.

بدون فرهنگ شخصیت
تعداد کمی از افرادی که من می شناسم را می توان به عنوان تیرانداز مستقیم، اصولگرا و در اعتقادات خود مصمم توصیف کرد. کهن الگوی بی معنی کلینت ایستوود امروزه مورد توجه نیست. من از دوران افسانه ای یاد کردم که مردم برای شخصیت سازی ارزش قائل بودند. من در چنین زمانی زندگی نکردم و فکر نمی کنم هرگز زندگی کنم.

امروزه به نظر می رسد که همه جذب درام، فلش، کاریزما، تازگی و سبک شده اند. چیزی که مردم از صحبت کردن در مورد آن لذت می برند، بی حس کردن ذهن است. دعواهای سیاسی، که کارداشیان با آنها ازدواج کرد، آنچه CNN تصمیم گرفت آن را به عنوان “خبر فوری” در هر روز بداند، و اینکه واقعاً چه کسی در هر رشته ورزشی بهترین است. (چه کسی بهترین است؟ شما هرگز نخواهید دانست و احتمالاً نمی توانید بدانید زیرا هیچ راهی برای مقایسه منصفانه وجود ندارد. اما همه می خواهند ۲۰٪ از زندگی خود را به هر حال صرف تلاش کنند)

در ظاهر، هیچ مشکلی با هیچ یک از اینها وجود ندارد. در ظاهر، هیچ چیز ایرادی ندارد. اما وقتی اکثریت قریب به اتفاق مردم زمان اندک بیکاری را که دارند با نگرانی در مورد جزئیات بیهوده در مورد چیزهایی که هیچ تفاوتی در زندگی آنها یا زندگی دیگران ندارد (به طور مثبت) می گذرانند، باید فکر کنید که چیزی اشتباه است.

اما شاید همیشه اینطور بوده است. از زمانی که مرد اول، اولین زن را متهم به ویران کردن زندگی خود کرد، «توده‌ها» و تعداد معدودی بودند که با وقت خود کاری ارزشمند انجام دادند. من همیشه جایی در این بین احساس می کردم. اما هر چه سنم بالاتر می رود، نسبت به مقوله قبلی احساس دفع بیشتری می کنم. هر چه از اطرافیانم، در واقع، از همه جا جداتر باشم. به همین دلیل است که خواندن «مدیتیشن‌ها» مانند خواندن چیزی بود که فراموش کرده‌اید، انتخاب کرده‌اید نادیده بگیرید، اما سپاسگزار هستید که یک بار دیگر به شما یادآوری کنید.

من یک دفتر خاطرات می نویسم و ​​هر روز چیزهایی را که باید در خودم رعایت کنم را به خودم یادآوری می کنم. من خودآگاهی خود را بسیار جدی می‌گیرم. چیزهایی را که به آنها اعتقاد دارم به خودم یادآوری می کنم. چرا آنها از همه مهمتر هستند. وقتی روزنامه نگاری می کنید، ۱۰۰ درصد صادق هستید. شما هیچ رزروی ندارید، شما آزاد هستید، به نحوی که افراد بسیار کمی در زندگی واقعی هستند. این چیزی است که من واقعاً در مورد مدیتیشن لذت بردم. این کسی نبود که بخواهد یک سیستم ایدئولوژیک را پیش ببرد یا چیزی به من بفروشد. این فقط افکار یک مرد در مورد زندگی بود – زندگی او – و خواندن آن بدون توجه به هر کلمه و یادداشت برداری غیرممکن بود. این واقعیت که خود اورلیوس اگر بفهمد که خط‌نوشته‌هایش به عنوان یکی از کتاب‌های بزرگ زمان ما شناخته می‌شوند، وحشت می‌کند، این تجربه را به طرز عجیبی صادقانه و صمیمی کرده است.

زمینه
فلسفه در سبک زندگی رومی نقش اساسی داشت، و در دوران باستان، اساتید محدودی در دانشگاه انتخاب نمی شدند. فلسفه این بود که مردم چگونه زندگی می کردند. دین برای آنها آیینی بود و نه یک راهنمای اخلاقی. نیازی نبود که باشد. مطالعه مکاتب فلسفی مانند رواقی گرایی به آنها بینشی در مورد آنچه معنادار است، آنچه باید دنبال کرد، نحوه برخورد با مرگ و مرگ و میر و نحوه رفتار با همسایگان خود به آنها داد.

