سفرنامه از خراسان تا بختیاری
هانری رنه دالمانی
هانری رنه دالمانی
پییترو دلاواله
ترجمه: محمود بهفروزی
پییترو دلاواله اشراف زاده ایتالیائی پس از ناکامی در عشق عزم سفر کرده و در اوایل قرن هفدهم راهی شرق می شود. او پس از قسطنطنیه، مصر، فلسطین و بغداد همراه همسر کلدانی خود عازم ایران(دوره صفوی) شده شش سال در ایران میماند و بیشتر زمان خود را در دربار و میان درباریان و روحانیون ایران می گذراند وروابط آنها را درکتابش به تصویر می کشد. او هرقدر یک متعصب مذهبی(کاتولیک) است و مساله امامت را معادل حکومت می داند به همان اندازه جهانگردی دقیق و تیزبین و مسلط به مباحث است. او در میان سیاحانی که به ایران آمده اند یک استثناست چون به هزینه شخصی خود سفر می کند به هرکجا می رود و مشاهداتش را بی پروا بیان می کند و نیز چون دیگران از سفر خود مقصد سیاسی یا مذهبی را پیگیری نمی کند.
فرد ریچاردز
ترجمه: مهین دخت صبا
مرد هنرمندی از اهالی انگلستان بنام فرد ریچاردز در اوایل قرن حاضر به ایران سفر می کند و به سیر و سیاحت در شهرهای ایران می پردازد و با نظر تیزبین یک نقاش و نویسنده با ایران آشنا می شود و از مناظر گوناگون شهرها تابلوهای ارزنده ای تهیه می کند و در هر شهر و دیاری دیده ها و شنیده های جالب را یادداشت می کند و در بازگشت به اروپا سفرنامه ای می پردازد.
کتاب حاضر، سفرنامهای است از “فرد ریچاردز .”وی که عضو انجمن سلطنتی نقاشان و حکاکان انگلستان بود در اوایل قرن بیستم ـ مقارن با نخستین سالهای حکومت رضاشاه ـ به ایران سفر کرد” .ریچاردز ۴۸ تابلوی زیبا از شهرهای مختلف ایران ترسیم کرد، همچنین شرح مشاهدات و خاطرات خود را به رشته تحریر درآورد .شهرهایی که نامبرده از آنها دیدار کرده عبارتاند از : اصفهان، شیراز، کرمان، مشهد، نیشابور، قزوین، تبریز، رشت، انزلی و تهران . وی در این سفرنامه اوضاع و احوال اجمالی، نیز وضع معیشت مردم این شهرها را ضمن شرح مشاهدات خود بازگو کرده است …
مترجم: اقبال یغمایی
بهتحقیق نمیتوان گفت که راه ایران از چه زمان به روی مسافران و جهانگردان اروپایی گشوده شده، اما میتوان باور داشت که شوق سفر کردن به این سرزمین نخست در دل و اندیشۀ سوداگران پدید آمده، و رفت و آمد این گروه بیشتر از زمانی رواج یافته که ایلخانیان بر ایران حکومت میکردهاند. چه خانان ایلخانی به مناسبت تمایل به مسیحیّت با اروپاییان رفتار خوش و مهرآمیز داشتند، و هرگز به بازرگانان اروپایی بدی نمیکردند. اما رفتار فرمانروایان مصر و شام و دیگر کشورهای مشرق زمین بدینسان نبود. بر آنان ستمها میراندند، به عناوین مختلف جریمهشان میکردند، و قاطعان طریق مالشان را میربودند، و گاه نیز آنان را میکشتند؛ از این رو سوداگران اروپایی همواره رو به ایران میآوردند، و پس از بازگشتن به وطن خود از نرمخویی ایلخانان، عدم تعصّبات مذهبی، و سختگیری و کینهتوزی آنان نسبت به بیگانگان، امنیّت راهها و فراوانی نعمتها داستانهای خوب و وسوسهانگیز میگفتند.
بیشتر این سیاحتگران به زبان فارسی آشنا نبودند، و مندرجات سفرنامههاشان مسموعاتی بود که به طریقی از زبان افراد عامی میشنیدند، از اینرو نوشتههاشان چندان اصالت نداشت؛ اما شاردن فرانسوی که در زمان پادشاهی شاه عباس ثانی، و پسر و جانشینش شاه سلیمان سه بار به ایران سفر کرد، و افزون بر دوازده سال در این کشور بهسر برد جز زبانهای فرانسوی و انگلیسی، زبانهای ترکی و فارسی را نیز میدانست. او که در سال ۱۶۲۳ میلادی – ۱۰۰۲ خورشیدی – در پاریس به دنیا آمده بود در بیست و دو سالگی به نمایندگی پدرش برای رسیدگی به امور تجاری وی راهی هند شد، و به هنگام مراجعت از آن سرزمین، از راه خلیج فارس به اصفهان آمد و در سال ۱۰۴۹ خورشیدی به پاریس بازگشت.
