شاگرد قصاب

پاتریک مک‌کیب

مترجم: پیمان خاکسار

رمان شاگردقصاب بسیار تحسین ‌شده، علاوه‌ بر نامزدی بوکر و برنده شدن جایزه‌ی ادبی آیریش تایمز، در فهرست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواندِ گاردین هم آمده. آیریش سنترال هم شاگردقصاب را در لیستِ بیست‌تایی برترین‌های تاریخ ادبیات ایرلند آورده، در کنار اولیس جویس و تصویر دورین گری اسکار وایلد و سفرهای گالیور جانتن سویفت و سومین پلیس فلن اوبراین. راوی کتاب و شکل روایت اوست که شاگردقصاب را به اثری منحصر‌به‌فرد تبدیل کرده است.

پسر عیسا

دنیس جانسون

مترجم: پیمان خاکسار

«خاکسار» این‌بار هم به سیاق بیشتر انتخاب‌هایش برای اولین‌بار یک نویسنده‌ی جدید را به خواننده‌ی فارسی‌زبان معرفی می‌کند، سال ۱۹۹۲ روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز همزمان با انتشار مجموعه‌ی «پسرعیسا» درباره‌ی این کتاب نوشت: «داستان آدم‌های حاشیه‌یی که همه‌ی زندگی‌شان را باخته‌اند، اما همچنان شگفت‌زده ات می‌کند.» دنیس جانسون همان سال جایزه‌ی ملی کتاب آمریکا را با همین کتاب جمع‌وجور از آن خود کرد. دنیس جانسون به اندازه‌ی داستان‌هایش زندگی عجیبی داشته، سال ۱۹۴۹ در مونیخ متولد شده است، سال‌های زیادی از نوجوانی و جوانیش را در فیلیپین و ژاپن گذرانده و بعدها سر از واشنگتن درآورده است و می‌گوید: «من همین آمریکایی هستم که در داستان‌های پسرعیسا می‌بینید، همه‌ی این زندگی و تا ته ماجرا رفتن را از سرگذرانده‌ام و بعد نویسنده شده‌ام.»

مادربزرگت رو از اینجا ببر!

دیوید سِداریس

مترجم: پیمان خاکسار

«پیمان خاکسار» با ترجمه‌ی تازه‌ای از «دیوید سداریس» دوباره به کتاب‌فروشی‌ها آمده ، این مترجم پیش‌تر کتاب «بالاخره یه‌ روزی قشنگ حرف می‌زنم» را از این نویسنده برای اولین‌بار به فارسی ترجمه کرده بود و آشنایی مخاطب ایرانی را با این نویسنده‌‌ی امریکایی فراهم.

حالا کتاب «مادربزرگت رو از این‌جا ببر» از این نویسنده به‌زودی راهی کتاب‌فروشی‌ها می‌شود. او در یازده داستان زندگی و تجربیات شخصی‌اش را نوشته است. کتاب حاضر در میان آثار سداریس از فروش فوق‌العاده‌ای در امریکا برخوردار بوده و یکی از بهترین هدیه‌های کریسمس پیشنهادی روزنامه‌ی «لس‌آنجلس تایمز» هم بوده است. سداریس اکنون ساکن لندن است و می‌گوید: «زندگی در لندن هر روز من را شگفت‌زده می‌کند و من حالا دیگر حتا خودم هم نمی‌دانم چه‌قدر از این ماجراهایی که روایت می‌کنم، واقعی هستند و سر خودم آمده‌اند و چه‌قدرشان خیال‌بافی من است.» سداریس عمده‌ی شهرتش را مدیون داستان‌های کوتاه از زندگی شخصی خودش است که ماهیتی فکاهی و طعنه‌آمیز دارند و نویسنده در آن‌ها به تفسیر مسائل اجتماعی می‌پردازد. او در آثارش به مسائلی همچون زندگی خانوادگی، بزرگ شدن در خانواده‌ای از طبقه‌ای متوسط در حومه‌ى شهر رالی، پیشینه و فرهنگ یونانی، مشاغل مختلف، تحصیل، مصرف مواد مخدر و… می‌پردازد و از تجربه‌ى زندگی در فرانسه و انگلستان می‌نویسد.

بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم

دیوید سداریس

مترجم: پیمان خاکسار

«بیا با جغدها درباره‌ی دیابت تحقیق کنیم» آخرین اثر «دیوید سداریس» طنزنویس آمریکایی‌ست که سال ۲۰۱۳ منتشر شده. سبک و سیاق نوشته‌های مجموعه تفاوت چندانی با آثار پیشین سداریس ندارد. فقط در این کتاب چند تک‌گویی وجود دارد از زبان آدم‌هایی به شدت عجیب و غریب که با آثار عمدتا اتوبیوگرافیک سداریس فاصله دارند..

این مجموعه کتاب شامل ۲۱ جستار از ۲۷ جستار کتاب اصلی‌ست که با ترجمه‌ی «پیمان خاکسار» منتشر شده است.

نشرچشمه پیش از این کتاب‌های «مادربزرگت رو از این‌جا ببر» و «بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم» را از این نویسنده با ترجمه‌ی همین مترجم منتشر کرده است.

بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم

دیوید سداریس

مترجم: پیمان خاکسار

«بالاخره یه‌ روزی قشنگ حرف می‌زنم» شامل ۲۶ یادداشت طنز از سداریس است. سداریس پرمخاطب‌ترین طنزنویس پانزده سال اخیر امریکاست. تمام کتاب‌هایش با مقیاس‌های نجومی پرفروش‌اند. تاکنون تنها در امریکا هشت میلیون نسخه ازآثارش به فروش رسیده است و «بالاخره یه‌ روزی قشنگ حرف می‌زنم» به بیشتر زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده است.