مارکوس اورلیوس یک امپراتور روم تحصیلکرده بود که از ۱۶۱ تا ۱۸۰ بعد از میلاد حکومت کرد. او توسط چندین فیلسوف آموزش دید و زمان قابل توجهی را صرف تقویت مهارت های بلاغی خود قبل از غواصی عمیق در فلسفه کرد. رومیان باستان و خود مارکوس اورلیوس بشدت تحت تأثیر رواقییسم بودند. او افکار خود را در کتابی ثبت کرد. آن کتاب «مدیتیشن» نام دارد. این واقعا یک دفتر خاطرات نبود. او در مورد کارهایی که در یک روز خاص انجام داد یا از برخوردهایی که با مردم داشت صحبت نمی کرد. این بیشتر یک خاطره فلسفی است. به عبارت دقیق تر، این روش مدیتیشن او بود. این کتاب حاوی مرواریدهای خرد است که – به طور شگفت‌آوری اغلب – در بین جملات تصادفی پراکنده شده‌اند که به مانتراهای وسواس‌آمیز و تکراری ترجمه می‌شوند.

احساس می‌کرد که اورلیوس حقایقی را در اختیار دارد که قاطعانه به آن‌ها نگاه می‌کرد و مدام آنها را به خود یادآوری می‌کرد. او این کار را با ناامیدی، تحقیر خود و خشم انجام داد. برای افراد در این سن سخت است که ایده های او را بیش از حد افراطی تصور نکنند. اما چیزی که من شگفت‌انگیز یافتم این بود که چقدر زندگی در آن زمان نسبت به الان احساس کمی داشت. جملات مختصر اما پرباری که او برای بیان افکار خود در مورد این موضوعات به کار می برد به طرز شگفت انگیزی روشنگر بود.

خواندم که اورلیوس رواقی اصلی بود. من اطلاعات کافی در مورد رواقیزم برای تأیید این بیانیه ندارم، اما وقتی در این سفر به جلو می روم، آن را در ذهن خواهم داشت.

آخرین نکته در مورد این کتاب قبل از اینکه ادامه دهم. کتاب شادی نیست اگر به دنبال راه هایی برای تجربه احساسات مثبت هستید، ادبیات روانشناختی زیادی در مورد آن وجود دارد. هر چند من برای هیچ یک از آن تضمین نمی کنم. این کتابی است برای پرداختن به درد، غم و حقایق اجتناب ناپذیر زندگی. این یک سیستم فکری است که به ما کمک می کند تا از عقل خود برای پاره کردن اضطراب ها، ترس ها و وابستگی های غیرمنطقی خود استفاده کنیم.

من قصد دارم به چند مورد از موضوعاتی که از طریق “مدیتیشن” ظاهر شدند، دست بزنم. و جملاتی که من برای انتقال جوهر فلسفه مارکوس اورلیوس انتخاب کردم.

لوگوها
شما می توانید تعاریف دقیق تری را در جای دیگری بیابید، اما من فهمیدم که چیزی شبیه ترکیبی بین قوانین قطعی طبیعت و عقلانیت خودمان است. و به دلیل وجود آن، هیچ دلیلی برای عصبانی شدن از شر یا افرادی که مرتکب اعمال شیطانی می شوند وجود ندارد. همه اینها بخشی از ساختار پیچیده جهان است. هر چیزی که وجود دارد – خوب یا بد – دلیلی برای وجود دارد. اراده آزاد یک توهم است. و مانند سگی که به واگن متحرک بسته شده است، می‌توانیم علیه لوگوها شورش کنیم، اما چه بخواهیم چه نخواهیم حرکت خواهیم کرد. لوگوس همچنین به ما این توانایی را داده است که حق را از نادرست، درستکار را از بد تشخیص دهیم، و این وظیفه ماست که به نتایج منطقی خود به درستی پاسخ دهیم.

