روان شناسی تکاملی (دانشی نوین در کاوش ذهن)(جلد اول)
دیوید باس
آرش حسینیان
دیوید باس (به انگلیسی: David Buss) (متولد ۱۴ آوریل ۱۹۵۳) پروفسور روانشناسی از دانشگاه تگزاس در آستین است که برای پژوهشهایش در روانشناسی تکاملی به ویژه در باب تفاوتهای بین دو جنس انسان در انتخاب جفت شناخته میشود.
آثار منتشر شده
- تکامل میل: استراتژیهای جفتیابی انسان (۱۹۹۵)
- شور خطرناک: چرا حسادت جنسی به همان اندازهٔ عشق و سکس ضروری است (۲۰۰۰)
- کتاب درسی روانشناس تکاملی (۲۰۰۵)
- قاتل همسایه: چرا ذهن برای کشتن طراحی میشود؟ (۲۰۰۶)
- چرا زنان سکس دارند: فهم انگیزشهای جنسی از ماجراجویی تا انتقام (۲۰۰۹)
- سکس، قدرت، تعارض: رویکردهای تکاملی و فمینیستی. (۱۹۹۶)
- روانشناسی تکاملی (ویرایش چهارم ۲۰۱۲)
روانشناسی فرگشتی یا تکاملی (به انگلیسی: Evolutionary psychology)، که به صورت (EP) نیز شناخته میشود، رویکردی در علوم اجتماعی و طبیعی است که به بررسی صفات روانی نظیر حافظه، ادراک و زبان از طریق چشماندازهای تکاملی نوین میپردازد. این شاخه به دنبال شناسایی این است که کدام صفات روانی انسان، در نتیجهٔ سازگاری فرگشت پیدا کردهاند و به این ترتیب از نتایج کارکردی انتخاب طبیعی یا انتخاب جنسی هستند.
روانشناسی فرگشتی رویکردی به نسبت جدید در روانشناسی است. از این دیدگاه، رفتار انسان و عملکردِ ذهنی او به انتخاب طبیعی نسبت داده میشود. طبقِ گفتهٔ وود و ایگلی (۲۰۰۲) «روانشناسانِ فرگشتی، فعالیتهای مردان در جامعه را، بازتابِ رقابت ایشان در بهدست آوردنِ منابع با هدفِ جذبِ زنان میدانند. زنانِ جامعه نیز در جریانِ تطور زیستی، کسی را به عنوانِ جفت ترجیح میدهند که از عهدهٔ تامینِ منابع برای آنها و فرزندانشان برآید. از این دیدگاه، مردان تمایل دارند برای اطمینان یافتن از قطعیت پدری شان و در نتیجه تامینِ منابع برای فرزندانِ زیستی (حقیقی) شان، بر تمایلات جنسیِ زنان نظارت و کنترل داشته باشند.
دیدگاهِ فرگشتی همچنین عقیده دارد که گرایش به نظارت و کنترلِ زنان توسط مردان در تمامی فرهنگها مشترک است. به این ترتیب از این دیدگاه، تمایلاتیِ که طیِ تکامل در مردان به منظورِ جمعآوری منابع و کنترلِ میل جنسیِ زنان ایجاد شدهاست، مسئولِ تقسیمبندی جنسیتیِ موقعیت، قدرت و منابع در تمامیِ فرهنگها به شمار میآید.
اندیشهٔ کلیدی در روانشناسیِ تکاملی این است که سازوکارهای روانی هم مثل سازوکارهای زیستی نتیجهٔ میلیونها سال تکامل از طریقِ انتخابِ طبیعی است. به این ترتیب فرضِ روانشناسی تکاملی بر این است که سازوکارهای روانی مبنایی وراثتی دارند و در گذشته احتمالِ بقاء و تولید مثلِ نیاکانِ ما را افزایش دادهاند. برای روشنتر شدنِ این نکته میل به خوردنِ شیرینی را در نظر بگیرید. این تمایل را میتوان سازوکاری روانی که اساسی وراثتی دارد تلقی کرد، وانگهی بشر از این رو این تمایل را دارد که عملِ مزبور بختِ نیاکانِ ما را برای بقاء بیشتر کردهاست: یعنی میوهای که مزهٔ شیرینتری داشته از ارزشِ تغذیهای بالاتری هم برخوردار بودهاست، لذا با خوردنِ آن احتمالِ بقاء و دوامِ ژنهای مربوط به این کار نیز افزایش یافتهاست. (سیمونز ۱۹۹۲)