هیاهوی زمان

نویسنده : جولین بارنز
مترجم : پیمان خاکسار

«هیاهوی زمان» آخرین رمان بارنز است که بعد از کسب جایزه‌ی بوکر برای کتاب «درک یک پایان» منتشر شده است. این کتاب سنت برخی کارهای گذشته و ترکیبی از زندگی‌نامه و داستان است.

بارنز در این کتاب سراغ «دیمیتری شوستاکوویچ» آهنگساز مشهور روس رفته و به زندگی و رابطه‌ای که با قدرت داشته پرداخته است. شوستاکوویچ زندگی پرفراز و نشیبی داشته و به واسطه‌ی زندگی‌اش در جنگ و استعدادهایی که داشته مورد توجه دولت، به خصوص استالین بوده است.

بارنز پیش از این نیز این تکنیک (آمیختن زندگی‌نامه و داستان) را با زندگی «گوستاو فلوبر» در کتاب «طوطی فلوبر» و «آرتور کانن دویل» نویسنده‌ی شرلوک هولمز در کتاب «آرتور و جرج» به کار برده است.

خاکسار درباره‌ی ترجمه‌ی این اثر می‌گوید: «یکی از دلایلی که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردم این است که این کتاب یک تقارن شگفت دارد. من همیشه عاشق جولین بارنز بودم و. آرزو داشتم یکی از کتاب‌های او را ترجمه کنم. از طرف دیگر شوستاکوویچ یکی از آهنگسازان محبوب من است که از دوران نوجوانی همراهم بوده و در طول یک هفته بارها و بارها به آثارش گوش می‌دهم.»

«وقتی دیدم نویسنده‌ی مورد علاقه‌ام درباره‌ی آهنگساز محبوبم کتابی نوشته درنگ نکردم. آن موقع مشغول ترجمه‌ی “شن روان” نوشته‌ی “استیو تولتز” بودم. با این حال ترجمه‌ی کتاب را نیمه رها کردم و به ترجمه‌ی کتاب بارنز پرداختم.»

خدایان شهری و اشباح پرسه زننده

محمد زارعی

نخستین رمانِ محمد زارعی یک رمانِ شهریِ قصه‌گوست. خدایان شهری و اشباحِ پرسه‌زننده روایتی ا‌ست معمایی درباره‌ی دوستی قدیمی که حالا جانش را از دست داده و شخصیت نخست داستان را با انواعِ آدم‌ها، رازها و اتفاق‌های مربوط به این مرگ مواجه می‌کند. نویسنده‌ی رمان با استفاده از تکنیک‌های ادبیاتِ پلیسی و قرار دادنِ آن‌ها در قلبِ تهران آدم‌هایی را وارد ماجرا می‌کند که انگار جایی پنهان شده بودند و حال با این مرگِ نو جانی تازه یافته‌اند. سؤالِ مهم این است که این جوانِ در گذشته چه می‌کرده و چه جهانی داشته که این‌همه اتفاق با نبودنش زنده شده‌ است؟ این میان عکس‌ها حرف‌های پنهانِ زیادی دارند… رمان با گره‌گُشایی‌های تدریجی و پیش‌رونده حقیقتی مکتوم را پیش چشمِ مخاطب تصویر می‌کند که حاوی یک جهانِ دیگر است و برای همین، رمان تا لحظه‌ی آخر خواننده را با خود همراه می‌کند. با ریتمی سریع و استفاده از ابزارهای واقع‌گرایانه‌ی پُرشور…

ظرف یک سال سه‌تا از دوست‌هام مُرده بودند. مادرم هم. گیرم که طبیعی است آدم‌ها بمیرند. اما این‌که این‌قدر مُردن‌شان نزدیک هم باشد، نوبر است. حافظ خاکسار ــ دوست شاعرم ــ می‌گفت من مبتلا به التهاب مخیله هستم. می‌گفت آدم باید خیلی ذهنش مریض باشد که قیافه‌ی مرگ رفقاش را مجسم کند. من مجسم‌شان می‌کردم؛ حضرات مرگ در کنارِ هم ایستاده. با چهره‌های بی‌حالت، مثل یک عکس دسته‌جمعی. چهره‌ی تازه‌وارد به عکس، «جناب مرگ حسین» بود. یک چهره‌ی معمولی، مثل کارمندهای کلاسیک، با سبیل و کُتِ برق‌افتاده.
حسین تصادف کرده بود. خیلی ساده. داداشش زنگ زد گفت توی راه اراک

برفک

دان دلیلو

پیمان خاکسار

مجله‌ی تایمز رمان برفک را در فهرست صد رمان برتر انگلیسی‌ زبانِ منتشرشده بین سال‌های ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ آورده.برفک در لیست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواندِ گاردین هم حضور دارد. در سال انتشارش هم جایزه‌ی ملی کتاب امریکا را دریافت کرد. در سال ۲۰۰۶نیویورک‌ تایمزطی یک نظرسنجی از صدها نویسنده و منتقد و ویراستار خواست تا بهترین آثار ۲۵ سال گذشته‌ی امریکا را انتخاب کنند. دو اثر از دلیلو در فهرست نهایی حضور داشتند؛جهان زیرین وبرفک.

