هنرمند دیوانه و داستان‌های دیگر از نویسندگان روس (دو جلدی) (مجموعه هفتاد و دو ملت ۷)

گزینش و ترجمه: قاسم صنعوی

ادبیات داستانی روسیه، نسبت به دیگر کشورهای اروپایی دیرتر و با تأخیر بسیار از مه‌های قرون وسطا به‌در‌آمد. اما از قرن هجدهم و به‌خصوص از اوایل قرن نوزدهم، آثار برخاسته از تخیل عرضه شده از نویسندگان این دیار به خوبی در حد رقابت با اثرهای ادبی کشورهای اروپایی بودند. در دهه پایانی قرن هجدهم و سه دهه نخست قرن نوزدهم، کارامازین که نوعی مرحله گذر را فراهم می‌آورد، خود را می‌قبولاند.

اما پوشکین، که به نوبت از ولتر، بایر ون و میتسکیه‌ویچ پیروی می‌کرد و در عین حال از ادبیات عامیانه دیارش اشباع شده بود، در زمینه ادبیات داستانی نیز مانند شعر، اثری در خور رقابت با اثرهای برجسته اروپایی می‌آفریند. لرمونتوف که اگر بیشتر می‌زیست احتمالاً می‌توانست بر او پیشی بجوید در حد خالق بوریس گودونوف جلوه می‌کرد. در دوران این دو، ادبیات داستانی روسیه، ترسیم کننده وضعی اجتماعی می‌شد که در آن تمدن و توحش با هم در تقابل بودند. تورگنیف که فرانسوی‌ترین نویسنده روس لقب گرفته، به‌گونه‌ای جذاب زندگی روستاییان و نیز نجیب‌زادگان را توصیف می‌کرد.

تولستوی، پیر دیر و استاد ادبیات روس در آستانه انقلاب، تمام جنبه‌های زندگی روسی، حتی زندگی انسانی را در‌بر‌می‌گرفت. و بالاخره باید از داستایفسکی یاد کرد که در درجه اول چون نقاش بی‌نوایان و کسانی که خودش آنان را تحقیرشدگان می‌خواند، در نظر گرفته می‌شود. نویسندگانی چون گوگول، نکراسوف، چخوف، گورکی و … نیز کسانی نیستند که از یاد برده شوند. در مجموع، در آستانه انقلاب، ادبیات روسیه از وضع بسیار خوبی برخوردار بود.

انقلاب اکتبر، در ادبیات داستانی روسیه نیز دگرگونی‌هایی پدید آورد. نویسندگانی که از پیش به ایدئولوژی نو دلبستگی یافته بودند حرفی متفاوت برای گفتن داشتند. شمار درخور توجهی از نویسندگان دوران نظام پیشین راه تبعید خودخواسته را پیش گرفتند و در مجله‌های روسی‌زبان متعدد به‌خصوص چاپ پاریس و برلین، گرد آمدند.

از این شمار، برخی چون شوکلوفسکی، بیه‌لی، گورکی، به‌دنبال آزادی نسبی اعطا‌شده بازگشتند. برخی از نویسندگان دوران پیش، خاموشی پیشه کردند، برخی به اجبار قلم را کنار گذاشتند و کسی چون نیکولای گومیلف، شوهر اخماتووا تیرباران شد. اغماض‌های مقطعی به گروه‌هایی چون برادران سن-سراپیون میدان داد که برای نو کردن استتیک در ادبیات داستانی نیز بکوشند، یا بروز اندکی نقد اجتماعی در رمان‌هایی چون حسد نوشته اوله‌شا مجاز بود. ولی از سال ۱۹۳۰ که استالین قادر مطلق شد، همان مختصر آزادی نسبی اعطایی در ادبیات از بین رفت و زندگی ادبی از طریق اتحادیه نویسندگان که مستقیماً از ژدانوف، کمیسر سیاسی، دستور می‌گرفت هدایت می‌شد.