بی اعتمادی به دیگران
اورلیوس، مانند همه ما، احتمالاً توسط دیگرانی که سعی داشتند از او سوء استفاده کنند، به اطراف کشیده شد. اگر تا به حال با فروشنده‌ای لوس ملاقات کرده‌اید، با یک دوست کاذب رابطه داشته‌اید، یا با یک فرد خیانتکار از هر نوعی که می‌خواهد با ربودن زمان، توجه و اعتماد شما از شما کلاه‌برداری کند، می‌توانید در اینجا با احساسات او ارتباط برقرار کنید.

هر کس یک زندگی می گیرد. مال شما تقریبا تمام شده است و به جای اینکه با خودتان محترمانه رفتار کنید، شادی خود را به روح دیگران سپرده اید.

من دو جمله کاملاً دور از یکدیگر را در مکان آنها در کتاب ترکیب کرده ام، اما شرط می بندم که شما نمی توانید تفاوت را تشخیص دهید. قوام عقاید او چنین است. آنها به طور یکپارچه یکدیگر را تکمیل می کنند، و این یکی از چیزهایی است که تجربه خواندن را لذت بخش می کند. ایده در اینجا ساده است: بیشتر مردم ارزش تحت تاثیر قرار دادن را ندارند، با این حال، ما زمان زیادی را صرف نگرانی درباره نظرات آنها می کنیم. شرم بر ما.

ببینید واقعاً چه کسانی هستند، افرادی که آرزوی تأیید آنها را دارید و ذهن آنها واقعاً چگونه است. سپس کسانی را که اشتباه می کنند سرزنش نمی کنید و نمی توانید به آنها کمک کنید و نیازی به تایید آنها احساس نخواهید کرد. شما منابع هر دو را خواهید دید – قضاوت ها و اعمال آنها. این هرگز تعجب من را متوقف نمی کند: همه ما خودمان را بیشتر از دیگران دوست داریم، اما به نظر آنها بیشتر از نظر خود اهمیت می دهیم. اگر خدایی بر ما – یا حتی یک انسان خردمند – ظاهر می شد و ما را از پنهان کردن افکار یا تصور چیزی بدون فریاد زدن آن منع می کرد، حتی یک روز هم از پس آن بر نمی آمدیم. این همان مقداری است که ما برای نظرات دیگران ارزش قائل هستیم – به جای نظرات خود.

ما موجودات اجتماعی هستیم
این یک موضوع بزرگ در کتاب بود. اورلیوس به انواع خاصی از افراد بی اعتماد است و نسبت به کسانی که او را احاطه کرده اند، تحقیر زیادی دارد، اما اخلاق او این است که به طور مداوم به دیگران نیکی کند، حتی زمانی که آنها به شما ظلم می کنند. به خاطر داشته باشید که این کتاب از افکار خودش است. دعوت او برای صلح با دیگران نتیجه درگیری دائمی او با آنهاست.

احساس محبت نسبت به افراد حتی زمانی که آنها مرتکب اشتباه می شوند منحصراً انسانی است. شما می توانید این کار را انجام دهید اگر به سادگی تشخیص دهید: اینکه آنها نیز انسان هستند، از روی نادانی، برخلاف میل خود عمل می کنند، و اینکه شما هر دو به زودی خواهید مرد. و مهمتر از همه، اینکه آنها واقعاً به شما صدمه نزده اند. آنها توانایی شما را در انتخاب کم نکرده اند.

ایده های دیگر همکاری و تلاش برای دیدن بهترین ها در افراد است. به جای متنفر شدن از دیگران به خاطر کاستی هایشان – باید قدر ویژگی های خوب آنها را بدانید و از آنها درس بگیرید.

ما به دنیا آمده‌ایم که مثل پاها، دست‌ها و چشم‌ها مثل دو ردیف دندان بالا و پایین با هم کار کنیم. ممانعت از یکدیگر غیر طبیعی است. احساس خشم از کسی، پشت کردن به او: اینها مانع هستند. وقتی نیاز به تشویق دارید، به ویژگی‌های اطرافیانتان فکر کنید: انرژی این یکی، فروتنی آن یکی، سخاوت دیگری و غیره. هیچ چیز به اندازه زمانی که فضیلت ها به وضوح در افراد اطراف ما تجسم می یابد، وقتی عملاً از آنها غرق می شویم، دلگرم کننده نیست.

