آزارشان به مورچه هم نمیرسید
اسلاونكا دراكوليچ
ترجمه: نازيلا محبي
خورشيد هنوز وسط آسمان بود و بوي تعفن هوا را نميشد تحمل كرد. دراژن فقط بايد از اين مكان جهنمي دور ميشد. دوباره ميخواست داخل آب بپرد يا دست كم دوشي بگيرد و بوي مرگ را بشويد. فقط اي كاش ميتوانست دستهايش را بشويد. به دقت نگاهشان كرد. خوني روي آنها نبود، فقط تاولي روي انگشت اشاره دست راستش بود. تاولي گرد و صورتي. دراژن فكر كرد: چقدر عجيب است كه به خاطر كشتن مردم تاولي بزني. حساب كرد بايد حدود هفتاد بار شليك كرده باشد. تقريبا هفتاد نفر را كشته و يك تاول زده بود! به قدري مسخره بود كه يكباره خندهاي جنونآميز سر داد.