آن بو
بی سواد و فرقی نمی کند
نام نویسنده : آگوتا کریستوف
نام مترجم : اصغر نوری
آگوتا کریستوف،بعد از چاپ چهار رمان دفتر بزرگ،مردک،دروغ سوم و دیروز که او را به نویسنده ای جهانی تبدیل کردند،بی سواد را در سال 2004 و فرقی نمیکند را در سال 2005 منتشر کرد،و این دو کتاب،آخرین داستان او بودند.
بی سواد نوعی حدیث نفس نویسنده است.آگوتا کریستوف در این داستان،کل زندگی اش را با دور تند از نظر می گذراند؛از کودکی و عشق به خواندن و نوشتن تا دوران جنگ،تبعید و تبدیل شدن به نویسنده ای معروف،همه ی این ها مثل داستانی فشرده و موجز روایت میشود با جمله های کوتاه و ساده و مینی مالیسم خاصی که کریستوف در آن استاد است.سرچشمه ی اصلی رمان دفتر بزگ را میشود و در این اثر یافت.
داستان های مجموعه ی فرقی نمیکند شعرهایی هستند که به نثر نوشته شده اندوآمیخته به سورئالیسم و رنج بودن.این رنج را میشود در همه ی آثار کریتوف دید اما او همیشه دنیای تلخ و سیاه آثارش را با طنزی ظریف ترکیب میکند تا پذیرفتنی و حتی بسیار خواندنی شوند.
زندگی؟چرا؟من ازش گذشتم،و هیچی پیدا نکردم.
ماتیاس جواب داد:
ولی چیزی برای پیدا کردن وجود ندارد هیچ چیز.
تو هستی،ماتیاس من به خاطر تو برگشته ام.
خودت خوب می دانی که من فقط یک رویا هستم باید این را قبول کنی،ساندرو،هیچ چیز وجود ندارد.هیچ کجا.
ساندرو پرسید:
خدا؟
ماتیاس دیگر جواب نمی داد.
تکه پاره های من
جزیره کامینو
«ببين ايلين من اصلا براي اين كار آماده نيستم. آدم اشتباهي را پيدا كردي. خب؟ من دروغگوي افتضاحي هستم و در فريب دادن ديگران هم هيچ استعدادي ندارم. نميتوانم با لوليدن راه خودم را به زندگي بروس كيبل و نوئل بونت و باند ادبي كوچكشان باز كنم و با هر چيزي كه ممكن است ارزشمند باشد، بيرون بيايم.» «قبلا هم اين را گفتي. تو يك نويسندهاي كه براي چند ماه در كلبه خانوادگي در ساحل زندگي ميكني. سخت مشغول يك رمان هستي. اين داستان بينقصي است. مرسر، چون حقيقت دارد. شخصيت كاملي هم داري چون اصل هستي. اگر ما يك كلاهبردار ميخواستيم، الان با هم در حال صحبت نبوديم. آيا ترسيدهاي؟» «نه. نميدانم. بايد باشم؟»
جهل مقدس (زمان دین بدون فرهنگ)
اولیویه روآ
دکتر عبداله ناصری طاهری
اولیویه روآ، اسلامشناس فرانسوی شناخته شدهای است که با کتاب «شکست اسلام سیاسی» در ایران شناخته شد. در این کتاب بسیاری از مسائل منطقه مانند داعش را پیشبینی کرده بود.
کتاب «جهل مقدس» نوشته اولیویه، در اصل به زبان فرانسه تالیف شده که به انگلیسی و عربی نیز ترجمه شده است، کتابی که مولف را بسیار پرآوازهتر از قبل کرده است. جوهر اصلی کتاب اشکال بنیادگرایی است و در آغاز کتاب اشاره کرده که اشکال بنیادگرایی را با توجه به دنیای غرب بررسی کرده است. اگرچه مثالهای متعددی نیز از دنیای اسلام آورده و مشابهتهایی را بیان میکند و تطبیق میدهد.