این من را به یاد یک نقل قول می اندازد:

من سکوت را از پرحرف، مدارا را از نابرده، و مهربانی را از نامهربان آموخته ام. با این حال، عجیب است، من از آن معلمان ناسپاس هستم. – جبران خلیل جبران

پذیرش – پذیرفته شدن
اورلیوس از زوایای مختلف به پذیرش نزدیک می شود.

رسالت الهی
یکی این است که هدف الهی خود را بپذیرید. به جای اجازه دادن به هوس‌های تحقیرآمیز، سطحی و بیهوده که روح شما و وظیفه شما در قبال خود و دیگران را فاسد کند، باید مسیری ثابت به سوی آنچه می‌دانید که قرار است انجام دهید، طی کنید. شما باید با هر چیزی که شما را گمراه می کند مبارزه کنید.

سرنوشت
هر چه زندگی به شما می دهد بپذیرید. شکایت نکن انجام این کار غیر طبیعی و نتیجه معکوس است. به جای شکایت، نگرش (یا درک خود) را تغییر دهید. شما می توانید ببینید که ماشین شما در حال شعله ور شدن است و این یک اتفاق ناگوار خواهد بود. منظورم این است که شما باید بفهمید که چگونه یک ماشین جدید تهیه کنید و چگونه هزینه آن را بپردازید. اما این بدان معنا نیست که شما باید موهای خود را از بین ببرید. گهگاه همیشه اتفاق می افتد انتظار می رود. در واقع، این یک بخش عادی از زندگی است. این به ما بستگی دارد که انتظارات خود را تعدیل کنیم، و سپس ذهن خود را آموزش دهیم تا واکنش های خود را نسبت به موقعیت هایی که در آن «چیز اتفاق می افتد» کنترل کند. البته گفتنش از انجام دادنش راحتتر است. اما جایگزین چیست؟ هر زمان که مشکلی پیش بیاید دائما رنج می برید؟ چه فایده ای دارد؟

مردم شما را ناامید خواهند کرد. دنیا جای بدی است. چیزی به نام عدالت وجود ندارد و انتظار داشتن فقط اتفاقات خوب، مخرب‌ترین کاری است که می‌توانید با خودتان انجام دهید – نه ساده‌لوحانه و بیمارگونه.

صبح که از خواب بیدار شدید، به خود بگویید: افرادی که امروز با آنها سر و کار دارم، مداخله گر، ناسپاس، متکبر، ناصادق، حسود و بداخلاق خواهند بود. آنها این گونه هستند زیرا نمی توانند خوب را از بد تشخیص دهند.

تغییر دادن
تنها چیزی که می توانیم به طور قطع بدانیم این است که همه چیز در آینده متفاوت خواهد بود. مردم و چیزها و ایده ها دگرگون خواهند شد. همه چیز در یک نوسان دائمی است. از جمله خودمان. حتی ما هویت ثابتی نداریم. تلاش برای چسبیدن به گذشته – یا یک واقعیت ثابت – احمقانه است.

آگاهی دائمی که همه چیز از تغییر زاده می شود. این دانش که طبیعت چیزی بیش از تغییر آنچه وجود دارد و ساختن چیزهای جدید مانند آن دوست دارد وجود ندارد. تمام آنچه وجود دارد، بذر چیزی است که از آن پدید می آید. فکر می‌کنید تنها دانه‌هایی هستند که گیاهان می‌سازند یا بچه؟ عمیق تر برو

هدفمند زندگی کنید
بسیاری از ایده ها به این ارتباط دارند. اجازه ندهید لذت هایتان، نقشه های دیگران یا حواس پرتی های ناشایست شما را از هدفتان دور کند. اورلیوس دائماً به خود یادآوری می کند که در برابر تحت فشار قرار گرفتن نیروهای بسیاری در زندگی مقاومت کند. این یک پیام مرتبط برای هر کسی است که هدفی معنادار را دنبال می کند.

