خاطرات دکتر انور خامه ای (۳جلدی)
دکتر انور خامه ای
دکتر انور خامه ای
باهتمام: غلامحسین میرزاصالح
سینتیا هلمز
ترجمه: اسماعیل زند
ریمون آرون
ترجمه: عبدالحسین نیک گهر
شاهرخ فرزاد
فرقه دموکرات آذربایجان (به ترکی آذربایجانی: آذربایجان دموکرات فرقهسی) نام حزبی سیاسی است که در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ در تبریز، سه ماه پس از فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی در تبریز اعلام موجودیت نمود. این حزب با انتشار بیانیهای ۱۲ مادهای به زبانهای ترکی و فارسی به رهبری جعفر پیشهوری و همراهی چندین فعال سیاسی آذربایجانی دیگر تشکیل شد. اختیارات گستردهتر محلی از لحاظ اداری، تدریس زبان ترکی آذربایجانی در مدارس در کنار زبان فارسی و اصلاحات ارضی و اقتصادی از جمله مهمترین خواستههایی بود که در توضیح اهداف و خواستههای این تشکل جدید سیاسی عنوان شده بود. ماجرای تأسیس و نابودی حکومت خودمختار آذربایجان توسط فرقه به بحران ایران که یکی از سرآغازهای جنگ سرد بود معروف است. تأسیس این گروه بر اساس تصمیم دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی انجام شد و فرقه مورد حمایت شوروی قرار داشت.
سیف الله وحیدنیا
نویسنده: کنتس دوسگور
مترجم: محمود مصاحب
خاطرات یک الاغ، خاطرات الاغی به اسم کادیشون است و ماجراهای کادیشون و صاحبانش. مشکلاتی که به وجود میاورد و …..
به کوشش محسن میرزائی
تولد وی در بیست و یکم ماه رمضان سال ۱۲۹۵ قمری (۲۷ شهریور ۱۲۵۷ خورشیدی) بوده او فرزند میرزا محمدخان گروسی است. میرزا محمد خان را ملیجک اول و غلامعلی خان را ملیجک دوم میگویند.
وجه تسمیه ملیجک در واقع به این صورت بوده که: روزی این کودک یا همان برادرزاده امینه اقدس که تازه هم زبان باز کرده بود در حضور شاه با دیدن گنجشکی، به آن اشاره میکند و با زبان کردی و بیان شیرین کودکی و لهجه گروسی میگوید: (ملویجک، ملویجک) و این شیرینزبانی بسیار به دل ناصرالدینشاه مینشیند و این لغت را برای وی لقب قرار میدهد و به او ملیچک میگوید. ملیجک یا ملیچک تبدیل و تحریف همان ملویجک است.
به هر حال با خوش آمد شاه، و با وقوع اتفاق دیگری وی کاملاً مقرب درگاه شاه میشود و ماجرا از این قرار بوده که ناصرالدینشاه معمولاً در یکی از اتاقهای کاخ زیر یک چلچراغ و روی زمین میخوابید. یکبار رختخواب شاه را پهن میکنند و ملیجک کوچک هم آنجا بوده. این کودک با اشاره و زبان کودکی از شاه میخواهد که رختخوابش را جابجا کند و جای دیگری بیندازد و شاه نیز به این خواسته کودک مورد علاقهاش عمل میکند. پس از گذشت مدتی آن چلچراغ ناگهان به زمین افتاد و از بین رفت. شاه این اتفاق را به فال نیک گرفت و کودک را فرشته نجات خود میدانست و از این پس بود که روز به روز، شدت علاقه شاه به کودک زیادتر میشد، بهطوریکه این کودک زشت و لاغر و لجوج را بیشتر از فرزندان خود دوست میداشت و پس از آن هیچکس با هیچ خدمتی نتوانست به اندازه او محرم و مقرب درگاه شاه شود.
ملیجک خاطرات زندگی خویش را به خواهش احتشامالسلطنه به نگارش درآورد و از سال ۱۳۱۹ قمری تا سال ۱۳۳۶ قمری مشغول به این کار بود. به عبارت دیگر وی ۶ سال بعد از ترور ولی نعمت خود، نوشتن خاطرات را آغاز کرد و زمانی قلمش را زمین گذاشت که شاه بر تخت نشسته احمدشاه قاجار بود.
ترجمه و تدوین: رحیم رئیسنیا
سرکلارمونت اسکرین
ترجمه: غلامحسین صالحیار