اولیویه معتقد است که اشکال جدیدی از بنیادگرایی که در جهان مسیحیت و جهان اسلام شکل گرفته، شکلهایی هستند که به علم، فرهنگ، الهیات و مهمتر از همه به روند جهانی شدن و فرایند مدرنیزاسیون کاملا بیاعتنا هستند و در این رابطه بحث میکند که دین و جهانی شدن بر یکدیگر به عنوان یک واقعیت تاثیرگذارند.
ویژگی بنیادگرایان این است که میخواهند دین را از فرهنگ جامعه دور و آن را در تعبد صرف ایمانی خلاصه کنند که اولیویه معتقد است این خطر روزافزونی است و تعامل ضروری و بایسته دین و فرهنگ را نادیده میگیرند و در واقع سازگاری نداشتن میان این دو را بیان میکند و در اصل خصومت و دشمنی میان دین و فرهنگ را دامن میزند.
اولیویه معتقد است که هرچه ارتدوکستر باشیم و به تعبیری سخت اعتقادتر باشیم، کمتر میخواهیم بدانیم. در این شرایط است که روح دین در حد ایمان تعبدی و آیینهای مناسکی صرف تقلیل پیدا و تعصبهای دینی بروز و ظهور پیدا میکند. در روند بحث به این نتیجهگیری میرسد که تقلیل و کاهش دین به ایمان همان جهل مقدس است که عنوان کتاب را هم دربرمیگیرد.
اولیویه تاکید میکند که در این کتاب نمیخواهد از فلسفه و فرهنگ صرف صحبت کند، بلکه دغدغه اصلی تعامل دین با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی در زندگی بشری است و به تفسیر سیر تحولات تاریخی این رویکرد را در دنیای غرب و مسیحیت بررسی میکند و نظری هم به دنیای اسلام دارد، زیرا زمانی که پایاننامه دکتریش را درباره افغانستان تالیف میکرد سالها در این کشور، همچنین هند و پاکستان سکونت کرد.
چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟
ادوارد آلبی
سیامک گلشیری
ادوارد فرانکلین آلبی (به انگلیسی: Edward Albee) (زاده ۱۲ مارس ۱۹۲۸-درگذشته ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۶) نمایشنامه نویس شهیر آمریکایی و برنده ۳ جایزه پولیتزر بود. وی را که بیشتر به خاطر نگارش چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟، داستان باغ وحش ورویای آمریکایی معروف است، وجدان بیدار آمریکا مینامیدند.کارهای اولیه او به شکلی گونهٔ آمریکایی تئاتر پوچی و تأثیر پذیرفته از افرادی چون ژان ژنه، ساموئل بکت واوژن یونسکو بود اما در واقع نمایشهای وی نقد جامعه آمریکا میباشند. نمایشنامه معروف چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ سوای اهمیتش در عرصه نمایش و سینما، به عنوان یک متن مرجع در دروس روانشناسی و علوم ارتباطات دانشگاههای جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (انگلیسی: Who's Afraid of Virginia Woolf?) نام نمایشنامهای از ادوارد آلبی نمایشنامهنویس آمریکایی است. این نمایشنامه داستان یک مهمانی شبانه را روایت میکند که در آن یک استاد دانشگاه میانسال با همسرش در حضور زن و شوهر جوانی دهن به دهن میشود و در جدال و جنگ بینشان، دروغهایی که آنها به هم گفتهاند آشکار میشود.
چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (به انگلیسی: Who's Afraid of Virginia Woolf) فیلمی سیاه و سفید به کارگردانی مایک نیکولز است که در سال ۱۹۶۶ در شرکت آمریکایی برادران وارنر تهیه شد. این فیلم اقتباس از نمایشنامهای به همین نام نوشتهٔ ادوارد آلبی است.
فیلم با معرفی یک زن و شوهر، جرج (ریچارد برتون) و مارتا (الیزابت تیلور)، درحالیکه از یک میهمانی بازمیگردند، شروع میشود و خیلی زود درمییابیم که جورج، شوهری خسته و بهانهگیر از مارتای الکلی است. در آن میهمانی، مارتا زن و شوهر جوانی (جورج سگال و سندی دنیس) را دیرهنگام به خانه دعوت میکند تا ورودِ آنها (بهخصوص شوهر جوان و جذاب زن جوان) را به دانشگاه خوشآمد بگوید.
