صد و هشتاد ثانیه
جسیکا پارک در کتاب صد و هشتاد ثانیه، به روایت عشق فرا انسانی، عمیق و لطیف دو دانشجوى رشته روانشناسى با نامهای الیسون و اسبن میپردازد. آنها خیلی سریع و به گفته الیسون در 180 ثانیه عاشق یکدیگر میشوند اما عشقشان پایدار میماند و رشد میکند. در این میان اتفاقاتی رخ میدهد که رابطه آنها را پختهتر میکند.
جاى خرسندى است که بخش وسیعى از نسل امروز دریغ ندارد که بگوید همسرش را با تمناى عشق برگزیده است و شرمى ندارد که بگوید این ازدواج و این پیوند مقدس با قدرت عشق، بنیان و بنیاد گرفته و جاى امتنان است که این نسل را انکار نمىکند و به همسر خویش که به واقع همتاى اوست، عاشقانه مىنگرد و عاشقانه او را مىستاید.
صداهایی از چرنوبیل
نام نویسنده : سوتلانا آلکسیویچ
نام مترجم : نازلی اصغر زاده
سوتلانا الکسیویچ (روسی: Светлана Александровна Алексиевич؛ اوکراینی:Світлана Олександрівна Алексієвич; ۳۱ مهٔ ۱۹۴۸ در ایوانو-فرانکیفسک ) نویسنده وروزنامهنگار اهل بلاروس است. وی در سال ۲۰۱۵ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد.آکادمی سوئد وی را بهدلیل روایات چندصدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات دانستند. بدینترتیب، آکادمی سلطنتی نوبل سوئد سووتلانا الکسیویچ را برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۵ میلادی اعلام کرد. وی نخستین نویسندهٔ بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شدهاست.وی همچنین در سال ۲۰۱۳ برندهٔ جوایزی همچون جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه مدیسی شدهاست.
منتقدان، آثار ادبی او را سرشار از بازتاب روحیهٔ شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میدانند.
کتاب صداهایی از چرنوبیل تاریخ شفاهی یک فاجعه دنیای پس از فاجعه ی چرنوبیل را روایت کند نه خود چرنوبیل را این کتاب میگوید انسان چگونه با واقعیت های نوینی که روی داده و جاری است اما هنوز برایش مفهوم نیست و ناشناخته مانده است کنار می آیدو بعد از فاجعه ی چرنوبیل دانش نوینی پیش رویش گشوده میشود که برای همه ی بشریت مفید است این انسان ها در حقیقت جنگ جهانی سوم را تجربه کرده اند...جنگ هسته ای...
مجموعه کتاب های این نویسنده یکی در پی دیگری تاریخ مستندند و روح انسان دوران شوروری و بعد از شوری را روایت میکنند و در هریک از کتابهایش در قالب نوینی ظاهر میشود و این جاست که سخنان پیامبر گونه ی لئوتولستوی نویسنده ی شهیر روس واقعیت پیدا میکند خود حیات بیش از آن شگفتی و جذابیت دارد که در پی خیال پردازی از آن باشیم سوتلانا میگوید بیشتر زوایای روح انسان در قالب هنر و ادبیات نمیگنجد.
صداهایی در شب
از نویسندۀ برندۀ جایزۀ پولیتزر و استوری: شانزده داستان تازه، آشفتهکننده، افسونکننده و سرگرمکننده که به عمق زندگی و امیال پنهانی مردم عادی میروند و بازگوکننده افسانهها و اسطورههایی است که آرمانها و آرزوهای روح بشر در آنها میدرخشند. استیون میلهاوزر در صداهایی در شب از دریچههایی غریب به زندگی یک شهر کوچک مینگرد و بخشهای تاریک درون ما را با جلوهای چشمگیر نمایان میکند. داستانهایی واقعگرایانه و در عین حال پرخیال، داستانهایی که اما و اگرهایی مغشوش و فرامـوشنشدنی پیـش مینهنـد، داسـتان چیـزهایی نحـس و نامحسوس در مرزهای امن شهرها، خانهها و حتی جسممان.
