خلاصه کتاب معضل همه چیزخوار: تاریخچه طبیعی چهار وعده غذایی از مایکل پولان
«معضل همهچیزخوار: تاریخچه طبیعی چهار وعده غذایی» کتابی جذاب از مایکل پولان است که به این سؤال میپردازد که چه
«معضل همهچیزخوار: تاریخچه طبیعی چهار وعده غذایی» کتابی جذاب از مایکل پولان است که به این سؤال میپردازد که چه
سلطه اثر تام هالند داستان تأثیر مسیحیت بر جهان است. رومیان فکر می کردند که مصلوب شدن بدترین سرنوشت ممکن
ناطوردشت رمانی نوشته جی دی سالینجر است که اولین بار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. این کتاب به دنبال سفر
میهای دو کار را از طریق این کتاب درخشان انجام می دهد. اول این که او مفهوم شادی را دوباره
نویسنده: فرامرز خداداد ارجانی
مترجم / مصحح: پرویز ناتل خانلری
سَمَک عَیّار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان فارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله نویسنده (کاتب) ارجانی (ارگان یا بهبهان کنونی در استان خوزستان) جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است.
سمک عیار، یکی از داستانهای عامیانهٔ فارسی است که سینهبهسینه نقل شده و سدهها مایهٔ سرگرمی مردم ایران بودهاست. قهرمان داستان پسر شاه حلب است که دلباختهٔ دختر فغفور شاه چین شده و سپس به جنگ پادشاه ماچین رفتهاست. بیشتر رویدادهای جلدهای یکم و دوم در چین و ماچین میگذرد.
کتاب سمکِ عیار این مزیّت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و رواناست.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتّفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمکِ عیار است که در طی ماجراهایی با خورشیدشاه سوگند برادری میخورد.
در مقدمه جلد سوم این کتاب، نام مؤلف «فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله الکاتب الارجانی» آمده اما خود او راوی اصل داستان را «صدقه بن ابی القاسم» بیان میکند. صدقه ابوالقاسم منسوب به شیراز و فرامرز خداداد منسوب به ارجان فارس (ارگان – بهبهان کنونی در استان خوزستان) است.
کاربرد نامهای ایرانی کهن همچون خردسب شیدو، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه و زرند و مانند اینها این گمان را قوی میکند که این افسانه کهن بوده که بعدها یعنی در سدهٔ ششم به فراخور زمان نو شدهاست. موردی که در کتاب سمکِ عیار در پیوند با وجه تسمیه خورشیدشاه، قهرمان اصلی داستان ذکر شده درست همانند همان است که در کتاب پارسی میانه بندهش در مورد منوش خورشید، از نوادگان منوچهر، پادشاه کیانی آمدهاست. این میتواند گویای پیوند این کتاب با کتابهای پارسی پیش از اسلام باشد.
متن کامل سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری در پنج جلد طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۳ در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شدهاست.
ماجرای اصلی کتاب داستان شاهزادهای جوانمرد از شهر حلب به نام خورشید شاه است که برخلاف میل باطنیاش که از عشق و عاشقی دوری میجست و بر عاشقان میخندید، به عشق دختر فغفور شاه، پادشاه ماچین گرفتار میشود و حوادثی شیرین و جذاب به وجود میآورد.
شاهزاده برای به دست آوردن مهپری، به سوی ماچین حرکت میکند. در این میان مردی به نام «سمک عیّار» به خورشیدشاه میپیوندد و از آن پس بار اصلی حوادث را به دوش میکشد. او که مردی عیّار است با هم دستی و همراهی افرادی چون شغال پیلزور، روزافزون، روحافزای و چند پهلوان و عیّار دیگر در بیشتر رویدادها به کمک خورشیدشاه میآید.
شخصیت دیگری که نقش مهمی در داستان بر عهده دارد، فرّخ روز، پسر خورشیدشاه است، که او نیز همانند پدر به عشق دختری مبتلا میگردد و به سرزمینهای زیادی لشکرکشی میکند و در این میان قسمت قابل توجّهی از کتاب را به خود اختصاص داده است. در بخشهایی که فرّخ روز حضور دارد داستان تا حدودی به اسطوره نزدیک میشود و ما را به یاد اثر حماسی بزرگ ایرانیان، شاهنامهٔ فردوسی میاندازد.
کارلوس کاستاندا
کارلوس کاستاندا، انسان شناس، متولد ۱۹۲۵ در پرو، در مجموع ۱۵ کتاب نوشت که ۸ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت و به ۱۷ زبان مختلف منتشر شد. او در آغاز با تکیه بر آموزههای دون خوان در سال ۱۹۶۸ یک سری کتاب نوشت که آموزههای او را در شمنیزم توصیف میکردند. این کتابها که به زبان خودش روایت شدهاند مربوط به تجربیاتی است که وی تحت آموزشهای یک سرخپوست یاکی یا مرد دانا به نام دن خوآن ماتئوس به دست آورد. آثار او به تعریف دهه ۱۹۶۰ و آغاز جنبش عصر جدید کمک کرد. حتی پس از مرگ اسرارآمیز او در کالیفرنیا در سال ۱۹۹۸، کتابهای او همچنان الهامبخش طرفداران فداکار او هستند.
