در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

انقلاب

تومان

نويسنده: دبورا وايلز مترجم / مصحح: زهرا تقوي

برنده‌ي جايزه‌ي گلدن کايت (2015)

برنده‌ي جايزه‌ي ويژه‌ي صلح جين آدامز

فيناليست جايزه‌ي کتاب ملي آمريکا

پاپا گفت: "زندگي‌مون اون‌قدرها هم بد نيست. ما چيزايي که لازمه رو داريم. الآن اوضاع خيلي بهتر از بچگي‌هاي منه. اون‌وقت‌ها تمام روز رو تو مزرعه پنبه مي‌چيديم و حتي يه دلار هم نمي‌گرفتيم." آقاي شلدون گفت: "اگه حق رأي داشته باشي مي‌توني کار بهتري هم داشته باشي. مي‌توني يه مزرعه پنبه واسه خودت داشته باشي." خانوم ويدِلا آروم و با مهربوني گفت: "اگه حق رأي داشته باشي مي‌توني مطمئن باشي که ديگه هيچکي مثل آدل نمي‌ميره. اون دکتر لازم داشت اما هيچکي تو بيمارستان سفيدا حاضر نشد حتي به اون دست بزنه." پاپا اشک‌هاش رو پاک کرد و گفت: "حرف آدل رو وسط نکش." اما خانوم ويدِلا دست مامان رو گرفت به پاپا نيگا کرد و ادامه داد: "اون دختر بيچاره با اون همه درد مرد. فقط به خاطر يه آپانديس که دکترا خيلي راحت مي‌تونستن خوبش کنن. اما اون دکتر سفيدايي که شيفت بودن براش کاري نکردن. قانونم از ما حمايت نکرد. ما باس قانون رو عوض کنيم."