باغ وحش شیشه ای

نام نویسنده : تنسی ویلیامز

نام مترجم : منوچهر خاکسار

باغ وحش شیشه ای (۱۹۴۵) اولین اثر موفق و بزرگ تئاتری تنسی ویلیامز بود. با گذشت زمان، او بسیار نوشت و بعضی از نوشته هایش از نظر کیفی، به راستی با ارزش بودند، ولی هیچ یک از آنها، بهتر از این نمایشنامه نبوده است. زیرا این نمایشنامه بود که او را مهم ترین نمایشنامه نویس دوران بعد از جنگ ساخت…

عظمت باغ وحش شیشه ای به عنوان یک قطعه ی هنری و یک بیانیه ی انسانی، نهایتا نهفته در بینش ویلیامز از افراد، جامعه و ابعاد تجربیات دینی ماست که آن را به طور ظریف و شاعرانه ای به توازن می رساند.

راجر بی. استاین

باشگاه مشت زنی

چاک پالانیک

مترجم: پیمان خاکسار

این اولین باری است که «چاک پالانیک» با یکی از مهم‌ترین رمان‌هایش به خواننده فارسی زبان معرفی می‌شود.

پالانیک «باشگاه مشت‌زنی » را سال ۱۹۹۶ نوشت. رمانی که در نگاه اول روایت‌گر خشونت طلبی است، اما «جی.جی.بالارد» نویسنده‌ی شهیر آمریکایی معتقد است «باشگاه مشت‌زنی» را باید آینه‌ی تمام‌نمای انسان تنهای امروز دانست.

داستان زندگی یک شهروند آمریکایی که از ملال و روزمرگی کلافه شده است و به یک‌باره سر از باشگاهی درمی‌آورد که آدم‌هایی شبیه او برای خلاصی از سرخوردگی‌های‌شان سراغ مشت‌زنی آمده‌اند. زندگی قهرمان داستان پالانیک به‌زودی سیر دیگری پیدا می‌کند.

چاک پالانیک در سال ۱۹۶۲ در واشنگتن متولد شده است. این نویسنده ۴۶ ساله تا امروز ۱۱ کتاب داستانی و سه اثر غیرداستانی منتشر کرده است. «باشگاه مشت‌زنی» او تا اوایل سال ۹۸ در رده‌ی برترین کتاب‌های کتابخانه‌های ایالت متحده‌ی امریکا باقی ماند و کمی بعد وقتی« دیوید فینچر» فیلمی براساس این داستان ساخت، دوباره این کتاب به لیست پرفروش‌ترین‌های آمازون راه یافت.دیوید فینچر فیلم «باشگاه مشت‌زنی» را با حضور چهره‌هایی همچون «برد پیت» و «ادوارد نورتن» ساخت، بااین‌حال پایان فیلم و رمان چندان شباهتی به یکدیگر ندارد و کارگردان و نویسنده هر یک راه خود را رفته‌اند.

سومین پلیس

فلَن اوبراین

مترجم: پیمان خاکسار

کتاب غریب‌ترین رمانی که تابه‌حال ادبیات ایرلند و اروپا به خود دیده است با اعترافات یک قاتل آغاز می شود و با تعلیق پیش می رود.

«ادبیات ایرلند یک تثلیث مقدس دارد. جیمز جویس، ساموئل بکت و فلن اوبراین. در واقع اوبراین یکی از بی‌شمار اسم‌های مستعاری بود که برایان اونولان برای خود برگزیده بود. در این میان «سومین پلیس» غریب‌ترین رمانی است که تابه‌حال ادبیات ایرلند و اروپا به خود دیده است.»

اوبراین «سومین پلیس» را در سال ۱۹۳۹ نوشت، اما هیچ ناشری قبول نمی‌کرد منتشرش کند. به همین دلیل این رمان در زمان حیات نویسنده هرگز منتشر نشد. در نهایت هم «سومین پلیس» سال ۱۹۶۷ به چاپ رسید، یعنی دقیقاً یک سال پس از مرگ نویسنده‌اش.

نویسنده‌ «سومین پلیس» از ماجراهایی درباره‌ قتل، به توصیفاتی طولانی از دوچرخه‌هایی می‌رسد که با حاشیه‌هایی مضحک هم همراه می‌شود. این‌گونه است که «اوبراین» فضای تیره‌وتار داستان را به سمت اثری طنز می‌برد که در بسیاری از مواقع، مخاطب را به خنده وا می‌دارد. توصیفات نویسنده، بسیار دقیق و جزئی است و مخاطب به‌راحتی می‌تواند در ذهن خود صحنه‌ها را بسازد.