برخلاف روال معمول، که میزبان چهرهای گشاده در برابر میزبان دارد، جرج و مارتا رفتار پرتنشی در برابر میهمانان خود به نمایش میگذارند و برخلافِ آنان، زن و شوهر میهمان رفتاری عامهپسند و ظاهراً نقش زن و شوهر خوشبخت را بازی میکنند، و حال سؤال این است: آیا رفتار این زن و شوهر جوان، رفتاری متناقض به علت دیدن رفتار میزبانان خود است یا نه، جزئی از ساختار معمول زندگی آنهاست؟
این سؤالی است که فیلم در سه پرده با جستجوی عمیقِ این چهار شخصیت و بررسی علایق و رفتارشناسی این دو زوج درصدد پاسخ به آن است. آشنایی دو زوج، سازندهٔ پردهٔ اولِ فیلم است. پردهٔ دوم هنگامی است که زوجین به کابارهٔ خالی میروند و به بازی میپردازند، و پردهٔ سوم درگیری مارتا و جرج و تخیلاتِ آنها دربارهٔ پسرشان است. این فیلم یک کمدی سیاه از روابط پیچیده بین افراد است. گرچه در صحنههای مختلفی شاهد قهقهههای بلندی هستیم، ولی این خندهها هرگز بیننده را نمیخندانَد بلکه فقط او را به فکر فرومیبَرَد و تا حدی آزار میدهد.
صحنههای فیلم، در شب گرفته شدهاند و سایههای متعددی از شخصیتها و محیط اطراف در زیر نور مهتاب و نور چراغهای روشن محیط نشان داده میشود. دوربین در این فیلم، تماشاگرِ صِرف نیست. فیلمبرداری بهصورتی است که بیننده احساس میکند دوربین درون چشم این چهار شخصیت قرار دارد و هر وقت سَری میچرخد، دوربین با توانمندی صحنهٔ جلوی چشم را نشان میدهد. تمامی نکاتِ فوق بههمراه بازی توانمند الیزابت تیلور و ریچارد برتون، که بهترین بازی خود در یک فیلم را به نمایش گذاشتهاند ونمایشنامهٔ روانشناسانه و ظریف ادوارد آلبی دست به دست داده تا یکی از شاهکارهای کلاسیک سینما را ببینیم.
داستان خیاط (روایتی از عشق و انتقام)
دروغ سوم
نام نویسنده : آگوتا کریستوف
نام مترجم : اصغر نوری
این اثر سومین جلد از سه گانه داستانی آگوتا کریستوف با عنوان «دروغ سوم» با ترجمه اصغر نوری است.
دو جلد نخست از این تریلوژی با عنوان «دفتر بزرگ» و «مدرک» پیش از این توسط این مترجم در ایران منتشر شد.
کریستف نخستین جلد از این تریلوژی را در سال ۱۹۸۶ و به زبان فرانسه منتشر کرد که برای وی جایزه ادبی کتاب اروپا را به ارمغان آورد و در ادامه و با انتشار دو مجلد دیگر این تریلوژی منجر به ترجمه آنها به بیش از ۳۰ زبان دنیا شد.
رمان «دروغ سوم» به عنوان سومین مجلد از این تریلوژی پس از انتشار برای نویسنده خود جایزه کتاب بینالمللی «انتر» را در سال ۱۹۹۲ به ارمغان آورد.
بخشی از «دروغ سوم» که پشت جلد کتاب آمده است: «در جوابش میگویم که من تلاش میکنم قصههای واقعی بنویسم ولی، یکدفعه، قصه به خاطر همان واقعی بودنش غیرقابل تحمل میشود، از این رو مجبور میشوم عوضش کنم. به او میگویم که من تلاش میکنم قصه زندگیام را تعریف کنم، ولی نمیتوانم، جرأتش را ندارم، خیلی عذابم میدهد. آن وقت، همه چیز را خوشگل میکنم و اتفاقها را نه آنطور که افتادهاند، بلکه جوری تعریف میکنم که دلم میخواست بیفتند.