پیمان خاکسار می‌گوید: «سداریس می‌خنداند. به مفهوم واقعی کلمه. از او نباید انتظاری را داشته باشید که از کافکا و فاکنر و بورخس دارید. اتفاقاً در بیشتر طنزهایش، به‌خصوص در این کتاب، فضاهای روشنفکری و روشنفکران را دست می‌اندازد و باعث خنده می‌شود.»

«بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم» یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال ۲۰۰۰ امریکا شد. سداریس به خاطر این کتاب جایزه‌ی «ثربر» برای طنز امریکایی را برد و مجله‌ی «تایمز» او را طنزنویس سال نامید. سداریس در دسامبر سال ۲۰۰۸ از دانشگاه بیرمنگام دکترای افتخاری دریافت کرد. او تاکنون بیش از چهل مقاله در مجله‌ی «نیویورکر» چاپ کرده است.

عامه پسند

چارلز بوکفسکی

مترجم: پیمان خاکسار

این کتاب ماجرایی پلیسی دارد و می‌توان آن را در رده‌ی ادبیات پلیسی قرار داد. با این وجود با سایر رمان‌های پلیسی تفاوت دارد. در آن جنایتی اتفاق نمی‌افتد و برخلاف سایر رمان‌های پلیسی، شخصیت کار‌آگاه در این رمان انسانی زیرک و توانا نیست. بلکه پیرمردی کم‌توان است و فقط به کمک شانس و دیگران موفق می‌شود وظیفه‌ی خود را انجام دهد. شخصیت مالوف آثار «بوکفسکی»- چیناسکی- در این رمان تنها در یک صحنه کوتاه به داستان می‌آید.

اتحادیه ابلهان

جان کندی تول

مترجم: پیمان خاکسار

داستان انتشار اتحادیه‌ی ابلهان نوشته‌ی جان‌کندی تول داستان غریبی‌ است. جان‌کندی کتاب را در سی‌سالگی نوشت و بعد از این‌که هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد. مادرش یازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوییزیانا راضی به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال ــ ۱۹۸۱ ــ جایزه‌ی پولیتزر را ربود و پس از آن تبدیل به یک کالت شد. شاید بتوان محبوبیت کتاب را با ناطور دشت سلینجر مقایسه کرد. ایگنیشس جی رایلی قهرمان کتاب یک دن کیشوت امروزی است که وادار می‌شود از خلوت خود بیرون بیاید و با جامعه‌ای که از آن متنفر است روبه‌رو شود و به شیوه‌ی دیوانه‌وار خود با آن بستیزد. بسیاری از منتقدان، اتحادیه‌ی ابلهان را بزرگ‌ترین رمان کمدی قرن می‌دانند.

«تو اصلاً تو خیابون سن ژوزف چی‌کار داشتی؟ اون‌جا که فقط انباره و اسکله. اصلاً آدم از اون‌جا رد نمی‌شه. اون‌جا اصلاً جزء مسیرای ما نیست.»
«راستش این رو نمی‌دونستم. از سر ناتوانی اون‌جا توقف کردم تا خستگی درکنم. گاه‌گداری هم رهگذری عبور می‌کرد که متأسفانه میلی به هات‌داگ نداشت.»
«پس اون‌جا بودی. واسه همینه که هیچی نمی‌فروشی. شک ندارم که داشتی با اون گربه‌ی لعنتی بازی می‌کردی.»
«حالا که اشاره کردید یاد یک و یا شاید دو حیوان اهلی افتادم که اون حوالی پرسه می‌زدن.»
«پس داشتی با گربه‌هه بازی می‌کردی.»
«نه. من با گربه بازی نمی‌کردم. من فقط گربه رو برداشتم تا کمی نازونوازشش کنم. گربه‌ی گل‌باقالی بسیار ملوسی بود. بهش یک هات‌داگ تعارف کردم ولی از خوردنش امتناع کرد. حیوانی بود باسلیقه و نجیب.»

برادران سیسترز

پاتریک دوویت

مترجم: پیمان خاکسار

رمان برادران سیسترز نامزد جایزهٔ ادبی من بوکر ۲۰۱۱ شد و تقریباً در تمام فهرست‌های بهترین کتاب‌های سال ۲۰۱۱ نیز حضور داشت.

آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسه‌ی بزرگ طلا همراهم بود. با این که می‌دونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرون‌ترین رستوران‌های شهر یه غذای حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم دلار بیشتر برام خرج بر نمی‌داشت.

جزء از کل

استیو تولتز

مترجم: پیمان خاکسار

استیو تولتز، نویسنده‌ی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبه‌رو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزه‌ی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسنده‌ای که کار اولش را نوشته پیش می‌آید. او این کتاب را پنج‌ساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلم‌نامه‌نویسی داشت. خودش در مصاحبه‌ای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه می‌نوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می‌نوشتم و رمان‌هایی را آغاز می‌کردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمام‌شان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط می‌خواستم با شرکت در مسابقات داستان‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی پولی دست‌و‌پا کنم تا بتوانم زندگی‌ام را بگذرانم، که البته هیچ فایده‌ای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض می‌کردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین می‌رفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رمان‌نویسی تنها قدم منطقی‌یی بود که می‌توانستم بردارم. فکر می‌کردم یک سال طول می‌کشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحت‌تأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»