سوختن در آب ، غرق شدن در آتش

چارلز بوکفسکی‏‫

مترجم: پیمان خاکسار

آمریکایی که بوکفسکی در اشعار و داستان‌هایش تصویر می‌کند زمین تا آسمان با آن چیزی که در پس ذهن‌مان به‌عنوان سرزمین آرزوها ساخته‌اند تفاوت دارد. همان قدر پر از دورویی و فقر و تبعیض و فرصت‌طلبی که هر جای دیگر. بوکفسکی همان قدر که زندگی را دوست داشت همان قدر هم از هر چیزی که زندگی را بیالاید متنفر بود. در جایی گفته: «من به‌خوبی اعتقاد دارم. چیزی که درون‌مان وجود دارد و می‌تواند رشد کند. مثلا وقتی در جاده‌ای پر رفت و آمد غریبه‌ای به من راه می‌دهد تا رد شوم. قلبم گرم می‌شود.»

این اولین‌بار است که مجموعه‌ای از اشعار بوکفسکی به فارسی منتشر می‌شود. اشعار این مجموعه از میان چندین کتاب بوکفسکی انتخاب و ترجمه شده است. اگر به‌نظرتان می‌رسد که بعضی بخش‌ها نثرگونه است دلیل این است که بوکفسکی از قافیه‌پردازی گریزان بود. تا این حد که کسی جرئت نداشت در برابر او حرف از قافیه بزند! سؤال و جواب بوکفسکی که در انتهای این کتاب آمده شناخت خوبی از شخصیت بوکفسکی دست می‌دهد. اگر قبل‌تر چیزی از بوکفسکی نخوانده‌اید توصیه می‌کنم که ابتدا سری به این سؤال و جواب بزنید.

ترانه ی برف خاموش

هیوبرت سلبی جونیور

مترجم: پیمان خاکسار

وقتی خدمتکار فالش را آورد آن را قاپید و شکست و خواند و به آن خیره ماند: بعضی اوقات عاقلانه ترین کارها هم هیچ فایده ای ندارند. باورش نمی شد. احمقانه بود. برای خدمتکار دست تکان داد و خواست برایش یک فال دیگر بیاورد. خدمتکار سر تکان داد و وقتی فال را آورد هری بی معطلی آن را شکست و وقتی فال را خواند ناله بلندی کرد. همان قبلی.

-از متن کتاب-

هیوبرت سلبی نویسنده رمان رکوییم برای یک رویا است. به گفته بسیاری تاثیرگذارترین رمانی که تاکنون درباره اعتیاد- از هر نوعش- نوشته شده. دارن آرونوفسکی هم فیلم مشهوری براساس این رمان ساخته. ترانه برف خاموش مجموعه داستانهای این نویسنده بزرگ امریکایی است که پیش از این کاری از او به فارسی ترجمه نشده است.

اومون را

ویکتور پِلِوین

مترجم: پیمان خاکسار

پلویـــن با استفـــاده از قواعد عــرفی ژانر علمی ـــ تخیلی، متـون پیچیــده و چند‌لایه‌ی پست‌مدرنیستی خود را می‌نویسد. در آثار او عناصر فرهنگ پاپ و فلسفه‌های مستور همزمان وجود دارند. او اعتقاد دارد که خواننده به متن معنا می‌دهد.

متن پشت جلد

خواب ماه را دیدم، به همان شکلی که میتیوک زمان بچگی‌های‌مان می‌کشید: آسمان سیاه، دهانه‌ی ‌‌آتشفشان‌های زرد کم‌رنگ و رشته‌کوهی در دوردست. یک خرس که پنجه‌هایش را جلوِ پوزه‌اش گرفته بود و نشان طلایی قهرمان بر پوستش داشت آرام به سمت توپ آتشین خورشید که بر فراز افق معلق بود می‌رفت. لبانش را انگار از درد به‌هم فشار می‌داد و از یک گوشه‌ی دهانش خون جاری بود. ناگهان ایستاد و رو به من کرد. احساس کردم نگاهم می‌کند و سرم را بالا آوردم و به چشمان آبی ساکنش خیره شدم. خرس با ‌ملایمت گفت «من و هر چیز دیگری که در این دنیا وجود دارد، همه و همه رویای موجودی هستیم که خواب می‌بیند.»

یکی مثل همه

فیلیپ راث

مترجم: پیمان خاکسار

رمانی با روساختی ساده که در آن نویسنده، روند زندگی و زوال تدریجی و مرگ قهرمان بی‌نام داستان را بیان می‌کند. داستان با مرگ شخصیت اصلی رمان و مراسم خاکسپاری او آغاز می‌شود. در ادامه راث بدون طول و تفصیل زیاد به شرح مختصری از زندگی قهرمان می پردازد؛ داستان علایق او، بیماری‌هایش، ازدواج‌ها و خیانت‌ به همسرانش ودر نهایت مرگ او. با وجود اینکه لحن داستان نا امید‌کننده است اما در جاهایی نیز لحظات خوش زندگی او بازگو می‌شود.