شکار بزرگ از سری چرخ زمان (جلد ۲ کتاب ۳)
چرخ زمان (به انگلیسی: The Wheel of Time) یک سری رمان خیالپردازی حماسی که توسط نویسنده آمریکایی رابرت جوردن نوشته شدهاست. چرخ زمان در ابتدا قرار بود یک مجموعه شش جلدی باشد اما جردن آن را به دوازده قسمت افزایش داد. جوردن در سال ۱۹۸۴ شروع به نوشتن اولین نسخه از این کتاب با نام چشم جهان نمود که آن را در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد.
جردن پیش از اتمام جلد آخر کتاب در سال ۲۰۰۷، به علت بیماری قلبی در گذشت و در همان سال، همسرش پس از مطالعه زاده مه، برندن سندرسون را برای اتمام کتاب انتخاب کرد. سندرسون با مطالعه یادداشتهای جردن، به این نتیجه رسید که یک جلد برای اتمام کار کتاب کافی نیست و به همسر جردن پیشنهاد داد که در سه جلد کتاب را به پایان برساند که مورد موافقت همسر جردن قرار گرفت و این گونه چرخ زمان در نهایت چهارده جلدی شد. در این مجموعه از اسطورهها و مکاتب زیادی مانند بوداییسم، هندوئیسم، فرهنگ اروپایی، اسطورهشناسی آسیایی و اسلامی استفاده شدهاست.
شکار و تاریکی
در پشت جلد این کتاب آمده است:
«روزی فرا میرسد که او دیگر نمیتواند فقط به رمان قناعت کند. او که از دنیا و حقارت آن بیزار بود، در نویسندگی پناهگاهی یافته بود که در آن شکوه و جلال تخیلش را به نمایش بگذارد و به همین دلیل رماننویس شده بود. اما حالا حتی کتابها هم برایش سخت کسالتآور شده بودند؛ با کدام محرک تازه از چنگ ملال میگریخت؟ جنایت. چیزی جز جنایت باقی نمانده بود. در برابر چشمان خسته او منتظر دنیایی قرار گرفت که در آن تنها لرزش خوش جنایت باقی مانده بود.»
ادوگاوا رانپو (1894 – 1965) با نام اصلی «هیرائی تارو» بنیانگذار ادبیات پلیسی در ژاپن است. او از سال 1922 به سبک نویسندگان محبوبش «آدگار آلنپو» و «کانون دویل» کتاب مینویسد و خیلی سریع با نام مستعاری که ادای دینی است به پو، به شهرت میرسد. او به رغم تمایل افسانهوارش به گریختن از چنگ ناشران، نویسندهای پرکار است؛ 44 داستان کوتاه، 31 رمان و از بعد سال 1935 همان مقدار داستان کوتاه نشان از فعالیت و شوق این نویسنده دارد.
در «شکار و تاریکی»، درام ظریفی که ابریشم و خون را به هم گره میزند، راوی، خود رانپو، که محسور زیبایی همسر مقتول شده است، علاقهمند میشود معمای قتلی را که یک نویسنده دیگر رمانهای پلیسی مرتکب شده است حل کند. این داستان مثل رمانهای دیگر رانپو با منطقی استوار، فراز و نشیبهای زیرکانه و نمایش سلیقههایی بیمارگونه و وسواسآمیز پیش میرود.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«رنگ پریده ولی مصمم، از جا بلند شد و اشاره کرد دنبالش بروم. همین حرکت ساده باعث شد قلبم به تپش بیفتد؛ داشتم پشت سرش میرفتم که متوجه ساعت مچیام شد. مجبورم کرد آن را درآورم و برگشت و ساعت را روی میز گذاشت. سپس بی صدا از راهروی کوچکی که به ساختمان ژاپنی ختم میشد عبور کردیم. در اتاقی را که لابد اتاق خصوصیاش بود باز کرد و با حرکاتش به من فهماند که میترسد، زیرا شخصی آنجا پنهان شده بود.»
شکارچی کرم ابریشم
مؤلف: امير تاجالسر ترجمهی محمد حزباییزاده
امير تاجالسر رمان نويس عرب زبان و اهل سودان است.
اين رمان در سال 2011 در ليست جايزه بوكر عربي قرار گرفت.