صدای آرچر
ميا شريدن
ترجمه: منا اختياري
«صداي آرچر» داستان زني است كه به كابوس يك شب وحشتناك زنجير شده و مردي كه عشقش كليد آزادي زن است. همچنين داستان مرد بيصدايي است كه با جراحتي طاقتفرسا زندگي ميكند و زني كه به او كمك ميكند تا صدايش را بازيابد. اين كتاب، داستان رنج، تقدير، و قدرت دگرگونكننده عشق است. هنگامي كه بري پريسكات وارد شهر ساحلي و آرام پيلاين ميشود، با تمام وجود اميدوار است اين شهر همان جايي باشد كه بالاخره آرامش از دسترفتهاش را در آن بيابد. در اولين روز اقامتش با آرچر هيل برخورد ميكند؛ مرد منزوي و گوشهگيري كه همچون بري، اسير عذابي پنهان است. مردي كه هيچكس ديگري حاضر به ديدنش نيست.
صدای افتادن اشیا
خوآن گابریلواسکس
مترجم: ونداد جلیلی
ویراستار: مجتبا پورمحسن
صدای افتادن اشیا را در ژوئن 2008، طی شش هفتهای که در بنیاد سانتا ماددالهنا (در دوننینی، ایتالیا) بودم، شروع کردم. مایلم از مهماننوازی بئاتریچه مونتی دللا کورته تشکر کنم. کتاب در دسامبر 2010 در خانهی سوزان لورانتی (در زوریس، بلژیک) به پایان رسید و سپاسگزار او نیز هستم. در این فاصله بسیاری موجب بهبود و اصلاح این رمان شدند. خودشان میدانند چه کسانی را میگویم.
خوآن گابریل واسکس در سال 1973 در بوگوتا به دنیا آمد. از 1996 تا 1998 در دانشگاه سوربُن در رشتهی ادبیات آمریکای لاتین تحصیل کرد و آثاری از ای. ام. فارستر، ویکتور هوگو و نویسندگان دیگر به اسپانیایی ترجمه کرد. او یکی از اعضای گروه بوگوتا 39 است که مهمترین نویسندگان نسل جدید آمریکای جنوبی نامیده میشوند. کتابهای دیگر او که پیش از صدای افتادن اشیا چاپ شد یکی خبرچینها است که نامزد دریافت جایزهی ادبیات مستقل خارجی شد و یکی تاریخ سری کوستاگوآنا، که در بارسلونا جایزهی کوئرتی کسب کرد. کتاب صدای افتادن اشیا او به هژده زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. واسکس پس از پانزده سال زندگی در فرانسه، بلژیک و اسپانیا اکنون در بوگوتا زندگی میکند.
برخی جوایز مهم که کتاب صدای افتادن اشیا برده است:
جایزهی آلفاگوآرا (اسپانیا)، ۲۰۱۱
جایزهی روژه کایوا (فرانسه)، ۲۰۱۲
جایزهی انجمن قلم (انگلیس)، ۲۰۱۲
جایزهی گرهگور فون رتسوری (ایتالیا)، ۲۰۱۳
جایزهی دوبلین (ایرلند)، ۲۰۱۴.
صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی
الیزابت تووا بیلی
مترجم: کاوه فیض اللهی
این کتاب غیرداستانی دربارهٔ زنی است که میکوشد از بیماری ناشناختهای که دارد روح و جسمش را میخورد جان بهدر ببرد. این کتاب شعر نیست، اما الیزابت تووا بایلی تاریخ طبیعی حلزون را به شیوهای شاعرانه بررسی کرده است. یک روز دوستی هدیهای سرنوشتساز به او میدهد: گلدانی بنفشه با یک حلزون جنگلی قهوهای کوچک، تنها حیوان خانگی که او در این شرایط توان نگهداریاش را دارد. کمکم معلوم میشود که میان شیوهٔ زندگی حلزون و سبک جدید زندگی نویسنده در بیماری شباهتهای غیرمنتظرهای وجود دارد: حلزون برخلاف ظاهر آسیبپذیرش موجودی مقاوم است که از پس چالشهای چند صد میلیون سالهٔ حیات در زمین برآمده است و درسهای گرانبهایی میتوان از آن آموخت، درسهایی که برای آموختنشان باید وقت نامحدود و تمرکزی ابرانسانی داشته باشید تا آهستهترین حرکتها را ببینید و آهستهترین صداها را بشنوید، حتی صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی را. اصلاً بهتر است یک بیماری مزمن ناشناخته داشته و بستری و زمینگیر باشید!
برندهٔ جایزهٔ ادبی بینالمللی ویلیام سارویان در بخش غیرداستانی ۲۰۱۲
برندهٔ مدال جان باروز برای بهترین کتاب تاریخ طبیعی ۲۰۱۱
برندهٔ جایزهٔ ملی بهترین کتاب در طبیعتنگاری (NOBA) ۲۰۱۰
صلاح الدین ایوبی و فرقه اسماعیلیه
جرجی زیدان
ترجمه: مجتبی مینوی
جرجی زیدان، نویسنده ای پرکار، یکی از رهبران رنسانس عرب در اوایل قرن بیستم بود. بیست و دو رمان تاریخی که او نوشت به همان اندازه که سرگرم کننده است، آموزشی است. داستانهای آنها در درون رویدادهای تاریخی است که دورهای از دوران پیش از اسلام تا دوره عثمانی را در بر میگیرد.
رشیدالدین سنان (به انگلیسی: Rashid ad-Din Sinan) (زاده ۱۱۳۲/۱۱۳۵، درگذشته ۱۱۹۲ میلادی) مشهور به پیرمرد کوهستان و همچنین معلم (به عربی: المعلم) رهبری فرقه نزاریه اسماعیلی در زمان جنگهای صلیبی در سوریه را برعهده داشت. او در جریان جنگهای صلیبی نقش مهمی را ایفا نمود. سینان در جوانی به الموت رفت و آموزشهای دینی و علمی را فرا گرفت. سپس توسط حسن دوم به سوریه فرستاده شد و درقلعه مصیاف مستقر و فرقه نزاریه این شهر را رهبری نمود.
دشمن اصلی راشد الدین سنان، سلطان صلاح الدین (1137/1138-1193)، از سال 1174 تا 1193 بر مصر و سوریه حکومت کرد. صلاح الدین دو بار موفق شد از ترورهایی که به دستور رشید دستور داده شده بود اجتناب کند و در حالی که او به سوی حلب حرکت می کرد، صلاح الدین دارایی های نزاری را ویران کرد. در سال 1176، صلاح الدین مصیاف را محاصره کرد، اما پس از دو رویداد قابل توجه که بین او و پیرمرد کوهستان رخ داد، محاصره را لغو کرد. بر اساس یک روایت، یک شب، نگهبانان صلاح الدین متوجه جرقه ای شدند که از تپه مصیاف می درخشد و سپس در میان خیمه های ایوبیان ناپدید می شود. صلاح الدین از خواب بیدار شد و متوجه شد که چهره ای از چادر خارج می شود. او دید که لامپهای چادرش جابهجا شدهاند و در کنار تختش اسکونهای داغی به شکل خاص آدمکشها با یک یادداشت در بالا که توسط خنجر مسموم سنجاق شده بود، گذاشته بودند. این یادداشت تهدید می کرد که اگر از محاصره خود کنار نرود، کشته خواهد شد. صلاح الدین فریاد بلندی کشید و فریاد زد که خود سینان شخصیتی است که چادر را ترک کرده است. به این ترتیب، صلاح الدین به نگهبانان خود گفت که با سنان به توافق برسند. او که متوجه شد نمی تواند قاتلان را تحت سلطه خود درآورد، سعی کرد خود را با آنها هماهنگ کند و در نتیجه صلیبیون را از همسویی با او محروم کرد.