کنگره‌های متعددی که ترتیب یافتند هربار بر قیدها افزودند. اما پس از مرگ استالین و گزارش خروشچف به کنگره بیستم حزب کمونیست، زیر‌و‌بم‌هایی در زمینه ادبیات داستان پدید آمد، از سویی مجله ارگان اتحادیه نویسندگان، از سولژنیتسین و بولگاکوف مغضوب پیشین داستان‌هایی به چاپ می‌رسید، و از سویی برودسکی که عضو اتحادیه نویسندگان نبود ولی ذوب شدن یخ‌ها، پیداشدن ادبیات زیراکسی (سامیزدات) و خلق آثاری بود که در ارزش جهانی آن‌ها نمی‌توان شک کرد. لطیفه‌ای که در دهه هفتاد، دوران نیمه استالینی برژنف، در محفل‌های ادبی مسکو دهان به دهان می‌گشت، اشاره به این ادبیات ممنوع داشت: نویسنده‌ای که مهمان خانواده‌ای بود، مادربزرگ را سرگرم تایپ از روی جنگ و صلح یافت، وقتی دلیل بازنویسی اثری را که میلیون‌ها نسخه چاپی آن موجود بود جویا شد، مادربزرگ اظهار داشت: این روزها جوان‌ها به هیچ چیز چاپ شده اعتماد ندارند و فقط سامیزدات‌ها را می‌خوانند…

پروفسور و دانشمند دیوانه

   سیمون وینچستر

   ایرج درویش و سید ابوالفضل میرخانی

سیمون وینچستر نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی است.

این رمان تاریخی داستان تدوین فرهنگ لغت معروف آکسفورد توسط دکتر مورای و دکتر مینور در مدت ۷۰ سال می باشد.

نکته درام قضیه اینست که دکتر مینور قاتل بوده و مدتی طولانی در آسایشگاه روانی بستری بوده است.

دیوانه‌های فوتبال

دومینیک آتون همراه با دنی دایر

ترجمه‌ی وحید نمازی

این کتاب شامل نُه داستان تکان‌دهنده‌ی حقیقی از سخت‌ترین هوادران فوتبال دنیا است.

دومینیک آتون در مقدمه‌ی این کتاب آورده است:

«آن‌چه در این کتاب می‌خوانید، داستان‌هایی است درباره‌ی بی‌رحم‌ترین، وحشتناک‌ترین و پرشورترین تشکیلات هوادارن فوتبال جهان. فکر می‌کردید که انگلیس سرسخت‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین تشکیلات طرف‌داران و تماشاگران فوتبال جهان را دارد؟ دوباره فکر کنید! ما در این داستان کاری کرده‌ایم که دید شما را تغییر می‌دهد، به دیدار دسته‌هایی از بچه‌های شرور رفته‌ایم، در قلمرو آن‌ها و تحت شرایط سخت حکم‌فرمایی‌شان، با رهبران تشکیلات آن‌ها دیدار کرده‌ایم که این دیدارها همیشه هم خوب و به‌یادماندنی از آب در نیامدند.

ما گروه کوچکی بودیم ـ متشکل از من، یک مدیر تولید، یک کارگردان و یک محقق که برای به تصویر کشیدن فعالیت این گروه‌ها و ساخت یک سریال تلویزیونی سفر می‌کردیم ـ ولی در واقع به سختی و چهارچشمی هوای یکدیگر را داشتیم. چرا که زمان‌هایی می‌رسید که به شدت نیاز به حمایت و مراقبت احساس می‌شد. اتفاق افتاد که به ما شلیک کردند، ما را با سنگ زدند، تعقیب‌مان کردند و یا به طرف‌مان گاز اشک‌آور شلیک کردند.

تهدیدمان کردند. کل‌کل کردیم و با آن‌ها مشاجره کردیم و همیشه هم می‌دانستیم که ممکن است سالم به خانه برنگردیم.

ما درست یک بازی پیش از آن که هولیگان‌های آرژانتینی تا پایان فصل از سفر به شهرهای دیگر به همراه تیم‌های مورد علاقه‌شان منع شوند آن‌جا بودیم و روزهایی را در ایتالیا گذراندیم که در همان ایام، کل لیگ به هم ریخت و هولیگان‌هان چند پلیس را کشتند.

