نامه های زندان
محترم میرعبدالله یانی و هادی پاکزاد
«نامههای زندان» مروری است بر خاطرات محترم میرعبدالله یانی و هادی پاکزاد؛ نامههایی عاشقانه میان این دو، یکی که برای مدت 10 سال به جرم اقدام علیه امنیت کشور محکوم و زندانی شده و دیگری که به ظاهر آزاد است، اما در واقع او هم محکوم است تا پرتوان و بردبار با تمام مشقتها و چالشهای دشوار و سخت پیشرو درگیر شود.
در این نامهها این دو بیپروا از عشق و علاقه نسبت به یکدیگر بسیار میگویند، و در عینحال نکات قابلتوجه بسیاری به چشم میخورد، آنها تمام تلاششان را میکنند تا در شرایط موجود رنجها را با شادی معاوضه کنند. در خلال این نامهها زندگی است که جریان دارد. در یکی از شبهای سرد زمستان هادی از زندان شهربانی اصفهان برای همسرش که در انتظار تولد فرزندشان است، مینویسد:«اگر کوچولو نیمهشب هوس کند تو را از این رنج 9 ماهه برهاند، چطور خواهد شد؟ آخر من که پیش تو نیستم تا فدایت شوم…»...
کتاب، گزیدهی نامههای ردوبدلشده بین پدر و مادر من در دههی ۵۰ شمسی، در اوج مبارزات علیه رژیم پهلوی. پدر زندانی تبعیدی در عادلآباد شیراز و برازجان و مادر، معلم در تهران و اصفهان و بابکی که در ایام کودکی از این وقایع تأثیر میپذیرفت و امروز در بین ما نیست.
نقل از توییتر مزدک پاکزاد