آخرین اقدام قابل توجه سینان در سال 1191 رخ داد، زمانی که او دستور قتل موفقیت آمیز پادشاه تازه منتخب اورشلیم کنراد مونفرات را صادر کرد. این که آیا این اتفاق در هماهنگی با ریچارد اول پادشاه انگلیس، با صلاح الدین یا با هیچ یک از آنها رخ داده است، ناشناخته باقی مانده است.
در سال 1193، سینان به درخواست ریچارد اول، نامهای به لئوپولد پنجم، دوک اتریش نوشت و حکم ترور و متعاقب آن مرگ کنراد مونفرات را که ریچارد متهم به آن بود، بر عهده گرفت. با این حال، مورخان جدید این نامه را جعلی می دانند که پس از مرگ سنان نوشته شده است.
وی در سال 1193 در قلعه الکهف مصیاف درگذشت و در سلامیه به خاک سپرده شد. جانشین او داعی ایرانی ابومنصور بن محمد یا نصر العجمی منصوب از الموت شد که نظارت دقیق تری بر شاخه سوریه از فرقه قاتل ها به دست آورد.
صلیب بدون عشق
صلیبی بر فراز آلمان در حال طلوع کردن است. صلیبی که هاینریش بل (1985-1917) از آن به نفرت یاد می کند و آن را مسبب فقز و بدبختی مردم آلمان می داند… صلیب شکسته . . . استقرار حکومت فاشیستی در آلمان و اعلان جنگ به اروپا باعث به وجود آمدن دو دیدگاه متضاد در دو برادر (هانس و کریستوف) می شود. انتقال آن ها به جبهه های شرق و غرب، جدایی و سرنوشت تلخی را رقم می زند.
بل در مقام نویسنده ای ضد جنگ، سرشت اهریمنی رایش و زشتی های جنگ را در یک داستان عاشقانه به تصویر می کشد و این شیوه ای است که کتاب را تبدیل به شاهکاری منحصر به فرد کرده است.
صهبای خرد (شرح احوال و آثار حکیم عمر خیام نیشابوری)
نویسنده: مهدی امین رضوی
مترجم: مجدالدین کیوانی
این اثر که عنوان انگلیسی آن«The Wine of Wisdom» است، زندگی، اندیشه ها و آثار «حکیم عمر خیام نیشابوری» را در جمیع جهاتش (فلسفه، نجوم، ریاضیات و شعر) بررسی می کند.
نویسنده کتاب از جمله پژوهشگرانی است که در موضوع بررسی زندگی و آثار «خیام»، به «اندیشه» توجه می کنند و نه «صاحب اندیشه». به اعتقاد اینان، چون تعیین هویت واقعی و شناخت حقیقی فردی که هم نویسنده رسالاتی علمی در فلسفه و ریاضیات باشد، هم گوینده رباعیات معروف به «رباعیات خیام»، دیگر امکان پذیر نیست، پس بهتر است که به «گفته» و نه به «گوینده» بپردازیم. برای این پژوهشگران مهم نیست که«خیام»، فردی واحد با شخصیت تاریخی بوده باشد. آنچه اهمیت دارد، مجموعه اندیشه های بلند و پرسش های فلسفی عمیق و نگرش هایی است که شاید در خلال دورانی هزار ساله از سوی «خیام ها» یا «خیامی ها» یا حتی «غیر خیامی ها» به بیان درآمده، اما همه و همه زیر نام جادویی و پرجاذبه شخصیتی آرمانی به نام «خیام» جمع شده است.