میگوید:_ بله، زندگیهایی هست که از غمگینترین کتابها هم غمانگیزترند.»
دفتر بزرگ
نام نویسنده : آگوتا کریستوف
نام مترجم : اصغر نوری
رمان «دفتربزرگ» نوشته آگوتاکریستف، نویسنده، شاعر و رماننویس مجارستانی ساکن سوئیس است.
آگوتاکریستف داستانهای را به زبان فرانسوی مینوشت و رمان «دفتر بزرگ» یکی از کارهای مهم او به شمار میرود که تاکنون به ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
رمان «دفتر بزرگ» نگاهی متفاوت است به اشغالگری نازیها و شرایط کشور روسیه. این از بین رفتن احساسات و عواطف تا حدی است که کمتر نشانی از آنها را در ادامه زندگی شخصیتها داستان میتوان یافت.
داستان از زبان اول شخص جمع روایت میشود و البته در اوج نگاه بدبینانه نویسنده به جهان میتوان نشانههایی از انسانیت را در لابهلای رفتار انسانها یافت. این دو پسربچه در میان شرایط سخت جنگ مجبور میشوند برای ادامه حیات نزد مادربزرگ خود بروند و همین مادربزرگ سنگدل در کنار شرایط سخت جنگ سبب میشود شخصیتهای اصلی داستان تحت تاثیر محیطی که در آن قرار گرفتهاند احساسات خود را به فراموشی بسپارند.
این اثر موفقیت زیادی را برای نویسندهاش به همراه داشت و دو اثر به نامهای «دلیل» و «دروغ سوم» این رمان را تکمیل کرد و سهگانه مطرح کریستوف اینگونه شکل گرفت.
کریستوف در سال ۱۹۳۵ در مجارستان به دنیا آمد، در کشور سوییس زندگی کرد و آثاری به زبان فرانسه نوشت. «دفتر بزرگ» در سال ۱۹۸۶ نوشته شد و برای نویسندهاش جایزه کتاب اروپایی را برای نگارش این اثر به زبان فرانسه به همراه آورد. این اثر به مانند کابوسی است که اروپای مرکزی را در زمان جنگ جهانی دوم روایت میکند.
نوری تاکنون آثاری چون «آن زندگی که من به تو دادم» اثر لوییجی پیراندللو، «دوچرخه مرد محکوم و سهچرخه» اثر فرناندو آرابال، «سکوت» نوشته پل استر، «محله گمشده» به قلم پاتریک مدیانو، «برهوت عشق» اثر فرانسوا موریاک و «همسر اول» نوشته فرانسواز شاندرناگور را به فارسی ترجمه کرده است.
دو مجموعه داستان با عناوین «فرقی نمیکند» و «زبان مادری» و نمایشنامه «جان و جو» آثاری هستند که پیشتر از این نویسنده در ایران ترجمه شده است.
زن جنگلی
شمسپاره
این کتاب شامل 65 مقاله است که الیف شافاک در فاصله سالهای 2010 تا 2012 در روزنامه خبر ترک منتشر کرده بود. این نوشتهها موضوعات متنوعی همچون ادبیات، هویت زن، تفاوتها و تبعیضهای جنسیتی، قومی و نژادی و غیره را در بر میگیرد.
همچنین شافاک در این کتاب بخشی از زندگی خصوصی خود را با خوانندگان در میان گذاشته و بهعنوان یک زن نویسنده چالشهای زندگی خانوادگی خود را به رشته تحریر در آورده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «نوشتن رمان تمام شد. سرم را از لاکم بیرون میآورم. به دنیای بیرون نگاه میکنم. فضای متشنج پیش از انتخابات است. روزنامهنگاران روزنامههای کاغذی و مجازی و سیاستمدارانی که باهم جروبحث میکنند. بحثهای سیاسیای که در میدانها جاری است... باز هم همه جا به هم خورده است.
