بینوایان (۲ جلدی)
ویکتور هوگو
ترجمه: ع. شکیباپور
ویکتور هوگو
ترجمه: ع. شکیباپور
ویکتور هوگو
ترجمه: نسرین تولایی – ناهید تولایی
اثر ویکتور هوگو
ترجمه حسینقلی مستعان
با همکاری موسسه انتشاراتی امیرکبیر و کانون معرفت
در دو مجلد
جلد سخت زرکوب
۱۱۰۳ص
چاپ ۱۳۳۱-۱۳۳۲
بسیار کمیاب و کلسیونی
ویکتور هوگو
ترجمه: حسینقلی مستعان
انتشارات کانون معرفت
اثر ویکتور هوگو
ترجمه: حسینقلی مستعان
از انتشارات بنگاه مطبوعاتی گوتنبرگ
ویکتور هوگو
ترجمه: حسینقلی مستعان
کتاب بینوایان با عنوان اصلی Les Misérables شاهکار ویکتور هوگو است که در سال ۱۸۶۲ منتشر شد. این رمان به معنای واقعی کلمه غذای کاملی برای روح انسان است. کتابی که بدون تردید ازجمله ماندگارترین رمانهایی خواهد بود که به عمر خود میتوانید بخوانید.
کتاب بینوایان به صورت سوم شخص روایت میشود و در آن نویسنده زمان به جلو و عقب میکشد و ماجراهای مختلف را روایت میکند. این اثر هرآنچه را که لازم است درباره فرانسه قرن نوزدهم بیان کرده و یک اثر تاریخی، روانشناسانه، اجتماعی و عاشقانه محسوب میشود. ویکتور هوگو ۱۷ سال را صرف نوشتن این اثر برجسته کرده است.
حسینقلی مستعان، مترجم، در ابتدای کتاب بینوایان زندگی نامهای از هوگو و همچنین معرفی کوتاه از آثار او ارائه کرده است.
ویکتور هوگو
ترجمه: محمدرضا پارسایار
ـ آیا ممکن است سرشت بشر بهکلی دگرگون شود؟ ـ آیا ممکن است همان گونه که ستون فقرات بشر زیر سقفی کوتاه، درهم فشرده و خم میشود در آدمی نیز زیر بار فلاکت و فقر عیب پذیرد و به معلولیتی درمانناپذیر دچار شود؟ ـ آیا در روح بشر عنصری الاهی وجود دارد که فساد نمیپذیرد؟ فشارهای اجتماعی و اخلاقی آدمی را به تباهی سوق میدهند. از نظر ویکتور هوگو، بینوایی و بیاعتنایی انسانها به یکدیگر و نظام سرکوبگر و بیرحم باعث میشوند تا انسان پاکنهاد به زشتکاری روی آورد. او بر این باور است که آموزش و پرورش و حفظ کرامت انسانها تنها راه حلهای جامعه برای دوری از زشتکاریاند. بینوایان نشان میدهد که بهترین راه برای تعالی انسان، گذشت و فداکاری است.
وی در کتاب بینوایان به تشریح بیعدالتیهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه میپردازد، همان عوامل و محرکهای اجتماعی که منجر به سقوط ناپلئون سوم شد. انحصار توزیع قدرت و ثروت در دست خانواده فاسد سلطنتی که از مشکلات جامعه فرانسه کاملاً بیاطلاع بودند، سبب ایجاد معضلات اقتصادی و اجتماعی در جامعهٔ فقیر فرانسه شد و انقلاب فرانسه ناشی از همین تحولات زیرساختهای اجتماعی جامعه فرانسه بود. ویکتور هوگو در خلال پردازش شخصیتهای داستان و روانشناسی آنها، نحوه درگیری و دخالت آنان را در این نهضت اجتماعی و تودهای نشان میدهد.
ویکتور هوگو در انتهای رمانش ساختار فراگیر کارش را توضیح میدهد:
این کتاب که خواننده پیش از این لحظه در کلیات و جزئیات از این سو به آن سو میرود… یک فرایند از شر به خیر، از بی عدالتی به عدالت، از بطلان به حقیقت، از شب به روز، از اشتها به وجدان، از فساد اداری به زندگی؛ از حیوانیت به وظیفه، از جهنم به بهشت، از هیچ به خدا. نقطه شروع: جسم، مقصد: روح. یک هیدر در آغاز، و یک فرشته در پایان.
ویکتور هوگو
ترجمه: حسینقلی مستعان
بینوایان (به فرانسوی: Les Misérables) رمانی نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ سرشناس فرانسوی است. این کتاب اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمانهای قرن ۱۹ است.
با شروع انقلاب ژوئن در ۱۸۱۵ و به اوج رسیدن آن در ۱۸۳۲ در پاریس، این رمان از زندگی چند شخصیت و تمرکز بر مبارزات محکوم سابقهداری به نام ژان والژان و به رستگاری رسیدن او شکل گرفت.
هوگو در کتاب بینوایان به تشریح بیعدالتیهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه میپردازد، همان عوامل و محرکهای اجتماعی که منجر به سقوط ناپلئون سوم شد.
انحصار توزیع قدرت و ثروت در دست خانواده فاسد سلطنتی که از مشکلات جامعه فرانسه کاملاً بیاطلاع بودند، سبب ایجاد معضلات اقتصادی و اجتماعی در جامعهٔ فقیر فرانسه شد و انقلاب فرانسه ناشی از همین تحولات زیرساختهای اجتماعی جامعه فرانسه بود. ویکتور هوگو در خلال پردازش شخصیتهای داستان و روانشناسی آنها، نحوه درگیری و دخالت آنان را در این نهضت اجتماعی و تودهای نشان میدهد.
هوگو جاه طلبی خود را برای ناشر ایتالیایی کتاب این گونه توضیح میدهد:
تفاوتی ندارد این کتاب توسط همه افراد خوانده شود، اما این برای همه معنی میدهد. در انگلستان به خوبی اسپانیا معنی میدهد، در ایتالیا به خوبی فرانسه، در آلمان به خوبی ایرلند، در بندرگاههای تجارت برده به همان خوبی امپراتوریهای دارای برده. مشکلات اجتماعی فراتر از مرزهاست. زخمهای بشریت، زخمهایی که در بستر جهان اتفاق میافتد، در خطهای قرمز و آبی کشیده شده بر روی نقشه متوقف نمیشود. هر کجا که مردان در جهل و نومیدی هستند، هر کجا که زنان برای تکهای نان خودشان را میفروشند، هر کجا که کودکان کتابی برای آموزش و یا خانهای گرم ندارند، بینوایان در را میزند و میگوید: «باز کن من برای تو آمدم.»