صورت جلسه
صومعه پارم
استاندال در این کتاب، تمام کمال مطلوب خویش را در زمینه هنر و زندگی، سراب دوردست افتخارات ناپلئون، حادثه پردازی، عشق بسیار عمیق به ایتالیای عصر خود و حتی ایتالیای دوره رنسانس به نحو زیبایی تصویر کردهاست. در این کتاب استاندل لحن تازهای هست. ماجراهای قهرمانش با نوعی حزن و سودای آمیخته به حسرت و اغماضی عاشقانه نشان داده میشود، و رمان به حلاوت خیالی و غیرواقعی شعری رمانتیک نزدیک میشود. تجزیه و تحلیل روانی بسیار باریکبینانه، اتقان سرسختانه و موجز سبک، ملاحظات فلسفی-اخلاقی، و خلاصه، همه چیز به برکت رؤیای صادقانه و نادری که در بهترین صفحهها به حد لطافت آهنگهای ترانهای میرسد، تغییر شکل میپذیرد. برخی از واقعههای کتاب همچنان اشتهار دارد: تجسم بسیار بدیع نبرد واترلو و زندگی فابریس در برج، از اینگونه صحنهها و واقعههاست. اما بالاترین ارزش و شایستگی راستین کتاب همچنان در این است که نویسندهای با خصلت و فطرت استاندال، که به نحوی چنان دلنشین اهل تجزیه و تحلیل و اهل اندیشه است، خویشتن را، به وجهی موفق، به دست تخیل رها میکند. این شاهکار، که تقریباً در زمان خودش ناشناخته ماند (و تنها سه چهار آشنا به رموز و اسرار به ارزش آن پی بردند)، امروزه به نظر ما یکی از کتابهای کلیدی تمام ادبیات قرن نوزدهم است. و در نیمه نخست آن قرن همان مقامی را دارد که در نیمه دوم قرن مختص به کتاب تربیت احساساتی، اثر گوستاو فلوبر، است. در صومعه پارم روانشناسی باریکبینانه قرن هجدهم وجود دارد (و به خاطر داشته باشیم که استاندال به نظر تحسین به لاکلو مینگریست)؛ در صورتی که ایجاز کلام و حذف مغلقگویی با دقت نظر بیشتری اعمال میشد به استاندال امکان میداد که ثمرههای حقیقیترین رئالیسم نورسته را بچیند و به شدت با آن توصیف وسیع رسوم و اخلاق، که بالزاک بیهوده بررسی نکرده است، رودررو شود. هرچند این شاید یکی از بدیعترین ویژگیهای این کتاب سرشار از حرکت وحرارت باشد که با بیانی شاعرانه به توصیف اخلاقیات میپردازد و راه حل خویش را در آن میان ارائه میکند.
صومعه پارما
بعد از رمان سرخ و سیاه این رمان که در سال ۱۸۳۹ نوشته شد در جایگاه دوم شاهکارهای استاندال قرار دارد.
نویسنده، در فصل اول که عنوان آن «میلان در ۱۷۹۶» است، بر مبنای اعترافهای یک ستوان فرانسوی، به نام روبر، ما را با مارکی دل دونگو ی پیر، هوادار اتریش و مرتجع ددمنش، و مخصوصاً دو زن، مارکیز جوان و خواهر مارکی، یعنی ژینا آشنا میکند. نویسنده با اشارههای سریع، تلقین میکند که قهرمان جوان داستان، «مارکی جوان» فابریس دل دونگو، ثمره رابطهٔ روبر و مارکیز است. این پس در دوره پرهیجان و پرافتخار جنگهای ناپلئون بزرگ میشود. در قصر گریانتا در ساحل دریاچه کوم، که پدر و برادر بزرگش نماینده ارتجاع و تاریکاندیشیاند، سخت به مادر و عمه ژینای خود (که بیوه یکی از افسران ناپلئون است) دل بسته است. فابریس، در ۱۸۱۵، به شنیدن خبر بازگشت ناپلئون از جزیره الب، از خانه میگریزد تا به اتفاق وی بجنگد. پس از ماجراهای افسانهای، عصر روز نبرد واترلو، به واترلو میرسد؛ بیآنکه چیز مهمی دریابد. شاهد نبرد و بعد گرفتار سیل عقبنشینی میشود. در بازگشت چون مارکی دل دونگو او را از قصر میراند به نزد عمهاش در پارم پناه میبرد. در واقع، ژینای بسیار زیبا که بیوه ماندهاست، با نخستوزیر شاهزاده پارم، کنت موسکا، آشنایی پیدا کرده و برای حفظ ظاهر، با دوک دو سانسورینا ی پیر ازدواج کردهاست و زینت دربار حاکم ظالم و کوچک پارم است . فابریس جوان، اکنون که راه افتخار نظامی به رویش بسته شده است، در چنین محیطی، برای معاضدت جاهپرستی عمهاش، آماده پیش گرفتن راه کشیشی میشود و معاون اسقف پیر میگردد. اما، جوانیِ آتشین او، که هدفی حقیقی ندارد، او را به عشقهای پرحادثه و آسان میکشاند ...
