۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای عجیب
در اين رمان شافاك از ساختاري متفاوت استفاده ميكند. ليلا، قهرمان داستان، كه در مسير زندگي و در خلال اتفاقاتي به روسپيگري در استانبول كشيده شده، مرده است، ولي ذهن او به مدت 10 دقيقه و 38 ثانيه به حياتش ادامه ميدهد و همه زندگياش، با تمام فراز و نشيبهايش، در همين دقايق به خاطرش ميآيد. اليف شافاك در اين كتاب، ضمن پرداخت داستاني پر كشش، با نگاهي تيزبين و پرسشگر به دفاع از زن و حقوق زنان ميپردازد و در خلال وقايعي كه ميتواند در هر جامعهاي تكرار شود، در واقع با هر نوع رويكرد جنسيتي تحقيرآميز، ابزاري و عقب افتاده در قبال زنان مقابله ميكند. سوال تاملبرانگيزي كه ميتواند در اين رمان پيش روي خوانندگان قرار گيرد، سوال تكاندهندهاي است: چه خواهد شد اگر ذهن انسان، در 10 دقيقه و 38 ثانيه طلايي، و در واپسين دقايق حيات، همه زندگي خود را به نگاهي بينا بازنگري كند...؟!
آسمان سرپناه
نويسنده: پل بولز
مترجم: زهرا نوربخش
آسمان سرپناه یکی از آثار منحصر به فرد و حتی بینشمند ادبیات قرن بیستم است." — توبیاس وولف
"این رمان در مقایسه با بیشتر رمانهای منتشرشده به زبان انگلیسی پس از جنگ جهانی دوم، سر و گردنی بالاتر دارد." — نیو ریپابلیک
در این اثر کلاسیک از وحشت روانشناختی، پل بولز به بررسی نحوه مواجهه آمریکاییها با فرهنگهای دیگر و تأثیرات ویرانگر ناآگاهی و ناتوانی آنها در درک این فرهنگها میپردازد. آسمان سرپناه داستان سه مسافر آمریکایی است که پس از جنگ جهانی دوم در شهرها و صحراهای شمال آفریقا سرگردان میشوند.
این کتاب در عین بیرحمی، عمیقاً دلسوزانه و تأثربرانگیز است. بولز در این روایت به ترسیم مرزهای عقل و هوش انسانی میپردازد و این پرسش را مطرح میکند که آیا این مرزها در مواجهه با خلأ بیانتها و بیتفاوتی بیرحمانهی صحرا به پایان خود میرسند؟
آسمان سرپناه سفری است به اعماق ناآگاهی بشر و بیانگر این واقعیت که وقتی انسان خود را در برابر ناشناختهها میبیند، چیزی جز نابودی و فروپاشی در انتظارش نیست.
اعترافات یک مادر
افسارگسیخته
آماروسا مِنیگُلت نیومَن، متولد 1974، فارغالتحصیل گویندگی خبری و همچنین ارتباطات جمعی است. حضور در دفتر رئیس جمهور، بیل کلینتون و معاون اول او، فعالیت در کمپین هیلاری کلینتون و سپس تیم انتخاباتیِ ترامپ از جمله فعالیتهای اوست. آماروسا، پس از انتخاب ترامپ به سِمت مشاور رئیس جمهور و مدیر ارتباطات دفتر روابط عمومی رئیس جمهور منصوب گردید. افسار گسیخته در تاریخ 14 اوت 2018 منتشر شد. آماروسا در این کتاب پس از شرح مختصری در مورد گذشتهاش و زمانی که به عنوان ستاره تلویزیونی در کنار ترامپ بوده، به شرح وقایع پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و دوران حضورش در کاخ سفید میپردازد. او در این کتاب اطلاعات گفتهنشدهای از رفتار ترامپ در سالهای اخیر را گزارش میکند. گزارشی موشکافانه از زنی باهوش که تمام اسمها و اعداد را در خاطرش نگاه داشته است. «من یک وطنپرستم و آنقدر عاشق کشورم هستم که وقتی از روزهای خوب خودش فاصله میگیرد، دست به انتقاد بزنم، اما همچنان به این باور پایبند بمانم که بهترین روزهای ما از راه خواهند رسید.»
پاییز
ساعت ستاره
سه دقیقه اول
شدن
«شدن» روایتی از زندگی شخصی خانم اوباما قبل و بعد از ورود به کاخ سفید است. او اولین بانوی اول آمریکایی آفریقاییتبار بود و شوهرش اولین رئیس جمهور سیاهپوست آمریکا محسوب میشود. میشل اوباما با استفاده از شیوههای روایی و عمیق خواننده را به دنیای خود دعوت می کند و تجربیاتی را بیان میکند که شخصیت او را از دوران کودکی در منطقهای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که به بانوی اول آمریکا شد، شکل میدهد. این کتاب شرحی است از موفقیتها و ناکامیهای او در زندگی شخصی وعمومی.
در این کتاب سرگذشت زنی است که قدم به قدم با دشواریها و موانع زندگی روبرو میشود و با تلاش، صبوری، تدبیر و ایستادگی چشم به آیندهای روشن میدوزد و تسلیم بنبستهای طبیعی، اجتماعی و نژادی نمیشود.
