۱کیو۸۴(1Q84) سه جلدی
این کتاب که نامش از رمان «۱۹۸۴» نوشته جرج اورول اقتباس شده است، در فصول مختلف و به تناوب به دو شخصیت زن و مرد به نامهای «آومیم» و «تنگو» میپردازد. مسائل اجتماعی از قبیل اختلافات خانوادگی و خشونت خانگی نیز در محوریت داستان این کتاب قرار دارد.
دو جلد نخست این کتاب توانست عنوان پرفروشترین کتابهای سال ژاپن را از آن خود کند. این اثر در همان سال انتشار بالغ بر ۳ میلیون نسخه فروش کرد.
این کتاب ماجرای دختری است که درصدد انتقام از مردانی است که زنهای خود و گاه دیگران را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. این دختر با کمک بیوهزنی که دخترش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، درصدد قتل آنها برمیآیند.
این کتاب با صبغه جنایی شروع شده و به یک داستان عاشقانه ختم میشود. در واقع این دختر در دوره ابتدایی با پسری همکلاس بوده است که از همان دوره عشق کودکانه نسبت به او داشته و در نهایت با کش و قوسهای بسیار زیاد این دختر و پسر یکدیگر را پیدا میکنند و ادامه ماجرا... در کنار این داستان، موراکامی نهادها و سازمانهای مخفی را که در جامعه ژاپن وجود دارند و با دولت مبارزه میکنند بررسی میکند.
اولشخصِ مفرد
همانطور که از عنوان مجموعه مشخص است، تمام هشت داستان به زبان اولشخص مفرد روایت میشوند. تمام داستانها خیالی هستند، اما در بعضی موارد مثل «مجموعهاشعار یاکولت سوالوز» مرز میان خیال و واقعیت تا حدی محو میشود. راویان تمام داستانها مردانی میانسال هستند که از خاطرات گذشتهشان میگویند. بهجز راوی «مجموعهاشعار یاکولت سوالوز» که «هاروکی موراکامی» است، بقیهٔ راویان ناشناس میمانند. استفادهٔ مداوم از روایت اولشخص مفرد باعث شده بعضی منتقدان گمانهزنی کنند که راویان در واقع یک نفرند. اتفاقاً با علاقهای که به موسیقی جاز و بیسبال دارند تا حد زیادی به خود موراکامی شبیهاند.
داستانها مشتمل بر تأملاتی فلسفی درباب عشق، تنهایی، انزوا، پیری، زمان و خاطرات هستند. بعضی درونمایهها همچون دلتنگی وجودی و موسیقی، بهخصوص کلاسیک، جاز و بیتلز، پیوسته در داستانها تکرار میشود. موراکامی در بعضی از داستانها، از جمله «چارلی پارکر بوسا نووا مینوازد» و «اعترافات میمون شیناگاوایی»، از رئالیسم جادویی همیشگی خود نیز استفاده میکند
به آواز باد گوش بسپار
هاروکی موراکامی
مترجم: محمدحسین واقف
هاروکی موراکامی در روزگار ما یکی از مشهورترین و پرخوانندهترین نویسندگان جهان است. شهرت و اعتبار او به اندازهای است که انتشار هر رمان تازهای از او یک اتفاق مهم خبری محسوب میشود و هر سال و با نزدیک شدن به اعلام جایزهی نوبل ادبی بنگاههای پیشبینی از شانس بالای او برای کسب این جایزه سخن میگویند. به آواز باد گوش بسپار اولین رمان این نویسندهی ژاپنی است که باعث شناخته شدنش در ادبیات ژاپن شد. او این رمان را سالِ 1979 منتشر کرد و توانست جوایز بسیار معتبری از جمله جایزهی آکوتاگاوا را از آن خود کند. این اثر داستانی است از یک فقدان و رابطههایی که شکل نمیگیرند و ماجراهای یک نسل. رمان در هجده روز از سال 1970 اتفاق میافتد. در این رمان میتوان آغاز تکنیکها و ظرافتهای روایی این داستاننویس را بهخوبی دید و یک اثر جذاب و پُراتفاق را درک کرد. به آواز باد گوش بسپار اولین بخش از سهگانهی مشهور این نویسنده است که به تریلوژی «موش» مشهور است. تکههای بعدی این سهگانه پینبال 1973 و تعقیب گوسفند وحشی هستند. موراکامی میگوید روزی در حال تماشای مسابقهی بیسبال طرح این رمان به سرش زد و این آغاز نویسندگیاش بود...