ضحاک ماردوش
سعيدی سيرجانی
وی در این کتاب با تفسیر اشعار شاهنامه فردوسی در مورد پادشاهی جمشید، قدرت گرفتن ضحاک ماردوش و مبارزات ایرانیان علیه او میپردازد و بار دیگر اهمیت تاریخ و توجه به آموخته های گذشتگان را نشان میدهد. جمشید که در آغاز پادشاهی به مملکت خدمت کرده است، در اواخر دوران زمامداری هوای خدائی بر سرش میزند و به مردم میگوید: خور و خواب و آرامتان از من است / همان پوشش و کامتان از من است بزرگی و دیهیم شاهی مراست / که گوید که جز من کسی پادشاست؟ مردم از او رویگردان میشوند و میخواهند به مرداس که نام نیکی دارد، پناه برند. شاهان و فرمانروایان سرزمین های امپراطوری ایران سر به طغیان بر می دارند و در جستجوی پادشاهی دیگر به رای زنی می نشینند و سر انجام ضحاک را گه پسر مرداس است به شاهی بر می گزینند: به شاهی برو آفرین خواندند / ورا شاه ایران زمین خواندند اما ضحاک توسط شیطان وسوسه شده، به کشتن پدر رضا داده و بجای او به تخت نشسته است. او گرفتار نیرنگ شیطان شده، شیطان بر دوش های او بوسه زده و باعث شده که دو مار از دو دوش او برویند. پس از آن شیطان در لباس پزشک بر ضحاک ظاهر شده، ادعا میکند که مارها هنگامی او را آرام خواهند گذاشت که هر روز مغز دو جوان خوراک آنان شود...
ضد خاطرات (جلد شومیز)
نام نویسنده : آندره مالرو
نام مترجم : ابوالحسن نجفی و رضا سيد حسينی
"ضد خاطرات" یک سال قبل از می 1968 نوشته شد. او در این کتاب به بازگو کردن خاطراتی از زندگی پرفراز و نشیب خود میپردازد. البته زمانبندی این اثر به صورت خطی نیست، بلکه حوادث را بر اساس اهمیت آنها بازگو میکند و برداشت خود را از حوادث گذشته در اختیار قرار میدهد و شاید به همین دلیل کتاب، ضد خاطرات نامگذاری میشود. در داخل فصلهای کتاب همیشه ترتیب زمانی مشخص نشده است. نویسنده از ماجرایی به ماجرای دیگر بازگشت میکند و گاهی قبل از آنکه به زمان اول برگردد باز هم وقایعی را در زمانهای مختلف دیگر شرح میدهد. مالرو خود در مقدمه کتاب میگوید:" من این کتاب را ضد خاطرات مینامم زیرا پاسخ گویی پرسشی است که خاطرات مطرح نمیکند و به پرسشهایی که خاطرات مطرح میکند پاسخ نمیدهد!"