بسیار عالی… پس بالاخره سر و کلهی خائن پیدا شد. سه هفتهای را صرف راست و ریس کردن کتاب سرقتیاش کرد. یقین سه هفته وقت چندان زیادی نیست، اما در سایه دریای الهاماتی که من سادهلوح دودستی تقدیمش کردم و ریز و درشت شخصیتی که به او دادم، حتماً با سرعتی سرسامآور نوشته و سروتهش را هم آورده…
شکر تلخ
سه رمان از رمانهای جعفر شهری یعنی شکر تلخ، گزنه و قلم سرنوشت را باید سهگانهای دانست که اولی مربوط به دوران کودکی نویسنده و رنجهای مادر وی، دومی شرح دوران نوجوانی و سومی مربوط به دوران میانسالی اوست. کبری، قهرمان داستان شکر تلخ، شیرزنی است که یکه و تنها در برابر تمامی ناملایمات می ایستد و سرانجام طلاق و ازدواج مجدد و دربه دری بچه ها، تنها راه حل است و...
شکسپیر در شوروی
شکسپیر و شرکا
نام نویسنده : جرمی مرسر
نام مترجم : پویه میثاقی
شکسپیر و شرکا (به انگلیسی: Shakespeare and Company) نام دو کتابفروشی مستقل از هم در ساحل چپ پاریس است. این کتابفروشی اولین بار در ۱۷ نوامبر ۱۹۱۹ توسط سیلویا بیچ در خیابان هشتم دوپویترن بازگشایی شد و پس از مدتی در سال ۱۹۲۲ به محل بزرگتری در خیابان دوازدهم اودئون درمنطقهٔ ۶ پاریس نقل مکان کرد. در طول دههٔ ۱۹۲۰، این کتابفروشی بهپاتوقی برای نویسندگانی چون ازرا پاوند، ارنست همینگوی، ویلیام اس. باروز،جیمز جویس و فورد مادوکس فورد بدل شد.در سال ۱۹۴۱ در دوران اشغال پاریس توسط آلمان این کتابفروشی بسته شده و دیگر دوباره باز نشد.
کتابفروشی دوم در خیابان سیوهفتم بوشری، واقع در منطقهٔ ۵ پاریس قرار گرفتهاست. این کتابفروشی که در سال ۱۹۵۱ توسط جرج ویتمن افتتاح شد، در اصل «لو میسترال» (به فرانسوی: Le Mistral) نام داشت اما در سال ۱۹۶۴ برای ادای احترام به کتابفروشی سیلویا بیچ به «شکسپیر و شرکاء» تغییر نام داد.امروزه این فروشگاه هم به عنوان کتابفروشی معمول و هم به عنوان پاتوق کتابخوانی در زمینهٔ تخصصی ادبیات انگلیسی خدمات میدهد. این فروشگاه در فیلم پیش از غروب اثر ریچارد لینکلیتر و نیمهشب در پاریس اثر وودی آلن مورد تأکید قرار گرفتهاست.
ممکن است ناپدید شوم بدون این که مال و منالی از خود باقی بگذارم فقط چند جفت جوراب کهنه و نامه های عاشقانه و پنجره های رو به نوتردامم را برای همه ی شما میگذارم تا لذتش را ببرید و مغازه ی خنزر پنزری عزیز تر از جانم را که شمارش این است با غریبه ها نامهربان نباشید مبادا فرشتگانی باشند در لباس مبدل ممکن است بدون برجا گذاشتن نشانی ای از خود م ناپدید شوم اما همین قدر بدانید که ممکن است در سرگردانی ام به دور دنیا هیجان مشغول راه رفتن در میان شما باشم
کلمات بالا از جرج ویتمن صاحب کتابفروشی شکسپیر و شرکا است...
شکست ناپذیر (روایتی از بقا و رستگاری در جنگ جهانی دوم)
لورا هیلن برند
ترجمه: محمد عباس آبادی
در یک بعدازظهر ماه مه سال 1943، یک بمب افکن نیروی هوایی ارتش در اقیانوس آرام سقوط کرد و ناپدید شد و تنها ردی از زباله و لکهای از روغن، بنزین و خون باقی ماند. سپس، روی سطح اقیانوس، چهره ای ظاهر شد. این ستوان جوانی بود، خلبان هواپیمای بمب افکن، که در حال تقلا به یک قایق نجات بود و خود را به داخل کشتی می کشید. بنابراین یکی از خارقالعادهترین اودیسههای جنگ جهانی دوم آغاز شد...