رشته ای را که می شناسید دوست داشته باشید و اجازه دهید از شما حمایت کند. همه چیز را با کمال میل به خدایان بسپارید و سپس راه خود را در زندگی بپیچید – نه ارباب و نه برده هیچکس. بنابراین تصمیم بگیرید که با چه کسی کار کنید. نیرویی که همه چیز را هدایت می کند، بدون در نظر گرفتن این موضوع به خوبی از شما استفاده می کند – شما را در لیست حقوق و دستمزد خود قرار می دهد و شما را به کار می اندازد. اما مطمئن شوید که این کاری نیست که کریسیپوس از آن صحبت می کند: خط بد در نمایشنامه برای خنده قرار داده شده است. وقت آن رسیده است که بفهمی چیزی در وجودت قدرتمندتر و معجزه آساتر از چیزهایی است که روی تو تأثیر می گذارد و باعث می شود مثل یک عروسک برقصی.

همه چیز مانع می شود. دوستان، خانواده، کار، اوراق بهادار شخصی، لذت فیزیکی. همه آنها در مسیر شما قرار می گیرند و مسیر شما را طولانی تر و دشوارتر می کنند. به همین دلیل است که من فکر می کنم این جمله ساده معنای قابل توجهی در خود دارد.

کوتاه‌ترین مسیری را که طبیعت برنامه‌ریزی کرده است، انتخاب کنید تا به سالم‌ترین راه صحبت کنید و عمل کنید. این کار را انجام دهید، و عاری از درد و استرس، بدون هر گونه محاسبه و تظاهر باشید.

مانع راه است
اگر تا به حال از نداشتن زمان، پول، عقل، ارتباطات، اراده کافی برای انجام کاری شکایت کرده اید. خوب است که گزیده زیر را در ذهن داشته باشید.

به یک معنا، مردم شغل مناسب ما هستند. وظیفه ما این است که آنها را خوب کنیم و با آنها مدارا کنیم. اما وقتی آنها مانع انجام وظایف درست ما می شوند، برای ما بی ربط می شوند – مانند خورشید، باد، حیوانات. اعمال ما ممکن است توسط آنها مانع شود، اما هیچ مانعی نمی تواند نیات یا تمایلات ما باشد. زیرا ما می توانیم خود را تطبیق دهیم و تطبیق دهیم. ذهن مانع عمل ما را با اهداف خود تطبیق می دهد و تبدیل می کند. مانع عمل، اقدام را پیش می برد. چیزی که سر راه می ایستد، راه می شود.

فهرستی از گزیده‌ها و ایده‌های مدیتیشن مارکوس اورلیوس به پایان می‌رسد. این آزمون «فقط کتاب‌هایی را که می‌خوانی دوباره می‌خوانی» را پشت سر می‌گذارد – و جای تعجب نیست که این یک متن باستانی است. به غیر از یادگیری در مورد قصارهای درخشان و فلسفه‌های عملی حکیمانه‌ای که به طور غنی از هر صفحه بیرون می‌آیند، نکته دیگری هم دارم. سادگی. برای بیان ایده های قدرتمند نیازی به استفاده از زبان پیچیده ندارید. شما به ساختارهای گرامری فانتزی نیاز ندارید. در واقع، بخش‌هایی از کتاب که من بیشتر از همه لذت بردم، زمانی بود که اورلیوس توانست طول عمر خرد را در یک یا دو جمله فشرده کند. آنها جادویی و نفیس بودند.

سادگی نیز موضوعی بود که او به آن پرداخت. دور کردن هر چیز غیر ضروری از زندگی و این را در نوشته او نشان داد. اگر تا به حال از حضور در آکادمیک ناخوشایند بوده اید، متوجه خواهید شد که فلسفه مخالف در حال اعمال است – به ویژه در مدرسه کسب و کار. آنها شما را تشویق می کنند که ایده ها و افکار ساده را در نظر بگیرید و آنها را به سخت ترین زبانی که می توانید تصور کنید بیان کنید. من سعی کردم واقعاً آن سبک را در نوشتار و گفتار خود بیاموزم – هنوز موفق نشده ام.

روشن فکر کردن به معنای ساده نوشتن و صحبت کردن است – حتی اگر با خودتان. همانطور که مارکوس اورلیوس نشان داده است; مخصوصا به خودت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *