از کیومرث تا همای (خلاصه قصه های شاهنامه فردوسی)
محمد محمدعلی
فردوسی را بیتردید میتوان بزرگترین حماسهسرای ایرانی دانست. تسلط او در آرایش صحنهها، گزینش واژهها، ترکیب استادانۀ اجزای جمله و ارائۀ تصاویر متناسب با موضوع و صور حسی خیال ـ که اغلب از عناصر مادی و ملموس ترکیب شده است و عناصر انتزاعی و قراردادی در آن جایی ندارد ـ در حدی است که با دیگر استادان این شیوه قابل قیاس نیست و توانایی و چیرهدستی او در زندگیبخشیدن به قهرمانان اسطورهای و افسانهای و دقیقشدن در زوایای زندگی روحی آنان شگفتآور است.
بیشتر شاهنامه به اسطورهها و افسانهها و قصههای باستان این سرزمین اختصاص دارد. بخشهای کهن شاهنامه تا آغاز روزگار اشکانیان و به ویژه نامهای شاهان و شاهزادگان و سرداران و پهلوانان اسطورهای در کهنترین آثار مکتوب ایران و هند ـ اوستا و ریگ ودا ـ آمده است و نشان از اشتراک فرهنگ و تمدن این دو بخش مهم و بزرگ آسیایی دارد و از این دیدگاه آینۀ مقرون به صحت تاریخ اندیشگی و معتقدات و باورها و آداب و رسوم و در یک کلام فرهنگ اقوام آریایی است.
در شاهنامه بیش از شصت قصه و افسانۀ مستقل وجود دارد که این قصهها گاه دوازده بیت و گاهی بیش از هزار بیت است. فردوسی قصهها و افسانههای شاهنامه را با نهایت دقت به نظم درآورده و سعی داشته است در بازسازیها، چیزی از اصل آنها نکاهد. این قصهها و افسانهها عمدتاً شرح جنگهای ایرانیان با اقوام تورانی است که رستم زال قهرمان آنهاست. البته در این موضوع قصهها و افسانههای کوچک و بزرگ بسیاری در سیستان و خراسان زبان به زبان میگشته که فردوسی برخی از آنها را به نظم درآورده و از برخی دیگر صرفنظر کرده است.
در این کتاب نویسنده چارچوبی روانتر از آنچه دربارۀ شاهنامه رواج داشته را برگزیده تا خواننده بیمقدمه و یکباره با حجم عظیمی از لغات مشکل و تعبیرات حماسی، قصوی، عرفانی و اخلاقی و ... در شاهنامه روبرو نشود. بنابراین کوشیده از حوادث فرعی و ذکر جزئیات جنگها و انواع ابزار جنگجویان و نام شخصیتها و پهلوانان کماثر صرف نظر کند تا خواننده نخست با خط روایی و فراز و نشیبهای قصهها روبرو شود و پس از آن به اصل اثر رجوع کند. در پایان برخی قصهها تحت عنوان «گریزی به افکار ...» آمده که گریزی است به افکار پریشان یا بسامان برخی از شخصیتهای شاهنامه. در پایان نیز فهرست اسامی و مشخصات کتابهای مورد استفادۀ نویسنده ذکر شده است.
قسمت های زیبایی از کتاب
هیچ ظلم و بیدادگری حتی اگر هزار سال هم طول بکشد پایدار نخواهد ماند...
من و اسفندیار بر سر طنابی باریک تر از موی سر در مقابل یکدیگر ایستاده ایم و تنها یک خطای کوچک از جانب من و یا او می تواند منجر به سقوط من یا او بشود . آیا خطای او می تواند اشتیاق او در رویارویی با رستم باشد و آیا خطای من می تواند تشویق او بر سر این رویارویی شکل بگیرد ؟
سرنوشت به عدالت رفتار نمی کند و مردان را سخت تر و زنان را شکننده تر کرده است و این ظلم است و نفرین تمام زنان بر این سرنوشت باد .