در هر کشوری پیش از انتخابات اختلافات فکری و عقیدتی بروز میکند اما بیش از این موارد دنیایمان فرق میکند. ما باهم مثل موجودات فضایی برخورد میکنیم. به زبان موجوداتی حرف میزنیم که زیادی خشن و مردانهاند. صدایی درونم میگوید: «فرار کن. توی این جامعه انجام دادن کار هنری و ادبیات دشوار است.» دوست دارم به دنیای خیال برگردم. راستش دنیای خیال زیباتر و واقعیتر به نظر میرسد.»
صداهایی از چرنوبیل
نام نویسنده : سوتلانا آلکسیویچ
نام مترجم : نازلی اصغر زاده
سوتلانا الکسیویچ (روسی: Светлана Александровна Алексиевич؛ اوکراینی:Світлана Олександрівна Алексієвич; ۳۱ مهٔ ۱۹۴۸ در ایوانو-فرانکیفسک ) نویسنده وروزنامهنگار اهل بلاروس است. وی در سال ۲۰۱۵ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد.آکادمی سوئد وی را بهدلیل روایات چندصدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات دانستند. بدینترتیب، آکادمی سلطنتی نوبل سوئد سووتلانا الکسیویچ را برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۵ میلادی اعلام کرد. وی نخستین نویسندهٔ بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شدهاست.وی همچنین در سال ۲۰۱۳ برندهٔ جوایزی همچون جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه مدیسی شدهاست.
منتقدان، آثار ادبی او را سرشار از بازتاب روحیهٔ شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میدانند.
کتاب صداهایی از چرنوبیل تاریخ شفاهی یک فاجعه دنیای پس از فاجعه ی چرنوبیل را روایت کند نه خود چرنوبیل را این کتاب میگوید انسان چگونه با واقعیت های نوینی که روی داده و جاری است اما هنوز برایش مفهوم نیست و ناشناخته مانده است کنار می آیدو بعد از فاجعه ی چرنوبیل دانش نوینی پیش رویش گشوده میشود که برای همه ی بشریت مفید است این انسان ها در حقیقت جنگ جهانی سوم را تجربه کرده اند...جنگ هسته ای...
مجموعه کتاب های این نویسنده یکی در پی دیگری تاریخ مستندند و روح انسان دوران شوروری و بعد از شوری را روایت میکنند و در هریک از کتابهایش در قالب نوینی ظاهر میشود و این جاست که سخنان پیامبر گونه ی لئوتولستوی نویسنده ی شهیر روس واقعیت پیدا میکند خود حیات بیش از آن شگفتی و جذابیت دارد که در پی خیال پردازی از آن باشیم سوتلانا میگوید بیشتر زوایای روح انسان در قالب هنر و ادبیات نمیگنجد.
عزم (قدرت اشتیاق و ثبات قدم)
آنجلا داک ورث
سید سینا میرعربشاهی
در این کتاب که به سرعت وارد لیست پرفروشترینهای نیویورکتایمز شد، آنجلا داکورث (از پیشروان روانشناسی موفقیت)، به همه کسانی که به دنبال موفقیت هستند – شامل والدین، معلمین، ورزشکاران و فعالین کسبوکار و ... – نشان میدهد که راز موفقیت به اندازهای که به اشتیاق و استقامت بستگی دارد، به استعداد وابسته نیست. او این مفهوم را «سرسختی» نامیده است. داکورث همراه با بیان داستان زندگی خود، به عنوان دختری که همواره عبارت «تو نابغه نیستی!» را از پدرش میشنیده ولی اکنون یک فرد موفق و پیشرو در زمینه روانشناسی موفقیت و مشاوره کسبوکار است، نشان داده است که برای موفقیت، ترکیب ویژهای از اشتیاق و مداومت بلندمدت ضروری است. او در این کتاب، خواننده را همراه خود به وضعیتهایی شدیدا چالشبرانگیز، نظیر دورههای آموزش ویژه نظامی، آموزش مدارس با شرایط بسیار بد، آزمونهای ملی و ... برده و نشان میدهد که چگونه با ارزیابی هزاران مصاحبه با افراد موفق در زمینههای مختلف، به این راز موفقیت پی برده است. برخی بینشهای ارزشمندی که در این کتاب ارائه شده است: • چرا هر تلاش شما برای رسیدن به اهدف، در نهایت دو برابر ارزشمند است • چگونه صرف نظر از هوش و موقعیت، میتوان «سرسختی» را آموخت • چگونه علایق مادامالعمر شکل میگیرند • کدام یک برای کودکان بهتر است؛ یک آغوش گرم و یا استانداردهای سختگیرانه • و ... ضمن آموزنده، سرگرمکننده و حتی تغییر دهنده زندگی بودن، «سرسختی»، کتابی است که نشان میدهد زمانی که در شرایط چالشی و سقوط هستید، در ذهن شما چه میگذرد و چه چیزی باعث ایجاد تمایز میشود. چیزی که استعداد و یا شانس نیست، بلکه قدرت اشتیاق و پشتکار فرد است!
