فرجام آندریاس
يوزف روت
ترجمه: محمد همتی
فرجام آندرياس آخرين اثر يوزف روت نويسنده بزرگ ارتشي است. او در ادبيات آلماني زبان كشور اتريش در سده بيستم در كنار دو چهره بزرگ و جهاني ديگر روبرت موزيل و هرمان بروخ جايگاه عظيمي در تاريخ ادبيات جهان دارد. بعد از جنگ جهاني اول به كار روزنامهنگاري مشغول شد و براي مجلات، نقد ادبي و مقاله مينوشت. تار عنكبوت، شب هزار و دوم، نسل برباد رفته و مارش رادتسكي از جمله آثار اوست. آثار او از بهترين نمونههاي نثر و سبك ادبيات آلماني در قرن بيستم به شمار ميرود. او در رمانهايش از روزگاري سخن ميگويد كه امپراتوري اتريش قلب اروپا بود.
فرجام آندرياس شاهكار كوچكي است از زندگي مردي ژندهپوش و بيخانمان در حاشيه رود سن. با ورود غريبهاي شيكپوش به زندگي آندرياس، زندگي او معناي تازهاي به خود ميگيرد. غريبه كه به تازگي مسيحي شده بود، با دادن مبلغي كلان به آندرياس از او خواست آن را به كليساي قديسه ماري باتينيول بدهد. از اين لحظه آندرياس احساس ديني ميكند كه بايد به قديسه ترزا ادا كند، اما هوسهاي گاه و بيگاهش سنگي است در راه اداي اين دين. اين برخورد اتفاقي، سرنوشت شگفتانگيزي را براي آندرياس رقم زد كه در اين داستان به تصوير كشيده شده است. آندرياس قهرماني است كه از آغاز تا پايان داستان رنج ميكشد.
مارش رادتسکی
یوزف روت
محمد همتی
مارش رادتسکی همعصر مجموعهای از آثار ادبی بزرگ آلمانی ثلث اول قرن بیستم است که سهمی عمده در شکلگیری مفهومی به نام “رمان مدرن”و یا “رمان قرن بیستم” داشتهاند.
ادبیات آلمانی زبان کشور اتریش در سده بیستم با سه چهره بزرگ و جهانی خود یعنی روبرت موزیل، هرمان بروخ و یوزف روت جایگاه عظیمی در تاریخ ادبیات جهان دارد .زندگی یوزف روت به گونه ای اسرارآمیز با امپراتوری اتریش یعنی امپراتوری قلب اروپا پیوند خورده است. او به سال ۱۸۹۴ از پدر و مادری یهودی به دنیا آمد و در سال ۱۹۱۴ به استخدام ارتش امپراتوری درآمد. بعد از جنگ جهانی اول به روزنامه نگاری و سیاحت پرداخت و برای مجلات نقد ادبی و مقاله نوشت. در همین دوران یوزف روت شروع به نگارش یکی از مهمترین رمان هایش- مارش رادتسکی _ کرد که در عین حال از بهترین نمونه های نثر و سبک ادبیات آلمانی در قرن بیستم است.مارش رادتسکی با نیشخند و طنز به مارش نظامی از ساخته های معروف یوهان اشتراوس، آهنگساز بزرگ آلمانی، اشاره می کند که کنایه از انحطاط و سقوط امپراتوری اتریش _ هنگری می کند. یوزف روت در رمان بعدی خود گورستان کاپوسین ها نیز به شرح و بسط دلمشغولی ها و نگرانی های خود می پردازد. قهرمان این رمان فرانسوا فردیناند از خانواده تروتا است که جوانی خود را در وین در دوران درخشان و طلایی امپراتوری در ابتدای قرن بیستم می گذراند. در جنگ جهانی اول در مرزهای امپراتوری به اسارت ارتش روسیه درمی آید و در سال ۱۹۱۸ به ارتش بازمی گردد اما دیگر شهر و خانه خودش را نمی شناسد و هنگامی که پرچم نازی ها را بر فراز شهر می بیند به گورستان زیرزمینی کاپوسین ها پناه می برد اما درهای ورودی گورستان را نیز به روی خود بسته می بیند و گیج و حیرت زده از خود می پرسد: پس به کجا باید پناه برد؟ این نویسنده به شدت ناامید را می توان دریغاگوی و حسرت خور دوران سلطنتی هابسبورگ دانست. او در رمان هایش از روزهایی سخن می گوید که این امپراتوری قلب اروپا بود. یوزف روت در سال ۱۹۳۳ به ناچار به پاریس مهاجرت می کند و خسته و نومید به الکل روی می آورد و در سال ۱۹۳۹ در سن ۴۵ سالگی مرگ را در آغوش می گیرد.
ماریو بارگاس یوسا آن را از بهترین رمانهای سیاسی خوانده و گفته که در نگارش رمان معروف سور بز از آن الهام گرفته است. روت در این اثر روایت زندگی سه نسل از خانوادۀ فون تروتا را، که عمری را در خدمت به امپراتوری اتریشمجارستان گذراندهاند، دستمایۀ روایت فروپاشی این امپراتوری بزرگ قرار میدهد.