شوالیه شاردن در دومین سفرش به ایران پس از گذشتن از قفقاز و تبریز و میانه و قم و کاشان به اصفهان رسید، از مقربان دربار شاه عباس دوم شد، و سمت تاجرباشی شاه یافت. وی در سفر سوم هنگامی به ایران رسید که شاه عباس ثانی حامیش در گذشته بود، و پسر و جانشینش شاه صفی دوم که بعدها شاه سلیمان نامیده شد بر تخت سلطنت نشسته بود.
این جهانگرد معروف چنانکه گذشت زبان فارسی میدانست و در طیّ اقامت طولانی خود با درباریان و بزرگان و جاهمندان و سفیران کشورهای بیگانۀ مقیم ایران، و نمایندگان کمپانیهای اروپایی، هیأتهای مذهبی آشنا و دوست شد. او شرح احوال و کارهای شاه عباس ثانی و جانشینش شاه سلیمان، و بد و نیک اعمال و نیّات درباریان و بزرگان را به تفصیل تمام نوشت . جز این با علاقه و دقت بسیار به نگارش سابقۀ تمدن و مذهب و اخلاق و آداب و رسوم ایرانیان و دقایق اوضاع تاریخی و جغرافیایی ایران پرداخت، و چون به خط و زبان فارسی آشنا بود در تنظیم مطالب سیاحتنامهاش از متون بسیار کتابهای خطی استفاده کرد، و این، یکی از امتیازات برجستۀ سیاحتنامۀ اوست.
شاردن نه روانشناس و جامعهشناس بود، نه فیلسوف و حکیم، اما قلمی شیوا و شیرین و سحرآفرین داشت، و همین عامل مهم موجب توجه بسیاری از بزرگان و سرآمدان دانش به سیاحتنامۀ او شد؛ چنان که منتسکیو پیش از آن که در سالهای ۱۷۰۹ تا ۱۷۱۳ به پاریس سفر کند، سراسر سیاحتنامۀ شاردن را به دقت خواند، و ولتر نیز بدان توجه خاص داشت، و باز به همین دلیل در فاصلۀ بین سالهای ۱۰۶۵ تا ۱۱۹۰ خورشیدی این سفرنامه چند بار به زبان فرانسوی چاپ، و به زبانهای دیگر برگردانده شده است.
به کوشش رسول جعفریان
ترجمه: مسعود رجب نیا
سفرنامه ی کلاویخو از اوضاع و احوال دوره ای از تاریخ ایران سخن میگوید که منابع تاریخی موجود از آن اطلاع درستی نمی دهند. در زمان شاهان صفوی جهانگردان و مبلغان مسیحی بسیاری به ایران آمده اند و از آنها سفرنامه هائی بجای مانده است، اما از قبل از روزگار صفویه از جهانگردان اروپائی که سفرنامه ای بیادگار گذاشته باشند، جز مارکوپولو و کلاویخو و چند تن بازرگان ونیزی کسی را نمی شناسیم.
کلاویخو که سفیر پادشاه اسپانیا در دربار تیمور بود، در سفر خود به ایران از شمال غربی این سرزمین تا اقصی ناحیه شمال شرقی آن را پیموده است و بسیاری از نکات اجتماعی و اداری و سیاسی ایران را در روزگار آشفته و پرآشوب فرمانروائی تیمور دریافته و در سفرنامه ی خود آورده است. این کتاب سندی دقیق و مشروح و اصیل است و میتوان گفت که از بسیاری جهات در نوع خود همتا ندارد.
نویسنده: عبدالکریم کشمیری
مترجم: محمود هدایت
نویسنده: ژاک هردوان
مترجم: مصطفی مهذب
نویسنده: کارلا سرنا
“با ایرانیها باید مانند بچههای بزرگ رفتار کرد و پادشاه آنان را خنداند”…. چه تعداد از اروپائیانی که به ایران سفر کردهاند چنین نظری داشتهاند؟
این نظر که متعلق به ستوان دوم مهندس اتریشی است برگرفته از سفرنامه زنی ایتالیایی به نام کارلاسرنا است. اولین زن جهانگرد که در نوامبر ۱۸۷۷ مصادف با سیامین سال سلطنت ناصرالدین شاه از راه دریای خزر به ایران آمد. نخستین ملاقات این بانوی ایتالیایی با ناصرالدین شاه در پاریس صورت گرفته است، بنابراین قبل از سفر مادام کارلاسرنا به ایران، و نوشتن سفرنامهاش، پادشاه مستبد ایران (ناصرالدین شاه) با فرهنگ اروپایی آشنایی داشته است. ذکر این نکته کمک میکند تا دلیل تاب آوردن شاه را نسبت به انتقادات و بدگوییهای مادام کارلا سرنا در کتابش بفهمیم. انتقادات و به اصطلاح بدگوییهایی که وی از برخی شرایط ایران و زندگی ایرانی در کتاب خود آورده است.
نویسنده: احمد مجدالاسلامی کرمانی