سیرت رسول الله
رفیع الدین اسحاق ابن محمد همدانی
جعفر مدرس صادقی
محمد بن اسحاق بن یسار (یا بصورت خلاصه تر ابن اسحاق) از موالی عرب یا ایرانی، اولین مورخ در زمینه تاریخ صدر اسلام است. و سیره او بیشترین اصالت را در بین سیره های موجود دارد. او به همراه موسی بن عقبه و واقدی از معتبرترین نویسندگان سیره محمد، پیامبر اسلام میباشد. ابن اسحاق زندگی نامهای از محمد به نام سیره رسولالله مکتوب نمود. تخصص ابن اسحاق بیشتر حول ماجراهای مدینه است. سیره ابن اسحاق شهرت و اعتبار زیادی دارد. اما اين ابن هشام بود كه روايت ابن اسحاق را ويرايش و به صورتي يكجا و مستقل در كتابي مدون و ماندگار گرد آورد. و همين روايت ابن هشام است كه پانصد سال پس از تألیف در سال 612 هجري به دست مردی دانشمند و با ذوق به نثر فارسی زیبایی ترجمه شد و چشم ایرانیان فارسی زبان را به جمال خود روشن ساخت و بدین ترتیب اثر دیگری بر آثار منثور و ماندگار فارسی افزوده شد.
کله ی اسب
گاو خونی
دیک دیویس، شاعر و نویسنده انگلیسی و استاد ادبیات فارسی در دانشگاه اوهایو در کلمبوس، در مقدمه ای بر ترجمه ی انگلیسی کتاب گاوخونی می نویسد: رمان گاوخونی در نظر اول داستان ساده و روانی است که به شیوه ی آشنا انواع مشابه غربی روایت شده، اما سبک موجز و روان نویسنده همانقدر که به تاثیرپذیری او از ادبیات غرب مربوط می شود، مدیون آثار کلاسیک نثر کهن فارسی هم هست. نویسنده با جذب یک سنت بومی و یک سنت بیگانه و تلفیق آن دو با همدیگر، به الگویی دست یافته است که خاص خود اوست. در این شاهکار موجز و از نظر ساختاری بی نقص و به شدت خوددارانه و کوبنده ی ادبیات مدرن ایران، تاثیرپذیری او را از منابع سنتی زبان فارسی شاید بتوان بهتر از هر چیزی با این جمله ی معروف باشو، شاعر ژاپنی، توضیح داد که می گوید: «پا جای پای شعرای قدیم نگذار. در پی آن چیزی باش که آنها در پی اش بودند.»
براساس داستان گاوخونی فیلمی با همین عنوان به کارگردانی بهروز افخمی ساخته شده است که در سال 1384 (2005 میلادی) جایزه ی اصلی جشنواره ی فیلم سئول (کره جنوبی) را از آن خود کرد.
مقالات شمس
شمس الدین محمد تبریزی
ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی
مقالات شمس تبریزی، مجموعهای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر است که در دوران اقامت شمس تبریزی در قونیه(از سال ۶۴۲ تا ۶۴۳ و پس از غیبتی کوتاه از سال ۶۴۴ تا ۶۴۵ قمری) بر زبان وی جاری شده، و پس از او توسط مریدان مولانا جلالالدین محمد بلخی بهصورت یادداشتهایی پراکنده جمعآوری گردیدهاست. از گسیختگی و بریدگی عبارات و مطالب پیداست که این کتاب را شمسالدین خود تألیف نکرده بلکه همان یادداشتهای روزانهٔ مریدان است که با کمال بیترتیبی فراهم نمودهاند.
به نوشتهٔ بدیعالزمان فروزانفر: «میان مقالات شمس بامثنوی مولوی ارتباطی قوی موجود است و مولانا بسیاری از امثال و قصص و مطالب مقالات را در مثنوی خود مندرج ساختهاست.» محمد خدادادی کتابی با عنوان «بازتاب اندیشههای شمس تبریزی در مثنوی مولوی» نگاشتهاند و نتیجه گرفتهاند که بسیاری از گفتهها و اندیشههای مولوی در مثنوی معنوی، انعکاس سخنان و اندیشههای شمس تبریزی در مقالات اوست.
شمس خود ننوشتن خویش را این گونه توضیح دادهاست: «من عادت نبشتن نداشتهام هرگز؛ سخن را چون نمینویسم در من میماند و هر لحظه مرا روی دگر میدهد»
مطالب موجود در مقالات شمس را میتوان به چند بخش تقسیم نمود:
- شخصیت و زندگی و خانواده شمس
- رابطه شمس با مولانا
- قصهها و حکایات
- یادکردبزرگان
- آموزهها
شمس در ضمن سخنان خود، اشارات جالب توجهی دربارهٔ عارفان بزرگ معاصر و پیش از خود همچون بایزید بسطامی، جنید، شبلی، منصور حلاج، ابن عربی، شیخ اشراق، بهاءولد، اوحدالدین کرمانی و … و حتی خود مولانا داشتهاست که از جنبههای مختلف دارای اهمیت هستند.