پندهای سورائو
پندهای سورائو (به آلمانی: Die Zürauer Aphorismen) مجموعهای از یادداشتهای رمزگونه و تاملات فلسفی فرانتس کافکا است که پس از مرگ او منتشر شدهاست. کافکا این مجموعه را بر ورقهای کاغذ نازک نوشته و شمارهگذاری کرده بود اما این ورقها را به صورت دفترچه درنیاورده بود. روبرتو کالاسو هنگامی که کتابی به نام K در باره کافکا مینوشت به این ورقها بر خورد و آنها را با ترجمه ایتالیایی و توضیحاتی در ایتالیا منتشر کرد.
کافکا در پندهای سورائو اندیشههای پیچیده و دشوار فلسفی خود را در ظرف جملات کوتاه که گاه از فرط ایجاز بسیار مجرد و دشوارفهم میشود به دست داده. ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی دربارهٔ کتاب پندهای سورائو میگوید: «برای شناخت دقیق کافکا هرچند مطالعهٔ آثار مهم او از جمله قصر، محاکمه و مسخ لازم به نظر میرسد، خوانش جملات قصار و کتاب پندهای سورائو کلید مهمی برای شناخت این نویسندهٔ پیچیدهاست.»
محاکمه
نام مترجم : علی اصغر حداد
«بیشک کسی به یوزف کا. تهمت زده بود زیرا بیآنکه از او خطایی سرزده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.» در همان جملهی آغازین رمان، این انتظار در خواننده بهوجود میآید که بازداشت کا. یک اشتباه قضایی است و برطرف خواهد شد. اما انتظار برآورده نمیشود. یوزف کا. کارمند عالیرتبه و منظم بانک گمان میکرد که اثبات بیگناهیاش کاری ساده باشد، اما هرچه پیش میرود آن را ناممکن میبیند. همهچیز از آدمها و کارمندان دونپایهی اطرافش تا قاضی تحقیق و دادگاه در محاکمهی او که آغاز و انجامی ندارد سهیمند تا جایی که کا. نمیداند بیگناه است یا گناهکار. البته خود او هم فرد چندان منزهی نیست. روحیهی حسابگرانهای دارد اما خصایص ناپسند او نمیتوانند دلیل محکومیت و اعدامش به حساب بیایند. دادرسیای که علیه او به جریان افتاده، فقط در صورتی آغاز میشود که او آن را به رسمیت بشناسد و خود را گناهکار بداند.
نامه به پدر
((نامه به پدر))، كه كافكا آن را در نوامبر 1919 یعنی در سی و شش سالگی نوشته است، با آنكه طولش به مراتب از حد یك ((نامه)) میگذرد، در اصل براستی قرار بوده كه به پدر تسلیم شود، آن هم از طریق مادر. ولی مادر كافكا، از آنجا كه اطمینان داشته است این كار در واقع نتیجهای سر به سر معكوس به دست خواهد داد و مقصود اصلی نامه، یعنی اینكه كافكا بتواند مشكلات روحی خود را به پدر بشناساند به هیچ روی حاصل نخواهد شد، نامه را به او باز میگرداند.
نامه به فلیسه
کتاب مجموعهٔ نامههایی است که کافکا از ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۶ به «فلیسه باوئر» نوشته است. البته نامههایی چند به «گرته بلوخ»، دختری دیگر، هم در کتاب آمده است.
کافکا در ۱۲ اوت ۱۹۱۲ فلیسه را در خانهٔ دوست خود، ماکس برود، میبیند و آشنایی آن دو از اینجا آغاز میشود. فلیسه در برلن بوده و کافکا در پراگ. کافکا شروع به نوشتن نامه میکند. این نامهها هم نشانهٔ وابستگی او به فلیسهاند و هم نشانهٔ نوعی نیاز به نوشتن. او روزی دو نامه به فلیسه مینوشته و بعدها با خود قرار میگذارد که فقط روزی یک نامه بنویسد. فرانتس و فلیسه چند بار همدیگر را میبینند. کافکا چند بار از او خواستگاری میکند. در طول این پنج سال که نامهنگاری ادامه داشته، دو بار نامزد میشوند، اما نامزدی به هم میخورد. هیچ یک نمیدانند چه باید بکنند. سرانجام، این نامزدی در ۲۷ نوامبر ۱۹۱۷ به هم میخورد و نامهنگاری کافکا هم به پایان میرسد.
هنرمند گرسنگی
کتاب هنرمند گرسنه ، مملو از معانی و تصاویر فلسفی است. فردی که در ابتدا به دلیل توانایی هایش تحسین می شود ، در آخر همان توانایی باعث سرزنش و تیره بختی اش می شود. این داستان شالوده چند تفکر است ، تفکر پوچ گرا ، تفکر پست مدرن ، تفکر اگزیستانسیالیسم و ... از همین حیث یکی از مهم ترین داستان های کوتاه در جهان غرب تلقی می شود.
یادداشت ها
همه ویژگیهای شخصیت جذاب و وقایع زندگی پر شور و سودای کافکا در این کتاب بازتاب یافته است. در این یادداشتها که بخش اصلی زندگیاش، از 1910 تا 1923 را در بر میگیرد، بسیاری از اندیشههای ادبی، قطعات کوتاه نمایشی، رویاها و کابوسها، آغاز یا بخشهایی از داستانها و رمانهایش را آورده و حوادث کوچک و بزرگ زندگیاش را، گاه با طنزی سبکبارانه و گاه با شرحی دقیق و تکاندهنده به ثبت رسانده است.