قصرهای خشم
قطار سریع السیر یوگسلاوی
کمی قبل از خوشبختی
نام نویسنده : انیس لودیگ
نام مترجم : منصوره رحیم زاده
برنده ی جایزه ی خانه مطبوعات فرانسه در سال 2013
«کمی قبل از خوشبختی» دومین، مهم ترین و موفق ترین رمان نویسنده ی معاصر فرانسوی، انیس لودیگ، است. سطر به سطر این اثر که در سال 2013 برنده ی جایزه ی خانه ی مطبوعات فرانسه شد، سرشار از احساسی ناب، طنزی لطیف و از همه مهم تر درس هایی برای زندگی ست که نگاه خواننده به زندگی را برای همیشه تغییر می دهد. همان طور که روزنامه ی معتبر فیگارو این رمان را توصیف کرده است، «کمی قبل از خوشبختی به کتابهای تصنعی که به زور سعی دارند افکار منفی خوانندگان شان را تغییر دهند، شباهتی ندارد. مطالعه این رمان درست مثل زندگی کردن یک داستان واقعی است.»
«هیچ وقت تسلیم نشو. شاید آن زمان که تسلیم می شوی، دو ثانیه پیش از معجزه باشد...»
مارتین درسلر (داستان یک خیالپرداز آمریکایی)
استيون ميلهاوزر
سيروس قهرماني
مارتين درسلر برنده جايزه پوليتزر در سال 1997 است.
اين كتاب شرح سفر اكتشافي و سحرانگيز مارتين نوجوان است كه با كار در مغازه سيگارفروشي پدر آغاز ميشود و به ساختن هتلي غولآسا ميانجامد. جهان مارتين درسلر سرشار از شوق زندگي و رمز و راز است. او همراه با دو زن، يكي واقعي و پر جنب و جوش و ديگري اثيري و بيتفاوت، موفق ميشود آرزوهاي قلبياش را برآورده كند. آرزوهايي كه دست آخر در آنها مرز بين واقعيت و خيالپردازي، بلندپروازي و جنون مخدوش ميشود.
مدرک
نام نویسنده : آگوتا کریستوف
نام مترجم : اصغر نوری
«مدرک» کتاب دوم از سهگانه دوقلوهای «آگوتا کریستوف» است که اصغر نوری به فارسی ترجمه کرده است.
اولین آثار او نمایشنامههای کوتاهی بودند که توسط گروههای آماتور روی صحنه میرفتند و بعضیشان هم در رادیو اجرا شدند. اما تا سال ۱۹۸۶، آگوتا کریستوف در دنیای ادبیات فردی تقریبا ناشناخته بود تا اینکه همان سال انتشاراتی معتبر در فرانسه اولین رمان او را با نام دفتر بزرگ منتشر کرد. این رمان با استقبال بیسابقه مواجه شد و جایزه بهترین کتاب اروپایی را به خود اختصاص داد.
دفتر بزرگ درواقع جلد اول از سهگانه دوقلوها بود که با رمانهای مدرک و دروغ سوم کامل شد و آگوتا کریستوف را به یکی از نویسندگان شناختهشده دنیا تبدیل کرد. این سهگانه خیلی زود به بیش از ۳۳ زبان ترجمه شد.