مرید معمار
الیف شفق، نویسنده پرآوازه ترکیه، در «مرید معمار» داستانی حماسی و عاشقانه میآفریند که حدود یک قرن از دوران امپراتوری عثمانی را در بر میگیرد. پسرکی دوازده ساله به نام جهان به عنوان رام کننده فیل وارد باغ وحش سلطنتی میشود و در کنار ماجراهایی که دارد، موفق میشود به عنوان شاگرد در کنار استاد سینان، معمار بزرگ دربار عثمانی، مشغول به کار شود و در ساخت برخی از باشکوهترین بناهای تاریخ سهیم گردد. «مرید معمار» داستانی است فراموش نشدنی و سرشار از خلاقیت هنرمندانه و تقابل بین علم و بنیادگرایی. داستانی مملو از شخصیتهای پویا، ماجراهای رازآلود و رگه هایی قوی از عشق و سرمستی که در گوشه و کنار داستان خودنمایی می کند.
همسر پنهان
گیل پل
مترجم: پگاه منفرد
گیل پل نویسنده ی بریتانیایی است.
این رمان تاریخی در بستری عاشقانه (تاتیانا دختر دوم آخرین تزار روس و دیمیتری مالاما افسر سواره نظام) به حوادث کشور روسیه در دوره حکومت خاندان رومانوف می پردازد.
این رمان در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت.
واپسین تزار روسیه، نیکلای دوم بود که خود و خانوادهاش در سال ۱۹۱۷ و در جریان انقلاب روسیه از تاج و تخت افتادند و سپس در ژوئیه سال ۱۹۱۸ توسط بلشویکها اعدام شدند.
نیکلای دوم هیچ تمایلی به اصلاحات نداشت و بدنبال راه پدرش در طریق فردسالاری بود، در نتیجه فضای روسیه مملو از افکار انقلابی شده بود. حاکمان روس برای گریز از تغییرات به جنگ با ژاپن بر سر تسلط بر کره و منچوری در شمال چین روی آوردند. روسها خود را پیروز جنگ میدانستند ولی سرانجام پیمان صلحی در سپتامبر ۱۹۰۵ با ژاپن امضا کردند که کنترل کره و بخشی از منچوری و راهآهن کلیدی آن بدست ژاپنیها افتاد. در ۲۲ ژانویه ۱۹۰۵ میلادی، حدود دویست هزار روسی در شهر سنپترزبورگ اجتماع کردند و خواستار کاهش ساعات کار و افزایش دستمزدها شدند. تظاهرکنندگان بر روی حمایت تزار از خودشان حساب میکردند. اما نتیجه آن برعکس بود. سربازان نیکلای دوم بر روی تظاهرکنندگان آتش گشودند و صدها نفر از تظاهرکنندگان کشته یا زخمی شدند. این واقعه به یکشنبه خونین معروف شد.
اوضاع روسیه ناآرام بود و شورشهای دهقانی در روستاها با اعتصابات کارگران صنعتی در شهرها همراه شده بود. نیکلای دوم از طرفی به اصلاحات و ایجاد مجلس انتخابی مشورتی «دوما» اقدام کرد و از طرف دیگر به روی اعتصابکنندگان آتش گشود. اعدامهای صدراعظم استولیپین در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۰۷ توانست برای چند سالی فضای روسیه را آرام کند. در موج بعدی این رویدادها یعنی از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ میلادی اعتصابات کارگری وضعیت شهرهای روسیه را متشنج کرد.
در سال ۱۹۱۴ میلادی، جنگ جهانی اول کل اروپا را فرا گرفت. روسها در حالی که فاقد رهبری نظامی کارآمد، آموزش، غذا و اسلحه و مهمات کافی برای چنین جنگی بودند، وارد این جنگ شدند. نتایج جنگ جهانی اول برای روسها فاجعهبار بود، و تنها ۳ میلیون روسی در همان سال اول کشته، زخمی یا اسیر شدند. با افزایش تلفات، روسهای بیشتری خواستار خروج از جنگ جهانی اول شدند. سنپترزبورگ که با شروع جنگ جهانی اول به علت اسم آلمانی آن به پتروگراد تغییر نام یافته بود در مارس ۱۹۱۷ شاهد شورشی بود که برای نخستین بار، سربازان ارتش نیکلای دوم به صفوف مردم پیوستند. سربازان ارتش دیگر از نیکلای دوم فرمانبرداری نمیکردند. دومای روسیه که دریافت نیکلای دوم دیگر نمیتواند بر روسیه حکومت کند، یک دولت موقت تشکیل داد و هیأتی را به ملاقات تزار فرستاد. تزار استعفانامه خود را تسلیم دوما کرد و برادر خود میخائیل را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، اما میخائیل حاضر به پذیرش این مقام نشد. در ۷ نوامبر ۱۹۱۷ بلشویکها (حزب سوسیال دموکرات کارگری) دولت موقت را کنار زدند و قدرت را در روسیه بدست گرفتند. خانواده تزار توسط دولت موقت کرنسکی به شهر توبولسک در سیبری منتقل شده بودند. پس از به قدرت رسیدن بلشویکها، خانواده تزار به شهر یکاترینبورگ منتقل و در خانه یک مهندس فراری زندانی شدند. ارتش سفید که حامی رژیم گذشته و مخالف جدی بلشویکها بود، در حال نزدیک شدن به شهر یکاترینبورگ بود و این امکان وجود داشت که خانواده تزار را آزاد کنند و دوباره ادعای حکومت کنند. بلشویکها به وحشت افتادند و در نتیجه کمیته اجرایی مرکزی مسکو دستور اعدام تزار و خانوادهاش را صادر کرد و کمیسر یکاترینبورگ مسئول اجرای این دستور شد. در نتیجه در بامداد ۱۷ ژوئیه ۱۹۱۸ نیکلای دوم و اعضای خانوادهاش در زیرزمین خانه به ضرب گلوله توسط بلشویکها کشته شدند و اجساد آنان در جنگل مجاور شهر سوزانده و دفن شد.