شیخ بی خانقاه
شیدایی لل.و.اشتاین
شیر سیاه
این كتاب با شیر سیاه و جوهر سفید نوشته شده ـ معجونی از قصهگویی، مادرانگی، عشق به سفر و افسردگی كه چند ماهی در دمای اتاق تقطیر شده است. الیف شافاك (الف شفق) نویسنده پیشرو تركیه با دنیا آمدن نخستین فرزندش گرفتار بحران روانی ژرفی میشود. طاعون احساس گناه و دلهره و اضطراب و سردرگمی درباره نقش تازه مادری به جانش میافتد و برای نخستین بار در زندگی دیگر نمیتواند دست به قلم ببرد. با فرو رفتن و غوطهوری در افسردگی شدید پس از زایمان، برای یافتن راه برونرفت از ناسازگاری میان مادرانگی و آفرینش هنری در جامعهای مردسالارانه، نگاهی به تجربههای دیگر نویسندگان برجسته زن در دنیا میاندازد، زنانی همچون سیلویا پلت؛ ویرجینیا وولف، سیمون دو بووار، و آلیس والكر. شیر سیاه با صداقت و راستگویی و شیوایی سوزاننده و طنز نامنتظره خود، كتابی اندیشهبرانگیز و برنده درباره ادبیات، مادرانگی و نیك بود معنوی است.
شیر سیاه
الیف شافاک در ایران نیازی به معرفی ندارد، چرا که تاکنون کتابهای بسیاری از او در ایران ترجمه و منتشر شده است. کتاب «شیر سیاه» از این نویسنده با سایر کتابهای او از لحاظ روایت تفاوت دارد و به نوعی زندگیِ خود او را بیان میکند و به عبارت دیگر خودزندگینامهنوشت یا همان اتوبیوگرافی این نویسنده به شمار میآید. از نگاهی دیگر باید بگویم که فضای کلی این اثر در خصوص آفرینش زن و مشکلات و سختیهای پیش روی در جامعه است. تعادل و هماهنگی میان نقشهای مختلفی که یک زن در جایگاه دختر، همسر، مادر و و در مفهوم کلیتر در نیمی از اجتماع به عهده دارد مهمترین موضوع این کتاب به حساب میآید. الیف شافاک در این کتاب کوشیده است که تجربهی خود را از تعادل میان نقشها و وظایف همسری و مادری و همچنین شاغل بودن به زیبایی بیان کند. نکتهیی که بر اهمیت این کتاب میافزاید آن است که نوشتن از سختیهای مادری در جوامع نه چندان پیشرفته معمولن رواج ندارد، چرا که این واژه آن قدر تقدیس شده است که بیان مشکلاتاش گویی از قداست آن میکاهد؛ اما چنین مشکلاتی واقعن وجود دارند و با پنهان کردنشان نمیتوان از آنها گریخت یا آنها را حلشده پنداشت. باید بپذیریم که فراز و نشیبهای زندگی زنان و دختران و مادران در جوامعی از این دست بیشمارند و متأسفانه به این مشکلات چندان توجهی نمیشود و البته چاپ و انتشار کتابهایی از این شمار میتواند دست کم تلنگری در ذهن آحاد جامعه ایجاد کند تا از این مشکلات باخبر باشند. مطلب مهم دیگری که در خصوص این کتاب باید بگویم آن است که لفظ «شیر» در عنوان این کتاب به «شیر نوشیدنی» برمیگردد نه به «شیر جنگل» و نام این کتاب در ترجمهی انگلیسی آن Black Milk است. الیف شافاک از نویسندگان نسبتاً پرکار ترکیه است که تاکنون کتابهای مهمی از او منتشر شدهاند. به جز کتاب شیر سیاه میتوانم از این آثار او نام ببریم: آناتولی ازچشم بد 1994 Kem Gözlere Anadolu پنهان ۱۹۹۷ Pinhan آینههای شهر 1999 Şehrin Aynaları مَحْرم 2000 Mahrem قصر شپش 2002 Bit Palas برزخ 2004 Araf به دنبال هم 2004 Beşpeşe جزر و مد 2005 Med Cezir پدر و حرامزاده 2006 Baba ve Piç عشق 2009 Aşk اسکندر 2011 İskender من و استادم 2013 Ustam ve Ben سه دختر حوا 2016 Havva'nın Üç Kızı
شیرینی در دل
کمیلا گیب
ترجمه: حامد حبیبزاده
«شیرینی در دل» همانند نامش روایتی خوشخوان و در عین حال پر تعلیق و جذاب است. این کتاب داستان دختری انگلیسیتبار به نام لیلی است که همراه پدر و مادرش به اتیوپی سفر میکنند اما بر اثر وقایعی یتیم شده و در اتیوپی ماندگار میشود. کتاب روایتی موازی میان گذشته و حال لیلی است. لیلی گمشدهای از گذشته دارد که در زمان حال به دنبال او میگردد و مخاطب در طول داستان شرح جستجوی او برای یافتن گمشدهاش، فرهنگ اتیوپیایی و ارتباطات لیلی با شخصیتهایی که هرکدام سرگذشتی دردناک داشتهاند را میخواند.
