لاکپشت رو لاکپشت
جان گرين
اميرمحمد جوادي
«آزا»ي شانزده ساله هيچ وقت قصد دنبال كردن راز «راسل پيكت» بيليونر را نداشت، ولي پاي جايزهاي صد هزار دلاري در ميان است و بهترين و نترسترين دوستش، ديزي، مشتاق تحقيق در اين باره است. پس آن دو با هم مسير آبي كوتاهي را طي ميكنند كه آنها را از پسر راسل پيكت، ديويس، جدا كرده است. «آزا» سعي خود را ميكند دختر خوبي، دوست خوبي، دانشآموز خوبي و شايد حتا كارآگاه خوبي باشد، اين در حالي است كه «آزا» درون مارپيچ تنگ شونده افكار خودش زندگي ميكند و...