در هلند از ترس جان‌مان فرار را بر قرار ترجیح دادیم و در گالاتاسرای ترکیه از برابر دوربین‌های پلیس متواری شدیم.

به صربستان رفتیم تا با سران تشکیلاتی از هولیگان‌ها که متهم به جنایات جنگی شده بودند از نزدیک ملاقات کنیم و زمانی که در برزیل همراه با یکی از تشکیلات هواداری به سفری برای دیدن مسابقه‌ی تیم آن‌ها می‌رفتیم ، شیشه‌ی اتوبوس‌مان در اثر تیراندازی هواداران دیوانه‌ی تیم حریف خرد شد. در لهستان هم شورش تمام و کمالی را از نزدیک حس کردیم.

ما در کنار کثیف‌ترین تشکیلات هواداری فوتبال و در جایگاه‌های‌شان در استادیوم‌های مختلف ایستادیم و شنیدیم چگونه از جوانانی که دستوران رهبران آن تشکیلات را بی‌چون و چرا اجرا می‌کنند، بهره‌کشی می‌شود. ما دقیقا به درون سازمان‌های مخوف آن‌ها راه پیدا کردیم و با سرکرده‌های‌شان به گفت‌وگو نشستیم.

کار ما درست مثل یک گردباد واقعی بود. طی نود روز از نه کشور گذشتیم، با تشکیلات هواداری فوتبال در آن کشورها آشنا شدیم و سرسخت‌ترین سازمان‌های هولیگان‌ها در جهان را شناختیم. گاهی لبخندی واقعی بر لب داشتیم و زمانی هم از شدت ترس نزدیک بود خودمان را خیس کنیم!

این ماجرای واقعی رویدادهایی است که طی این مدت برای‌مان اتفاق افتاد. بعضی‌هایش را دوربین‌مان ضبط کرد و در بیشترش هم اجازه نداشتیم دوربین را روشن کنیم یا از پخش صحنه‌های ضبط شده معذور بودیم. می‌شود گفت که این کتاب، نسخه‌ی تدوین نشده‌ی ماجراهای ماست که بی‌شک، پدید‌آوردنش مثل یک انفجار بزرگ، حسابی سر و صدا می‌کند.»

در ستایش دیوانگی

نام نویسنده : اراسموس

نام مترجم : حسن صفاری

در ستایش دیوانگی که برای نخستین بار در آغاز قرن شانزدهم میلادی منتشر شد، از کتاب‌هایی است که در آن زمان غوغا برانگیخت و به عقیده بسیاری از مورخان صاحب‌نام در تکامل فکری دوران رنسانس و نیز جریان اصلاح دینی مسیحیت نقشی مؤثر بازی کرد. این کتاب در واقع، اولین اثری است که بعد از دوران تاریک قرون وسطا در اروپا به انتشار درآمد و اوضاع اجتماعی آن روز و خصوصا استبداد و بیداد مذهبی مقامات کلیسا و رهبران دیوان‌های تفتیش عقاید را مورد انتقاد صریح و شکننده قرار داد. اراسموس، که این کتاب او تاکنون صدها بار در کشورهای مختلف جهان به چاپ رسیده است، بیش از هر کسی در اصلاح دینی قرن‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی تأثیر داشت و در بیان اهمیت او همین بس که اتحادیه اروپا برنامه اعزام دانشجویان کشورهای اروپایی به یکدیگر با برنامه اراسموس نامیده است.