شکستن طلسم وحشت
آریل دورفمن، نویسنده مشهور، که به مدت بیست و پنج سال به سایه بدخیم ژنرال پینوشه که بر شیلی و جهان افکنده بود، وسواس داشت، هر پیچ و خم محاکمه چهار ساله را در بریتانیای کبیر، اسپانیا و شیلی و همچنین در ایالات متحده دنبال کرد. کشوری که پینوشه را خلق کرده بود. این کتاب که بهعنوان یک تریلر پر از تعلیق، مملو از درامهای دادگاه و تغییر ناگهانی بخت روایت میشود، در عین حال به برخی از داغترین مسائل امروزی میپردازد که پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 بیش از پیش ضروریتر شد. محدودیتها چیست؟ حاکمیت ملی در جهان در حال جهانی شدن؟ چگونه یک جهان به هم پیوسته تر جنایات ارتکابی علیه بشریت را قضاوت می کند؟ خاطره و درد و حقوق بازماندگان چه نقشی در این مبارزه برای نظام جدید عدالت دارد؟ اما مهمتر از همه، نویسنده با گوش دادن به صدای بسیاری از قربانیان پینوشه به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوانیم پس از آسیب دیدگی خود را از وحشت و ترس پاک کنیم، و میپرسد آیا میتوانیم صلح و آشتی را بدون مواجهه با گذشتهای آشفته و منحرف ایجاد کنیم.
شکوه زندگی
میشائیل کومپفمولر
محمد همتی
نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۲ چاپ شده و نشر نو در سال ۲۰۱۷ امتیاز انتشار ترجمه فارسی آن را از ناشر آلمانی اش خریداری کرده است. میشائیل کومپفمولر در این رمان، شخصیتی دیگر برای فراتنس کافکا نویسنده اهل چک طراحی کرده و کافکای عاشق را در سطور خود به تصویر کشیده است. او در این رمان، شکوه زندگی را زیر سقف خانه های محقری نشان می دهد که کافکا و دورا دایامانت مدام از یکی به دیگری اسباب کشی می کردند. این شکوه به قول کافکا همیشه و همه جا هست. تنها کافی است او را فرا بخوانیم.
رمان «شکوه زندگی» یک رمان عاشقانه درباره زندگی کافکا است که به ۲۴ زبان ترجمه شده و موفق شده جایزه ژان مونه را در سال ۲۰۱۳ از آن نویسنده اش کند. میشائیل کومپفمولر متولد سال ۱۹۶۱ است. فرانتس کافکا نیز یک نویسنده اهل چک بود که کومپفمولر در بخش «موخره و سپاسگزاری» رمانش، درباره اش چنین می نویسد:
اثری از نامه نگاری فرانتس کافکا و دورا دیامانت باقی نمانده است. دورا دایامانت در تابستان ۱۹۲۴، تعداد ۲۰ دفتر یادداشت و ۳۵ نامه کافکا را با خود به برلین برد که در ماه اوت ۱۹۳۳، گشتاپو در تفتیش خانه اش آن ها را مصادره کرد و از آن تاریخ گمشده به شمار می آیند. دورا دایامانت تا سال ۱۹۳۶ در آلمان زندگی کرد و پس از آن سه سال در اتحاد جماهیر شوروی ساکن بود. اندکی پس از شروع جنگ جهانی دوم به انگلستان مهاجرت کرد و همان جا در سال ۱۹۵۲ در سن ۵۴ سالگی درگذشت. پدر کافکا تا سال ۱۹۳۱ و مادرش تا سال ۱۹۳۴ زنده بودند. خواهران کافکا، الی و والی و اوتلا و همچنین خواهرزاده ای به نام هانا در سال های ۱۹۴۲ _ ۱۹۴۳ در اردوگاه های شلمنو و آشویتس کشته شدند.
شکوه شمس
حسن لاهوتی
آنهماری شیمل (به آلمانی: Annemarie Schimmel) (۷ آوریل ۱۹۲۲–۲۶ ژانویه ۲۰۰۳) اسلامپژوه، خاورشناس و مولویشناس سرشناس آلمانی بود.
زندگینامه
او بهعنوان تنها فرزند خانوادهای متوسّط و فرهنگمند، در ماه آوریل سال ۱۹۲۲ میلادی در شهر ارفورت آلمان بهدنیا آمد و در محیطی مملوّ از ادبیّات و شعر پرورش یافت. در پاییز ۱۹۳۹، یعنی زمانی که هفده سال داشت، تحصیلات خود را در رشتههای زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی دانشگاه برلین آغاز نمود. تحت تأثیر بهترین معلم خود، هانس هاینرش شِدِر و بنا به توصیهٔ او به مطالعه و تحقیق در دیوان مولانا جلال الدین بلخی روی آورد.
در اکتبر سال ۱۹۴۱، کار نوشتن رسالهٔ دکترای خود را بر روی موضوع «مصر در اواخر دوران قرون وسطی» را به انتها رسانید. او با اینکه ۱۹ سال بیشتر نداشت، موفق به اخذ درجه دکترا از دانشگاه برلین شد.آنهماری شیمل دکترای دوم خود را در سال ۱۹۵۱ در حوزهٔ تاریخ ادیان و با رسالهای پیرامون «عشق عرفانی در اسلام» دریافت نمود. او جزو نویسندگان تاریخ ایران کمبریج بوده است.