شیطان درون ما
مسئول دائمي براي همه كارهايي كه از نتيجهشان بيخبر بودم و دوست داشتم انجامش دهم در نهايت نتيجه منفي بدست ميآوردم پيدا كرده بودم: لغتي ايجاد كرده بودم به اسم «شيطان»، هر عمل كثيف و مزخرفي كه انجام ميدادم، بار ميزدم رو دوش اون بدبخت و به جاي اين كه به خاطر اون كار رو خودم تف كنم، خودم رو به عنوان يه شخص مظلوم و ظلمديده جلوه ميدادم و لايق شفقت و محبت ميدونستم... ولي شيطان كجا بود عزيز دلم؟ شيطان شده غلاف و سرپوشي واسه حماقت و غرور پوچ و بيجاي ما كه از عذاب وجدان فرار كنيم... البته اگه وجداني داشته باشيم. صباحالدين علي در رمان شيطان درون ما، تاثير فشارهاي اجتماعي روي افراد و به «دام افتادن» افراد ضعيف را به خوبي به خواننده نشان ميدهد. نگاهي تيزبينانه به تاريكي ذهن افراد روشنفكر و شيطان درون انسانها دارد.
شیطان صفتان (۲جلدی)
شیطان و دوشیزه پریم
مترجم: آرش حجازی
پائولوکوئیلو در باره کتاب می گوید :"در این کتاب به یک هفته زندگی انسان هایی معمولی پرداخته می شود، که هر کدام، به یک باره خود را پیش روی عشق، مرگ یا قدرت می یابند. همواره اعتقاد داشته ام که چه در هر انسان و چه در سراسر جامعه، دگرگونی های ژرف در دوره های زمانی بسیار کوتاهی رخ می دهند.درست آن گاه که هیچ انتظارش را نداریم، زندگی پیش روی ما مبارزه ای می نهد تا شهامت و اراده مان را برای دگرگونی بیازماید. از آن لحظه به بعد، حاصلی ندارد که وانمود کنیم چیزی رخ نداده است، یا بهانه بیاوریم که هنوز آماده نیستیم. این مبارزه منتظر ما نمی ماند. زندگی به پشت سر نمی نگرد. یک هفته فرصت زیادی است تا تصمیم بگیریم که سرنوشت خود را بپذیریم یا نه."غریبه، شانتال پریم را انتخاب میکند تا ثابت کند انسان ذاتاً شر است. پیشنهاد بیگانه میتواند برای همیشه سرنوشت شانتال فقیر و یتیم را عوض کند اما او باید میان فرشته و شیطانی که هر انسان در درون خویش دارد، انتخاب کند... دهکده ای درگیر آز، هول و هراس ... مردی اسیر شبح گذشته ای دردناک دختر جوانی در جست و جوی خوشبختی ... برای تصمیم گیری فقط هفت روز فرصت هست. رزم در کنار فرشتگان، یا شیاطین؟ در این هفته طولانی و تکرار ناشدنی، هرکدام پیمان خویش را پبش می گذارند: نیک یا بد؟ ویسکوس دهکده ای کوچک و از یاد رفته در زمان و مکان، میدان این نبرد هولناک خواهد بود... بیگانه ای اسرارآمیز وارد دهکده می شود، و از آن دم، دهکده درگیر نقشه ای مکارانه می شود که اثر آن هرگز از روح تک تک ساکنان این دهکده نخواهد شد. بیگانه از دوردست آمده است، به جست و جوی پاسخی برای پرسشی نگران کننده : انسان در ذات خویش نیک است یا بد؟ رمان شیطان و دوشیزه پریم درستی و راستی انسان را به گونه هولناکی می آزماید.