دیوانه ای بالای بام

  • نویسنده : عزیز نسین
  • مترجم : ارسلان‌ فصیحی‌

همه اهل محل خبردار شده بودند: «یه دیوونه رفته روی هره پشت‌بوم وایستاده!»
کوچه پر از آدم‌هایی شده بود که برای تماشای دیوانه آمده بودند. پلیس‌ها اول از کلانتری، بعد هم از مرکز سر رسیدند. پشت سرشان مأمورهای آتش‌نشانی آمدند. مادرِ دیوانه‌ای که رفته بود بالای پشت‌بام التماس کنان می‌گفت: «پسرم، عزیزم، بیا پایین… قربونت برم… یالله قند و عسلم، بیا پایین!»
دیوانه می‌گفت: «منو کدخدا کنین تا بیام پایین، اگه کدخدا نکنین خودمو از این بالا پرت می‌کنم پایین!» مأمورهای آتش‌نشانی زود برزنت نجات را باز کردند تا اگر دیوانه خودش را پایین انداخت، بتوانند بگیرندش. نُه مأمور آتش‌نشانی از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خیس عرق شده بودند.»
عزیز نسین (۱۹۱۵-۱۹۹۵) نویسندگی را از سال ۱۹۴۵ با مقاله نویسی در مجلات شروع کرد و نوشتن را تا پایان عمر ادامه داد. حاصل این سال‌ها ده‌ها عنوان کتاب در زمینه‌های داستان و رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کودک و خاطرات است. او ۲۳ جایزه معتبر ملی و بین‌المللی (اکثراً در زمینه طنز) برده و آثارش به بیشتر زبان‌ها ترجمه شده است.
مجموعه حاضر گزیده‌ای است از بهترین داستان‌های طنز عزیز نسین که مترجم آنها را از کل آثارش انتخاب و ترجمه کرده است.

یادداشت های یک دیوانه

نام نویسنده : نیکلای گوگول

نام مترجم : خشایار دیهیمی

وجه مشخصهٔ داستان‌های گوگول سادگی قصه‌نویسی، ویژگی قومی، امانت محض نسبت به زندگی، و بکر بودن و سرزندگی خنده‌آور آن‌هاست که همیشه تحت‌تأثیر احساس عمیق غم و دلتنگی قرار می‌گیرد. همهٔ این ویژگی‌ها یک منبع دارند: گوگول شاعر است، شاعر زندگی حقیقی.

اولین تأثیری که هر یک از قصه‌های گوگول بر خواننده می‌گذارد این است که با خود بگوید: «چقدر همهٔ این‌ها ساده، عادی، طبیعی، و حقیقی است، و درعین‌حال چقدر بکر و تازه.» این سادگی قصه‌نویسی، این صراحت لهجه، این پرهیز از نمایش‌پردازی، این پیش‌پاافتادگی و معمولی بودن اتفاقات قصه‌ها، علائم حقیقی و قطعی خلاقیت هستند: این شعری حقیقی است، شعر زندگی خود ماست.

تقریباً همهٔ قصه‌های گوگول کمدی‌های سرگرم‌کننده‌ای هستند که با هیچ‌وپوچ شروع می‌شوند، با هیچ‌وپوچ ادامه می‌یابند، و به اشک ختم می‌شوند، و در پایان، زندگی نام می‌گیرند. قصه‌هایش همگی همین‌طورند: اولش سرگرم‌کننده، سپس غم! زندگی خود ما هم چنین است: اولش سرگرم کننده، و بعد غم. چقدر شعر، چقدر فلسفه، و چقدر حقیقت در این‌جا نهفته است!

سیری در دیوان شمس

علی دشتی

بیشتر آثار دشتی ترجمه است اما بارزترین نوشته‌های او کتابهایی است که در زمینه بررسی آثار شعرا و نویسندگان کلاسیک ایران به رشته تحریر در آورده است.

تکیه بر عقل گرایی در نوشته‌های دشتی موج می‌زند و کتابهای او در نقد تصوف معروف است. بعضی از کتابهای او نیز داستان با نثر شیوای فارسی است. ایرج میرزا در مثنوی زهره و منوچهر درباره دشتی سروده: گاه قلم در کف دشتی دهم بر قلمش روی بهشتی دهم وی با هرگونه کهنه گرایی در نثر خواه به شکل سره نویسی و خواه در قالب پیروی از بهترین نمونه‌های نثر کهن پارسی مخالف بود. باید مطالب خود را به شکلی طبیعی بیان کند.دشتی در مقام نویسندگی اهمیت خاصی به اخلاق قائل است. او در نوشته های خود به جز داستان‌ها هیچگاه پای از دایره عرف و اخلاق بیرون ننهاده است.کتابی که پیش رو دارید مطالبی درباره عرفان در دیوان شمس می باشد.