انقلاب آفریقا
انتقاد فانون از نژاد پرستی و استعمارگری بر مشاهدات دست اول وی به عنوان روانپزشک در میان الجزایری ها و فضای سیاسی جنبش های ضد استعماری دوران پس از جنگ جهانی دوم نشات می گرفت. وی چندین مرحله را در فرایند انسانیت زدایی از مردمان استعمار زده شناسایی کرد: کودک انگاری، تحقیر، بی اعتمادی، استهزاء، محروم سازی، نادیده گرفتن، وجه المصالحه ساختن و خشونت.
با این حال، تمام عیارترین شکل سرکوب از منظر فانون عبارت است از وادار ساختن سرشت بشری به پذیرش شئی شدگی خویش. در برابر چنین روندهایی بود که فانون در بیمارستان روانی بلیدا، از ایده اجتماع درمانی دفاع کرد.از این رهگذر گفتمان فانون نه تنها انقلابی بلکه کاملانوین نیز بود.
برخلاف بسیاری از روشنفکران فرانسوی زمان خویش -لوی استراوس، آلتوسر و فراتر از همه سارتر- دیدگاه و برنامه فانون برای استعمار زدایی بر آن چیزی که وی آن را ناآرامی کامل می نامید مبتنی بود. گرچه اندیشمندان مارکسیسم غربی، دلایل زیادی برای تخطئه روشنگری اقامه کرده اند، ولی فانون پیامدهای گفتمان استعماری علیه خصایص بنیادین و هژمونیک فرهنگ غربی را مورد کاربست قرار داد.
تاکید دیالکتیکی بر اشکال اجتماعی، اقتصادی و روان شناختی از خود بیگانگی، بنا بر اصول نابرابری های نژادی و فرهنگی نمایانده می شد. در واقع مستحکم ترین مواضع سیاسی فانون در دو جهت بسط می یافتند: ملی گرایی و انقلاب. در هر حال گزینش فکری فانون بر اصول سوسیالیستی مبتنی بود. از منظر فانون، پایان سرکوب استعماری به معنای انهدام سیستم استعماری و سپس تاسیس یک موجودیت ملی بود؛ و در این رهگذر خشونت از طرف استعمار زده علیه استعمارگر مثبت تلقی می شد. فانون خشونت را همزاد ایده هویت ملی می دانست و از این رهگذر، تنها منازعه و پیروزی نهایی می توانست موجبات ابداع ارزش های جدید را فراهم سازد.
پوست سیاه، صورتکهای سفید
«فانون» در کتاب خود، به اوضاع رقت بار سیاهان آفریقایی می پردازد که به دلیل تحقیر و تبعیضهای نژاد پرستانه اربابان سفید پوست، تلاش می کردند تا با رفتارهایی شبیه سفید پوستان، از جمله راه رفتن، غذا خوردن، لباس پوشیدن و نوع زندگی خویش، سیاه بودن پوستشان را با صورتکهای سفید - که همان روش زندگی خصوصی شان به سبک سفید پوستان بود - جبران کنند. لذا فانون در این خصوص از عبارت صورتکهای سفید با پوست سیاه برای عنوان کتاب خودش استفاده کرد.