قصه های برادران گریم
یاکوب گریم، ویلهلم گریم
هرمز ریاحی، نسرین طباطبایی، بهزاد برکت
برادران گریم (به آلمانی: Die Brüder Grimm، یا Die Gebrüder Grimm)، یاکوب (۴ ژانویه ۱۷۸۵ – ۲۰ سپتامبر ۱۸۶۳) و ویلهلم گریم (۲۴ فوریه ۱۷۸۶ – ۱۶ دسامبر ۱۸۵۹)، اهل هاناو، دانشوران آلمانی بودند که به علت انتشار داستانهای فولکلور پریان مشهور شدند. آنها مطالعاتی در زمینه زبانشناسی داشتند (مانند قانون گریم) و یک فرهنگ لغات برای زبان آلمانی هم نگاشتند.
معروفترین داستانهای فولکلور آنها عبارتنداز: «سفید برفی»، «راپونزل»، «سیندرلا»، «هانسل و گرتل»، «شنل قرمزی» و «شاهزاده خانم و قورباغه»
و. ھ. اودن شاعر انگلیسیتبار امریکایی قصههای برادران گریم را جزو معدود کتابهای بنیادین فرهنگ غرب میداند. برادران گریم سالها با عشق و سختیهایش سفرها کردند تا اصیلترین روایت از قصهها را بیابند؛ آنها قصهها را بازماندهٔ اسطورههای کهن میدانستند و باور داشتند که میتوان بر بستر قصهها خدایان و پهلوانان اساطیر را بازسازی کرد. چه بسیار زنان و مردان پیرسالِ حافظ قصههای پیشینیان که درِ خزانههایی را به روی آنها گشودند تا سرانجام برادران گریم ۲۱۱ قصهای را که در دست شماست گرد آوردند و بین سالهای ۱۸۱۴-۱۸۱۲ منتشر کردند. در این قصهها، گاه کلافی سر در گم به سر انگشت کودکی گشوده میشود و گاه دریایی خروشان به حکم قدرت پیر سالی از خروش میافتد و آرام میگیرد؛ که اشارتی است به این توان بیکرانهٔ انسان: که اگر چشم بگشاید در منتهای خیال واقعیت را میتوان دریافت.
وزارت درد
دوبراوکا اوگرشیچ
ترجمه: نسرین طباطبایی
نه راهِ پس نه راه پیش: در پی جنگهای بالکان در دهۀ 1990 تانیا لودسیچ و شاگردانش در تلاش برای دریافت اجازۀ اقامت، از گروه ادبیات و زبانهای اسلاوی در دانشگاه آمستردام سر در میآورند.در آنجا تانیا باید ادبیات یوگسلاوی سابق را به یوگسلاوهای سابق درس بدهد. آنان، سرگردان در برزخ امن هلند، سعی میکنند نهفقط دخل و خرجشان را به هم برسانند، بلکه از این عالم سرگردانی و بلاتکلیفی راه به جایی ببرند.تانیا تصمیم میگیرد برای شاگردانش درسی با عنوان «یوگونوستالژی» برگذار کند و این خاطرات مشترک و آگاهانه از دورانی زوالیافته موقتاً سرزندگی و نیروی تازهای در آنها میدمد. اما زمانی که رویدادهایی غمانگیز آنان را به مواجهه با پیامدهای تجزیۀ خشونتبار میهنشان ناگزیر میکند، پیوندهای شکنندۀ همکلاسیها از هم میگسلد.کتابهای دوبرافکا اوگرشیچ به زبانهای زیادی ترجمه شدهاند. او جوایز متعددی دریافت کرده است که جایزۀ معتبر پرِمیو لِتّاریوی ایتالیا برای بهترین نویسندۀ خارجی از آن جمله است.
«اوگرشیچ کاخ هنرش را از دل آوارهای غرق در خون سیاست برمیآورد» - بوید تانکین، ایندیپندنت
«رمانی زیبا و استادانه و خوشساخت، با طنزی تلخ... این اوج خلاقیت اوگرشیچ است.» - گاردین
«اوگرشیچ، همچون ناباکوف، بر توانایی ما در به یاد آوردن گذشته بهعنوان منبعی برای حفظ هویت اخلاقی و عاطفیمان تأکید میگذارد.» - واشینگتن پست
«نوشتۀ او جسورانه و خشمانگیز است... رمانی است که خواننده را نگران و اسیر خود میکند.» - تایمز