در بخشی از رمان میخوانیم: «امروز، یک نامه دریافت کردم. یک نامه رسمی. آنجاست، روی میزم، میتوانید بخوانیدش. نامه اعاده حیثیت توماس است، نامه بیگناهیاش. هیچوقت شک نداشتم که او بیگناه است. آنها برایم نوشتهاند: شوهرتان بیگناه بود، او را اشتباهی کشتیم. ما آدمهای زیادی را اشتباه کشتهایم، اما حالا، همهچیز سروسامان گرفته است، ما پوزش میخواهیم و قول میدهیم که دیگر چنین اشتباههایی تکرار نشود... آنها معذرت میخواهند، ولی توماس مرده! میتوانند دوباره او را زنده کنند؟ میتوانند آن شبی را پاک کنند که همه موهام سفید شد، شبی که دیوانه شدم.»
آگوتا کریستف نویسندهی مجاریالاصل سوئیسیست که از بزرگترین نویسندگان معاصر سوئیس به شمار میرود و رمان دفتر بزرگ نیز یکی از کارهای مهم او به شمار میرود که تاکنون به ۴۰ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است.
مردان بدون زن
همزاد
مولفان: مهرداد وثوقی (مترجم), ژوزه ساراماگو (نویسنده)
این رمان، که متن کاملش برای نخستین بار به فارسی برگردانده میشود، از معدود آثار ژوزه ساراماگو است که نامش در فهرست معروف کتابهایی است که باید پیش از مرگ خواند. قهرمان داستان، معلم تاریخ دبیرستان است. مردی به اسم ترتولیانو ماکسیمو آفونسو، که ازدواج نافرجامی را از سر گذرانده و چندی است با دختری به نام ماریا دپاز آشنا شده است. زندگی روزمره و پیشامدهای ملالآور گذشته، ماکسیمو را به مردی افسرده تبدیل کرده است. روزی همکارش فیلمی به او میدهد تا برای اندک زمانی هم که شده او را از درونگرایی برهاند. ماکسیمو فیلم را میبیند اما، با دیدن صحنهی کوتاهی از آن، شعلهی ماجرایی افروخته میشود که همزاد را در زمرهی پرچالشترین آثار ساراماگو قرار داده است.
ژوزه ساراماگو تنها نویسندهای از کشور پرتغال است که تاکنون توانسته جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. سبک و ویژگی داستاننویسی او چنان منحصربهفرد است که میتوان ادعا کرد ساختار نوشتههایش امضای او محسوب میشود. ساختاری که شاید در ابتدا داستان را سختخوان جلوه دهد، اما خواننده همین که اندکی با آن پیش برود، نه تنها از سختخوانی آن دلزده نمیشود، بلکه لذت وافری نیز میبرد.
هنر عشق ورزیدن
اریش فروم (به آلمانی: Erich Fromm) (زاده ۲۳ مارس ۱۹۰۰ - درگذشته ۱۸ مارس ۱۹۸۰) روانکاو و فیلسوف اجتماعی آمریکایی آلمانی تبار از جمله مارکسیست های سرشناس مکتب فرانکفورت و از برجسته ترین نمایندگان مکتب روانشناسی اومانیستی است. او در آثارش کوشید تا ارتباط متقابل روانشناسی و جامعه را شرح دهد و معتقد بود که با بهکار بستن اصول روانکاوی، به عنوان علاج مشکلات و بیماریهای فرهنگی، بشر راهی به سوی تحقق یک «جامعهٔ معقول» و متعادل از لحاظ روانی خواهد یافت.
نويسنده در اين كتاب ميگويد عشق احساسي نيست كه هركس، صرفنظر از مرحلة بلوغ خود، بتواند به آساني آن را به دست آورد. او تأكيد ميكند تمام كوششهاي فرد براي عشقورزيدن محكوم به شكست است، مگرآنكه خود او با جد تمام براي تكامل تمامي شخصيت خويش بكوشد، تا آنجا كه به جهانبيني سازندهاي دست يابد. وي عقيده دارد اگر آدمي همسايهاش را دوست نداشته باشد و از فروتني واقعي، شهامت، ايمان و انضباط بيبهره باشد، از عشق فردي خرسند نخواهد شد.