راسپوتین (۲جلدی)
ادوارد راژینسکی
بیژن اشتری
راسپوتین چهرهای کاریزماتیک و جذاب بود و زندگی فوقالعاده پرماجرایی داشت که اسرار آمیز و منبع شایعات گوناگون بود چنین سوژه ای برای مورخان، زندگینامهنویسان و فیلمسازان میتواند بسیار جالب باشد، درطول صد سالی که از مرگ راسپوتین می گذرد، کتابهای بسیار زیادی زندگی او را دستمایه خود قرار دادهاند و در کنار معدود کتابهای خوبی که درباره راسپوتین نوشته شده، انبوهی از کتابهای کم مایه و مبتذل هم وجود دارد که اغلب این کتابها به فارسی هم ترجمه شده است. بنابراین در همان ابتدا این پرسش به ذهن می رسد که توجه دوباره به راسپوتین و ترجمه کتابی تقریبا نهصد صفحه ای درباره این چهره جنجالی و در عین حال دستمالی شده چقدر می تواند ضرورت داشته باشد؟ سوالی که با خواندن کتاب می توان جواب آن را به روشنی دریافت.
در نگاه نخست دیدن نام ادوارد راژینسکی تا حد زیادی دلگرم کننده است، نویسنده و روزنامه نگار روس که کتابی خواندنی و مستند درباره استالین نوشته که از بهترین کتابها درباره این شخصیت تاریخی به شمار می آید و توسط انتشارات روزنامه اطلاعات به فارسی منتشر است.
مهمترین ویژگی کتاب حاضر این است که پس از فروپاشی شوروی سابق نوشته شده؛ بنابراین نویسندهاش دسترسی کاملی به بایگانیهای اسناد روسیه داشته است.
بایگانیهایی که تا قبل از فروپاشی شوروی دسترسی به آنها ممنوع بود و علاوه بر این نویسنده کتاب موفق به یافتن انبوهی از اسناد تازهیاب شده و از این منظر تا حد زیادی توانسته آن نگاه قدیمی و کلیشهای به راسپوتین را دگرگون کند.
به این ترتیب مخاطب این کتاب با یک راسپوتین واقعی و ملموس روبهرو میشود که تفاوت های محسوسی با راسپوتینهای قبلی دارد. تا قبل از کتاب راژینسکی راسپوتین به عنوان یک چهره تاریخی صد درصد منفی شناخته میشد. تقریبا همه کتابهایی که تاکنون درباره راسپوتین نوشته شده مبتنی بر اسنادی بوده که حکومت کمونیستی شوروی علنی کرده بود.
راژینسکی برای مخاطب روشن میکند که بسیاری از این اسناد قلابی بوده است یا به صورت گزینشی انتخاب و عرضه شده است. کمونیستهای شوروی اصرار داشتند راسپوتین را به عنوان نماد و مظهر فساد و تباهی نظام سلطنتی معرفی کنند و در این راستا از هیچ کلک و حقه ای از جمله سندسازی و جعل تاریخ پرهیز نداشتند و تقریبا تمامی اسناد و شواهدی که کوچکترین نگاه مثبتی به راسپوتین داشته اند در بایگانیهای اسناد شوروی ممنوعالانتشار اعلام شده بود.
راژینسکی پس از فروپاشی شوروی به این اسناد دسترسی پیدا کرده است، بنابراین در کتابش برای نخستینبار به نظر دوستان و یاران راسپوتین پرداخته و هم دشمنان و مخالفانش؛ با اتخاذ این استراتژی در نگارش کتاب نتیجه کار او بسیار متفاوت از کار در آمده؛ بهطوری که خواننده در پایان کتاب نمیتواند مثل سابق مهر محکومیت را بر پیشانی راسپوتین بزند؛ چرا که یک با راسپوتین خاکستریِ کاملا متفاوت که آمیزه ای از خوبی ها و بدی هاست روبه رو می شود.