منتقدان میگویند که آنها داستانهایی تخیلی اند در حالی که حامیان کاستانیِدا ادعا میکنند اتفاقات ذکر شده در کتابهای او حقیقی یا دست کم آثار فلسفی ارزشمندی هستند و شیوههایی را برای بالا بردن سطح آگاهی به خصوص در زمینه عرفان (خودشناسی) ارائه میدهند.
تئودور درایزر
ترجمه: سعید باستانی
یکی از ده رمان بزرگ قرن بیستم
تراژدی آمریکایی، اثر تئودور درایزر، یکی از رمانهای بزرگ ادبیات آمریکاست.
عصیان«درایزر» بر ضد ریای حاکم بر آمریکا، رمان تراژدی آمریکایی را بصورت یکی از اسناد معتبر اجتماعی قرن حاضر درآورده است.شخصیتهای فراموش نشدنی، تصاویری دقیق از برخوردهای بین آدمها و نهادهای اجتماعی جامعه سرمایه داری، گرفتاری آدمها در چنبر طبیعتی کور و کششها و تمایلات غریزی، این رمان را بصورت تفسیری بر روان دردمند انسان درآورده. گرگ و میش_ شامگاهی در تابستان.
و دیوارهای بلند قلب تجاری شهری از شهرهای آمریکا با کم و بیش ۴۰۰۰۰۰ جمعیت_ از آن دیوارهائی که با گذشت زمان فقط قصه ای از خود به جا می گذارند. و در خیابان پهن، که اکنون نسبتا خاموش شده است، گروه کوچکی مرکب از شش تن_ مردی تقریبا پنجاه ساله، کوتاه قد، چهار شانه، با موهای زبری که از زیر کلاه ماهوتی گردش بیرون زده است. …
رمان داستان جوانی به نام کلاید گریفیث است که در خانوادهای فقیر و مذهبی زندگی میکند. او از زندگی در این محیط فقر زده بیزار است و تلاش میکند از آن بگریزد. ناغافل خواهر ساده دلش با معشوقش که بازیگری دورهگرد است میگریزد و خانواده گریفیث از اینجا دچار بحران میشود.
اما بحران برای خود کلاید زمانی شروع میشود که پادوی یک هتل بزرگ میشود و این گونه پا به دنیای الکل و فحشا میگذارد. معشوقِ خواهرش او را سرخورده و آبستن قال میگذارد و او هم دیگر روی برگشتن به خانه ندارد و سربار کلاید و مادرش میشود. کلاید هم عاشق دختر نه چندان پابندی به نام هورتنس میشود و سعی میکند به هر وسیلهای او را از آن خود کند و تمام درآمدش را به پای او میریزد. هورتنس هم که تنها تظاهر به دوست داشتن کلاید میکند هر بار کلاید را تیغ میزند. کلاید و دوستانش در یکی از گشت و گذارهایشان دخترکی را با ماشین زیر میگیرند و او مجبور میشود از شهر بگریزد و…
استاندال
ترجمه: محمد نجابتی
بعد از رمان سرخ و سیاه این رمان که در سال ۱۸۳۹ نوشته شد در جایگاه دوم شاهکارهای استاندال قرار دارد.
نویسنده، در فصل اول که عنوان آن «میلان در ۱۷۹۶» است، بر مبنای اعترافهای یک ستوان فرانسوی، به نام روبر، ما را با مارکی دل دونگو ی پیر، هوادار اتریش و مرتجع ددمنش، و مخصوصاً دو زن، مارکیز جوان و خواهر مارکی، یعنی ژینا آشنا میکند. نویسنده با اشارههای سریع، تلقین میکند که قهرمان جوان داستان، «مارکی جوان» فابریس دل دونگو، ثمره رابطهٔ روبر و مارکیز است. این پس در دوره پرهیجان و پرافتخار جنگهای ناپلئون بزرگ میشود.
در قصر گریانتا در ساحل دریاچه کوم، که پدر و برادر بزرگش نماینده ارتجاع و تاریکاندیشیاند، سخت به مادر و عمه ژینای خود (که بیوه یکی از افسران ناپلئون است) دل بسته است. فابریس، در ۱۸۱۵، به شنیدن خبر بازگشت ناپلئون از جزیره الب، از خانه میگریزد تا به اتفاق وی بجنگد. پس از ماجراهای افسانهای، عصر روز نبرد واترلو، به واترلو میرسد؛ بیآنکه چیز مهمی دریابد. شاهد نبرد و بعد گرفتار سیل عقبنشینی میشود. در بازگشت چون مارکی دل دونگو او را از قصر میراند به نزد عمهاش در پارم پناه میبرد. در واقع، ژینای بسیار زیبا که بیوه ماندهاست، با نخستوزیر شاهزاده پارم، کنت موسکا، آشنایی پیدا کرده و برای حفظ ظاهر، با دوک دو سانسورینا ی پیر ازدواج کردهاست و زینت دربار حاکم ظالم و کوچک پارم است .
