خداوند الموت
نام نویسنده : پل آمیر
نام مترجم : ذبیح الله منصوری
حسن صباح (۴۶۴ قمری - ۲۶ ربیعالثانی ۵۱۸ قمری) (برابر با ۵۰۲ _ ۴۵۰ ه. ش و ۱۱۲۳ _ ۱۰۷۱ م) از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخهای از پیروان امامان است اما به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و مهدی موعود امام (آخر الزمان) را از نسل او میدانند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند. حسن صبّاح، بنیانگذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانی دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری است.
نقدهای متعددی به این کتاب (به طور خاص، به ترجمهٔ فارسی کتاب) وارد شده است. برخی نقدها در مورد درستی محتوای آن هستند. برای نمونه در مورد قتل خواجه نظامالملک در کتاب خداوند الموت میخوانیم:
«وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد. در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلامبچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند.»
اما در واقع خواجه نظامالملک در شب جمعه دوازدهم ماه رمضان سال ۴۸۵ هجری قمری در راه بغداد در محلی به نام صحنه توسط یک از فدائیان حسن صباح به نام بوطاهر ارانی به قتل رسیده است.
زندگی پرماجرای نادرشاه
کتاب زندگی پرماجرای نادرشاه اثرکتاب زندگی پر رمز و راز و ماجرای نادر شاه روایت مفصلی است . از سرگذشت سیاسی نادرشاه افشار و شرح چگونگی به قدرت رسيدن لشكركشيها و فتوحات و تدابير سياسي و جنگي و اوضاع دربار او كه بدون ذكر منابع به طبع رسيده است. در پايان، گزارشي از زندگي نادرشاه ـ برگرفته از كتابهاي مختلف ـ فراهم آمده است. نادر شاه افشار از ايل افشار بود او از مشهورترين پادشاهان ايران بعد از اسلام است . ابتدا نادر قلي يا ندرقلي ناميده مي شد موقعي كه افغانها و روس ها و عثماني ها از اطراف بايران دست انداخته بودند و مملكت در نهايت هرج و مرج بود يكعده سوار با خود همراه كرد و به طهماسب صفوي كه كين پدر برخواسته بود همراه شد فتنه هاي داخلي را خواباند افغانها را هم بيرون ريخت ، شاه طهماسب صفوي از شهرت و اعتبار نادر در بين مردم دچار رشك و حسادت گشت و براي نشان دادن قدرت خود با لشكري بزرگ به سوي عثماني تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ايراني را در جنگ چالدران بدليل عدم توانايي به كشتن داد و خود از ميدان جنگ گريخت نادر با سپاهي اندك و خسته از كارزار از مشرق به سوي مغرب ايران تاخت و تا قلب كشور عثماني پيش رفت و سرزمينهاي بسياري را به خاك ايران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت كه با كمال تعجب ديد روسها خود پيش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسير بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ريش سفيدان ايران از فرماندهي ارتش استعفا نمود و دليلش اعمال پس پرده خاندان صفوي بود . و خود عازم مشهد شد در نزديكي زنجان سواراني نزدش آمدند و خبر آوردند كه مجلس به لياقت شما ايمان دارد و در اين شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ايران باقي بماند و كمر بند پادشاهي را بر كمرش بستند. ست؛