شیطان، همیشه
بدون شک در ادبیات معاصر آمریکا، کمتر نویسندهای را میتوان یافت که همانند دونالد ریپولاک در به تصویر کشیدن فرهنگ عامه و پیچیدگیهای آن در قالب داستان تا به این اندازه موفق باشد. سبک روایی و پر از تعلیق ریپولاک بدیع و پر از خلاقیت است. آفرینش و خلق دلهره در شیطان، همیشه از کلیشههای همیشگی این سبک پیروی نمیکند و این همان جوهر و مایهای است که داستان را از سایر آثار جنایی ممتاز میسازد. بسان دو رمان دیگر پولاک _ سفرۀ آسمانی، داستانهای اوهایو _ داستان در فاصلۀ زمانی پس از جنگ جهانی و در اوهایو، قلب تاریک ایالتهای جنوبی دنبال میشود. ابرقهرمانی وجود ندارد و تمام شخصیتهای کتاب به یک اندازه در خط داستان پررنگ و تأثیرگذارند. در واقع قهرمان اصلی این کتاب شیطان است که افسار دیگران را در دست خود میگیرد و در قالب انسان، آنها را به نیایشگاه خود میکشاند.
در سال 2012 کتاب «شیطان، همیشه» برندۀ جایزه توماس و لیلیان دی. چافین شد و در همان سال همراه با ستایش و تحسین منتقدان، جایزۀ ادبی فرانسه و آلمان را نیز نصیب خود کرد. رمانی عجیب با نگاهی نو و قصهای پر از جذابیت.
شیفتگی ها
خابير مارياس (1951) يكي از چهرههاي مهم ادبيات امروز اسپانياست. مارياس جوايز متعددي در حوزه ادبيات اسپانيا برده است مانند فورمنتور. او در ايران نيز نويسندهاي شناختهشده است و پيش از اين چند رمان و داستان كوتاهش از جمله قلبي به اين سپيدي با ترجمه مهسا ملكمرزبان به فارسي منتشر شده است. رمان شيفتگيها از جديدترين آثار اين رماننويس است كه حال و هواي عاشقانه و معمايي دارد زني در يك كافه با زوجي برخورد ميكند كه از نظرش جذاب و دلنشين هستند. او به آنها نزديك ميشود و در همين اثنا مرد به قتل ميرسد و اين روند دو زن را به هم نزديك ميكند تا رازي مهم و بزرگ آشكار شود...
صادق هدایت (بوف کور)
صادق هدایت از افسانه تا واقعیت
صادق هدایت نویسنده ی ایرانی عصر خود بود؛ نویسنده ای که ادبیات برایش هم وسیله ی ارتباط بود و هم پرده ای از دود که می کوشید روح عذاب دیده ی خود را پشت آن پنهان کند، هرچند بخش اعظم آنچه می خواست پنهان کند در داستان هایش لاجرم بیان میشد. همین او را چون کافکا به نفس ادبیات بدل کرده بود. هدایت علاوه بر داستان نویسی، پژوهش نیز می کرد و کاوش هایش در فولکور فارسی شهرتی همسنگ داستان هایش برایش به ارمغان آورد. احاطه اش بر ادبیات کلاسیک فارسی نیز از جمله در پژوهش هایش درباره خیام و نقد های ادبی اش نیک پیداست. مصالحه ناپذیری و هنجارشکنی اش او را در اقلیت قرار می داد و با نظام های تثبیت شده ی ادبی و سیاسی زمانه ی خود سر سازگاری نداشت. گرچه هرگز به اوضاع اجتماعی و سیاسی بی اعتنا نبود- چنان که از مخالفتش با رضا شاه می توان دید و امید بستنش به حزب توده و بریدنش از آن پس از واقعه ی آذربایجان- در قالب اپوزیسیون موجود هم نمی گنجید. او «موجود سیاسی» نبود، اعتقادات ایدئولوژیک نداشت و بیش از هرچیز به آزادی و تفکر خویش ارج می نهاد. این ویژگی ها جز دشمن تراشی حاصلی به بار نمی آورد و فضای خفقان آوری پیرامونش ایجاد کرد که تفهیم و تفاهم جایی در آن نداشت. صادق هدایت مخالفی بود در درون مخالفان و بیگانه در میهن خویش که گویی با خود سخن می گفت چنان که راوی بوف کور با سایه اش و برای همین در زمان حیاتش قدرش چنان که بایسته بود شناخته نشد.