فابریس جوان، اکنون که راه افتخار نظامی به رویش بسته شده است، در چنین محیطی، برای معاضدت جاهپرستی عمهاش، آماده پیش گرفتن راه کشیشی میشود و معاون اسقف پیر میگردد. اما، جوانیِ آتشین او، که هدفی حقیقی ندارد، او را به عشقهای پرحادثه و آسان میکشاند …
کاترین منسفیلد
ترجمه: نرگس انتخابی
زندگی کوتاه کاترین منسفیلد مملو از ناکامی، سرخوردگی و درد و رنج بیماری بود، اما او وجود خود را یکسره وقف داستاننویسی کرد. داستانهای او بازتاب حالوهوای امپرسیونیستی زمانهاش هستند. او در این داستانها فضا را با رنگهایی لطیف بر کاغذ ترسیم میکند، آنگاه احساس را چون قطرههای رنگ بر آن میپاشد و به این ترتیب داستانی میآفریند که با ظرافت تمام از دل روزرمرگیها بیرون کشیده شده، داستانی از بهشتی گمشده به نام «زندگی». کاترین منسفیلد بزرگترین نمایندهی داستان کوتاه است که انگلستان تاکنون به جهان عرضه داشته… اگر او تنها ده سال بیشتر زنده میماند، نامش در تاریخ ادبیات در کنار جورج الیوت و شارلوت برونته قرار میگرفت. – نیویورک تایمز بوک ریویو –
الکسیس سولتیکف
ترجمه: دکتر محسن صبا
سفرنامه نگاشته شده از سوی سولتیکف از جمله سفرنامه های نسبتا روشن و رسایی شمرده می شود که نویسنده آن کوشیده است تصویری واقعی از ایران روزگار فتحعلی شاه حتی در مرز های دور افتاده و مناطق دور از مرکز ترسیم کند.
برخی سیاحانی که به ایران آمدند یا نقاش بودند یا همراه خود یک نقاض میآوردند تا مناظری را که تحت تأثیر برخی اشعار یا داستانهای خیالانگیز از ایران در ذهن خود میپروراندند به تصویر درآورند.
سولتیکف،شاهزاده روسی،نقاش بود و در جستوجوی علاقه و ذوق خود به ایران آمد تا به«انتظار طولانی»خود برای دیدن این«مرکز عالم»پاسخ گوید.او علاقهاش به ایران را در خاطرهای چنین نقل میکند:
«…قرار بود سفیری از ایران به سنپترزبورگ بیاید.نمیتوانم بگوییم تا رسیدن این کاروان چگونه بیصبرانه دقایق را میشمردم -پس از انتظاری طولانی و تبآلود-سرودی نظامی از پاسداران اسبسوار به گوش رسید که هنوز در گوش من طنینانداز است.از دور دو هیکل عجیب دیدم که با نوسانی خاص پیش میآمدند. دو پیل چکمهپوش که به صورت حیرتانگیزی آراسته و با پارچه پوشیده شده بودند-گویی پدیدهای از جهان دیگر را میبینیم -این صحنه شگرف که مردم مدتهای مدید در انتظار آن بودند در ذهن من تأثیری عمیق بخشید و در من برای رفتن به آسیا خصوصا به ایران اشتیاق بسیار ایجاد کرد».
سالتیکف خاطرا خود را،ظاهرا هر روز مینوشته و هر از گاهی از برخی صحنهها تصویری رسم میکرده است:
«سه روز تمام برایم امکان نداشت یادداشت بردارم»
اما عجیب آنکه یادداشت برداریهای او در مدت اقامتش در ایران به دویست صفحه هم بالغ نمیشود. سفرنامه سولتیکف از سنپترزبورگ به تهران به غیر از توصیف منازل و مناظر بین راه،مطلب مهمی ندارد.در راه تهران،کمکم تصوراتی که از ایران داشته باطل میشود:
«در این شب غمگین-ایران را به صورت واقعی خود دیدم- دیگر آن باغهای معطر از گل سرخ،با چشمههای جاری که در آنجا زنان رویایی در حال گردشند وجود نداشت.تمام تصورات درخشان من از بین رفت.زمین خشک و غارت شده تا چشم کار میکند به نظر میرسد با کفنی از سعیر پوشیده شده باشد»
هنگام مسافرت او با آنکه هنوز بازارها و خانههای زیبا و بزرگ ویران نشده و زنگ شتران کاروانها و معرکه درویشان خاموش نشده بودند، اما شهر اقامتش در ایران،یعنی تهران،هنوز نه امکانات یک پایتخت را یافته بود و نه شکوه یک شهر قدیمی مانند اصفهان را داشت.او خیلی زود از ایران خسته شد و این طبیعی است:شاهزادهای جوان با خلق و خوی روسی،اهل معاشرت و مصاحبت با بانوان و گردش و تفریح در کشوری که هیچ تفریح اروپاییپسندی ندارد و چهرهء هیچ زنی حتی در معابر عمومی قابل رؤیت نیست،خستگیآور است.