در اوائل دهه ۱۹۵۰ شیمل سفرهایی به کشور ترکیه انجام داد. او نخستین سخنرانی عمومی خود به زبان ترکی را در سال ۱۹۵۳ در شهر آنکارا انجام داد. اندکی پس از آن، از سوی دانشکده الهیات دانشگاه آنکارا، تصدی ریاست بخش تاریخ ادیان به وی پیشنهاد گردید. در سال ۱۹۶۳ به ایران سفر کرد و علاوه بر دیدار از اصفهان و شیراز، در مؤسسه گوته تهران نیز سخنرانیهایی ایراد کرد. در سال ۱۹۶۶ محمدرضا پهلوی وی را به کنگره ایران شناسی دعوت کرد. در این سفر وی علاوه بر دیدار از مناطق کوهستانی به منظور بررسی دستاوردهای آموزشی انقلاب سفید از زورخانه هم دیدار کرد. در بهار سال ۱۹۶۷ میلادی، شیمل کار تدریس در دانشگاه هاروارد در حوزهٔ فرهنگ هندی - اسلامی را آغاز نمود و در سال ۱۹۷۰ به درجهٔ استادی رسید. تنها در ترم بهار دو برابر مقدار معمول درس میداد. او تقریباً همه ساله پاییز را در پاکستان بهسر میبرد.
آنهماری شیمل در ۲۶ ژانویه سال ۲۰۰۳ درگذشت.
شگفتی
نام نویسنده:آر جی پالاسیو
نام مترجم:پروین علی پور
آر. جی. پالاسیو نویسنده آمریکایی کودک و نوجوان به همراه همسر و دو پسرش در نیویورک زندگی میکند. او روزها طراح گرافیک است و شبها نویسنده. کتاب پیشرو از آثار موفق این نویسنده است.
معجزه، داستان پسربچه ده سالهای است که صورتی ناقص و از ترکیب افتاده و سندرم تریچر کالینز دارد.
ایده نوشتن این کتاب زمانی به ذهن آرجی پالاسیو رسید که در پاییز سال ۲۰۰۷ با دو پسرش در حومه نیویورک به دختر بچهای برخورد کرد که سندرم «تریچر کالینز» داشت. پالاسیو گفته است «واکنش خودم نسبت به دختر باعث وحشتام شد و به این فکر افتادم که اگر پسر سه سالهام، این دختر را ببیند حتماً جیغ میزند.»
رمان «شگفتی!» در سال 2013 در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت و در سال 2014 نامزد جایزه تگزاس بلوبونت شد. این کتاب همچنین برنده جایزه کتاب سال NAIBA در سال 2012 و همچنین برنده جایزه کتاب سال Book Browse در همان سال شد.
این رمان 8 بخش بزرگ دارد و به عنوان صد و سی و سومین رمان نوجوان انتشارات سروش چاپ شده است. داستان «شگفتی!» درباره بچهای به نام آگوست است که با قیافهای بد به دنیا آمده است. در واقع قیافه او به طرز وحشتناکی زشت است و مشکلش اینجاست که پسری عادی با قیافهای غیرعادی است. او تا 13 سالگی به مدرسه نرفته و حالا خانوادهاش تصمیم گرفتهاند او را به مدرسه بفرستند...
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
پشتسر آقای کُپُل به اتاق کوچکی رفتیم که روبهروی میز خانم گارسیا بود. آقای کپل همانطور که در دفترش را میبست و پشت میز بزرگش مینشست، یکبند صحبت میکرد. اما من واقعا به صحبتهایش زیاد توجه نداشتم و محو چیزهای تماشایی دفترش شده بودم. مثلا چیز زیبایی، شبیه گوی که در فضا آویزان مانده بود! یا مکعبی که از آینههای کوچک درست شده بود.
دفترش حسابی چشمم را گرفت. به خصوص خوشم آمد که تمام طراحیها و نقاشیهای کوچک بچهها را قاب کرده و انگار که خیلی مهم باشند به دیوارها زده بود.
مامان روی صندلیای جلوی میز آقای کپل نشست و من با آنکه صندلی دیگری درست بغل دستش بود، کنارش ایستادم. از آقای کپل پرسیدم: «چرا شما اتاق جداگانهای دارین و خانم گاف نداره؟» آقای کپل گفت: «منظورت اینه که چرا دفتر دارم؟» گفتم: «آخه شما گفتین که اون همهکارهی مدرسهست.» ـ آهان! خب داشتم شوخی میکردم. خانم گاف معاونمه....