طبیعت بیجان با صدفها و لیمو
نویسنده: مارک دوتی
مترجم: سحر مرعشی
اگرچه در نگاه اول به نظر می رسد این جلد باریک خواندنی سریع است، اما باید آن را درنگ کرد و دوباره خواند تا عمق کامل زیبایی و بینش آن آشکار شود. شاعر و برنده جایزه حلقه ملی منتقدان کتاب (برای اسکندریه من) با ترکیب خاطرات با تفکرات هنری و فلسفی، با اعتراف به وسواس خود نسبت به طبیعت بی جان هلندی قرن هفدهم که عنوان این کتاب است، شروع می کند. همانطور که او موارد به تصویر کشیده شده در نقاشی را تجزیه و تحلیل می کند، به طرز ماهرانه ای افکار خود را در مورد روابط صمیمی ما با اشیا معرفی می کند و متعاقباً توضیح می دهد که چگونه آنها اغلب به طور جدانشدنی به افراد و مکان های یک زندگی فردی پیوند دارند. بیشتر با عیوب به دست آمده از استفاده مشخص می شود، هر شی از یک میز بلوط کهنه تا یک بشقاب چینی آبی و سفید خرد شده، سکوی پرشی برای انعکاس تشکیل می دهد. دوتی خاطرات شخصی را در سرتاسر خود پراکنده می کند، اما او همیشه به موضوع نقاشی طبیعت بی جان و شیوایی بی صدا آن بازمی گردد. مشاهدات دوتی در مورد تعادل، غم، زیبایی، فضا، عشق و زمان با حکمت و لطف شاعرانه منتقل می شود.
کتابهایی مانند این، که به منابع خلقت و سرچشمههای انسانیت ما میپردازند، هر دهه یکبار میآیند. -سوزان سالتر رینولدز، لس آنجلس تایمز
این کتاب کوچک به اندازه هر چیزی که در سالهای اخیر خواندهام عاقلانه، حساس، شدید و تأثیرگذار است.» دوریس گرومباخ، نویسنده کتاب پنجاه روز تنهایی
"یک گوهر." -مجله کتابخانه
نثر مارک دوتی به شدت اکتشافی است، با این حال هر کنارهای، هر انحرافی، به مناسبت تبدیل میشود، و به نظر میرسد که همهچیز بدون دردسر است، گویی نویسنده متعجب و با صدای بلند شگفتزده است. -برنارد کوپر، نویسنده سرم حقیقت
"یک دستاورد خیره کننده، درخشندگی آن ناشی از توجه
کتابهایی مانند این، که به منابع خلقت و سرچشمههای انسانیت ما میپردازند، هر دهه یکبار میآیند. -سوزان سالتر رینولدز، لس آنجلس تایمز
این کتاب کوچک به اندازه هر چیزی که در سالهای اخیر خواندهام عاقلانه، حساس، شدید و تأثیرگذار است.» دوریس گرومباخ، نویسنده کتاب پنجاه روز تنهایی
"یک گوهر." -مجله کتابخانه
نثر مارک دوتی به شدت اکتشافی است، با این حال هر کنارهای، هر انحرافی، به مناسبت تبدیل میشود، و به نظر میرسد که همهچیز بدون دردسر است، گویی نویسنده متعجب و با صدای بلند شگفتزده است. -برنارد کوپر، نویسنده سرم حقیقت
"یک دستاورد خیره کننده، درخشندگی آن ناشی از توجه شفاف و بینش دقیق است. موضوع، کنش عمیقا شخصی از ادراک است که به توصیف ترجمه شده است. داتی موفق می شود این متفکرانه ترین هنرها - طبیعت بی جان - را به یک درام پرچین تبدیل کند." -پاتریشیا همپل، نویسنده کتاب من می توانستم به تو داستان بگویم
شفاف و بینش دقیق است. موضوع، کنش عمیقا شخصی از ادراک است که به توصیف ترجمه شده است. داتی موفق می شود این متفکرانه ترین هنرها - طبیعت بی جان - را به یک درام پرچین تبدیل کند." -پاتریشیا همپل، نویسنده کتاب من می توانستم به تو داستان بگویم
کتاب صادق هدایت
بگذار خارستان بسوزد (کتاب دوم اینجه ممد)
یاشار کمال نویسندهای است ضد سرمایهداری و ما به ازای فارسی رمان او را در زبان فارسی نیز محمود دولتآبادی در رمان رشکانگیز «کلیدر» خلق کرده است. یاشار کمال قلمی زیبا دارد که حتی از خلال ترجمه هم میتوان به قدرت او در داستانپردازی پی برد. قلم در دست کمال برای توصیف طبیعت و تجربههای زنده و پویای زندگی روان است و به مهار کشیده شده. یاشار کمال با نام اصلی کمال گوکچلی نامدارترین نویسنده معاصر ترکیه است. رمانهای او به دلیل قرابت او با فضای فرهنگی و مشابهتهای فرهنگی کشورمان لطف خاصی برای خواننده فارسی زبان دارد. رمانهای او را هر زمان و در هر شرایطی میتوان دست گرفت و خواند و از خواندن آنها لذت برد.
شاهین آناوارزا (کتاب سوم اینجه ممد)
نویسنده: یاشار کمال
مترجم: ایرج نوبخت
شبهای آبگیری در تابستان واقعاً شب های خاطره انگیزی هستند در تاریکی شب در بیابان در کنار باغ با یک چراغ فانوس که باد شعله های آن را تکان می دهد فکرهای خیلی عجیبی به ذهن آدم می رسد. شب در کنار آتش در بیابان دور از روستا در جایی که خانه ای نیست آدم انگار مدنیت دست و پا گیری که به قول روسو زنجیری شده است بر پایش ، به فراموشی سپرده و به شهری تعلق ندارد. نیم رخ افراد دور آتش گاهی روشن و گاهی تاریک می شود.صدای پای آب ، صدای چاه موتور، صدای سگ ها و چراغ هایی که از دور سوسو می زنند همگی انسان را تا بی نهایت خیال پیش می برند، تا بی نهایت بودن. آدم آنجا واقعا نمی داند چرا هست و چرا باید باشد.دید انسان وسیع می گردد انگار از بالا به مردم دنیا نگاه می کنی. چه قدر کارهای آنها و شتابشان به نظر مسخره می رسد. انگار زمان متوقف شده است... این کتاب در واقع جلد سوم رمان اینجه ممد میباشد.
شب هنگام هر خونی سیاه است
رمان ادبی که در دوران جنگ جهانی اول اتفاق میافتد. شخصیت های اصلی رمان دو سرباز سنگالی هستند که برای فرانسوی ها در سنگر بر علیه آلمانی ها می جنگند. این رمان با آلفا آغاز می شود که بهترین دوست او و «بالاتر از برادر» مادبا در نبرد کشته می شود. آلفا تصمیم می گیرد از سرباز آلمانی چشم آبی که مادبا را کشته است انتقام بگیرد، بنابراین او وحشی و بی رحم می شود و خودش را وقف خشونت و جنگ می کند. اما صرف نظر از اینکه او چند آلمانی را می کشد، آلفا نمی تواند خود را به خاطر مرگ مادبا سرزنش نکند. و با ادامه جنگ، او در تلاش برای انتقام به جنون فرو می رود.