چرک
فلامک جنیدی
دومین کتابِ «فلامک جُنیدی» (1351) یک رمان است.
«چرک» روایتی است از یک زنِ میانسال با دندانی آبسهکرده که ماجراها و اتفاقهای نامتعارفی برایش رقم میخورند. جُنیدی در این رمان این زن را که معلمی میکند با وجهی از شهر و جامعه روبهرو میکند که بیرحمانه، مشوش و پُر از غافلگیری است. قهرمانِ تنهای او که چرک امانش را بریده در فضای یک جامعهی نامهربان تلاش میکند از هویتِ خودش، از تنهاییاش و از روحش مراقبت کند. اما سیرِ حوادث جوری دیگر است. تنها ماندن با پیرزنی که گویا نفس نمیکشد، تحملِ بچهای که نمیشناسد، نفرت از دختری شانزدهساله که او را فریب میدهد و انواعِ اتفاقهایی که فراتر از توانِ اویند روندی رقم میزند که این زن ناچار میشود دنبالِ کشف برود و از گذشتهای سخن بگوید که چنین او را تنها گذاشته است. چرک یک رمانِ پُر از داستانهای ریز و درشت است که در بافتی واقعگرا، بهشدت واقعگرا، رخ میدهد و خبر از یک زمستانِ سرد میدهد. تا پایانِ رمان که بهآرامی گرهها باز میشوند و زمستان گویا در حالِ آغاز شدن است. آیا این چرک نیشتر زده خواهد شد؟