گفتار در بندگی خودخواسته (تجربه و هنر زندگی ۳)
اتین دولابوئسی
لالدولابوئس
«خود مردماند که میگذارند جبار سرکوبشان کند و بدتر از آن اينکه سبب سرکوب خود هم میشوند زيرا اگر از بندگی دست میکشيدند از آن میرهيدند. مردم به دست خود در بند کشيده میشوند، خودشان گردن به يوغ میسپرند و با پا خود به کشتارگاه میروند. بر سر دوراهی ميان بنده ماندن و آزاد زيستن، خود مردماند که آزادگی را پس میزنند و بندگی پيشه میکنند. مردم خود به اين ذلت تن در میدهند و در طلب آن هم میدوند.»
اتيين دولا بوئسی «گفتار در بندگی خودخواسته» را در ميانهٔ قرن شانزدهم نوشت؛ زمانی که 20 سال بيشتر نداشت و در دانشگاه شهر اورلئان حقوق میخواند. او را بيشتر به سبب دوستیاش با مونتنی میشناسند و مشهور است که مونتنی مقاله «در باب دوستی» را به ياد بوئسی نوشته است.
این کتاب بعدها به يکی از شاهکارهای زمان خود بدل شد و هنوز مرجع بسياری از فيلسوفان است. او در اين رساله ماهيت استبداد و چگونگی تشکيل، تثبيت و استمرار حکومت های استبدادی را بررسی میکند و با استناد به نمونههای تاريخی، علت دوام جباريت را طی نسلهای پياپی نشان میدهد.
بوئسی کليد درک استبداد را در اطاعت داوطلبانهٔ تودهٔ مردم میداند و آن را بندگی خودخواسته مینامد و در سراسر رسالهاش بر اين واقعيت تاکيد میکند که «حکومت استبدادی» چيزی نيست جز قدرتی که تودههای مردم با رضايت خود به شخص حاکم تفويض کردهاند و «جبار» جز انقياد تودهها پايگاه ديگری ندارد.
بوئسی در رسالهٔ خود به نکتهٔ مهمی اشاره میکند: «اگر برای کسب آزادی چيزی جز ميل به آن لازم نباشد چه؟» او معتقد است صرف خواست آزادی برای نيل به آزادی کافی است چراکه اگر در برابر جباران سر فرود نياوريم و ديگر فرمان آنها را اطاعت نکنيم، حتی بدون نبرد و مبارزه، جباران از پای میافتند.