پس از تاریکی
هاروکی موراکامی
ترجمه: مهدی غبرایی
این رمان فشرده برخلاف رمان نسبتا پرحجم کافکا در کرانه که ساختار پیچیده تری با دو خط روایی دارد، رمان کوتاه و ساده ای است و طبعا بسیار روان و خوشخوان. اما همان خرق عادت و علایق خاص موراکامی، البته کمرنگ تر، در آن دیده می شود. داستان از نیمه شب تا صبح در خیابان های توکیو و بخش کوچکی از آن در خانه می گذرد. ماری که از خواب طولانی (حدود دو ماه ) خواهر زیبایش، اِری، به ستوه آمده، راهی خیابان ها و کافه های توکیو می شود و طی ماجرایی خود را و او را باز می یابد ... نقش تلویزیون و آهنگ ها و ترانه ها در اینجا نیز برجسته است. مترجم رمان کافکا در کرانه رانیز به خوانندگان فارسی زبان تقدیم کرده است.
جنگل نروژی
نام مترجم : م.عمرانی
موضوع: راوی در این کتاب شخصی به نام واتانابه است که با رسیدن به فرودگاه هامبورگ به خاطرات 18 سال قبل خود در سن بیست سالگی می پردازد. هنگامی که دانشجو بود و به یاد خودکشی نزدیک ترین دوستش کیزوکی می افتد و خاطرات با افراد مختلف در آن زمان را مرور می کند....
نظر: نام کتاب جنگل نروژی برگرفته از یکی از ترانه های گروه معروف بیتلزها به همین عنوان است. ترانه مربوط میشود به میزبانی دختری که شاعر را به خانه خود راه داده است و شاعر بعد از بیدار شدن از خواب متوجه می شود، دختر میزبان وی پرواز کرده و او تنها مانده است. در کتاب اشاراتی به سن و تاریخ مرور حوادث می شود که نشان می دهد، سن راوی داستان یعنی واتانابه و تاریخ مرور خاطرات وی، با موقعیت موراکامی مشابه است. من هنوز مصاحبه ای از موراکامی در باره این کتاب نخوانده ام ولی به نظر می رسد، موراکامی در ترسیم فضای آن روزهای توکیو و بخصوص فضای دانشگاه و جامعه شناختی ژاپن ان زمان از خاطرات واقعی خود استفاده کرده باشد، بخصوص اینکه حوادث این رمان برخلاف چند رمان قبلی که از این نویسنده خوانده ام، کلا در فضای واقع گرایانه شکل داده شده است و در آن خبری از نماد و حال و هوای سورئال و یا نمایه های فانتزی و نمادین نیست. رمان از نظر ژنر یک رمان عاشقانه جدی است و لذا حس عاطفی قوی در آن به چشم می خورد. جوانهای آن روزهای رمان، سرگشته و پریشان در نظام مدرن جامعه ژاپنی به دنبال اهداف زندگی خود هستند. آنچه مهم است، این است که موراکامی با تمی تلخ و نسبتا بدبینانه به وقایع مصور در رمان نگریسته است و در میان کارکترها شاید ناگاساوا که خود را از عشق جاه طلبانه دور نگه داشته است و میدوری که عشق خود را به شکل جدی در شکل و شمایل واتانابه قبول کرده است، هدفمندتر از سایر کارکترها می باشند.
نکات ذیل در ارتباط با این رمان لطیف موراکامی را می توانم بنویسم:
اول اینکه موراکامی در رمان حس بدبینانه ایی به جریانات سیاسی حاکم در دهه شصت میلادی داشته است و آن را فاقد هویت و عمق نگری می داند. در تعریف های راوی از فضای سیاسی دانشگاه و یا خاطره گویی میدروی از تشکیلات و تصمیم گیری های سیاسی این نقد برداشت می شود و به نظر نمی رسد که موضع گیری موراکامی در این زمینه فقط به فضای داستان ارتباط داشته باشد.
دوم اینکه کارکترهای داستان اگر به دو جنس مرد و زن تقسیم شوند، در یک طرف ناکوئه(دختری که سخت عاشق کیزوکی و دوستدار واتانابه بود)، میدوری(دختری که دنبال عشق و مرد ایده آلش می گشت و ان را در روای یافت)، هاتسومی(دوست و معشوقه ناگاساوا که از جاه طلبی وی در تبیین هدف زندگی ضربه خورد)، ریکو(دوست صمیمی ناکوئه و متخصص موسیقی درمانی در آسایشگاه) ، دختر سیزده ساله ( که تمایلات دگرباشی با ریکو داشت) قرار دارد . در طرف دیگر ما راوی دانشجو- واتانابه- ، کیزوکی (دوست صمیمی واتانابه که در 17 سالگی خودکشی کرد و دلداده ناکوئه بود)، استروم توپر(مرد نظیف با اخلاق های خاص)، ناگاساوا(مردی جاه طلب و مغرور با ایده های بلند پروازانه)، ایتو( دوست واتانابه با روحیه هنری) را داریم. موراکامی در تعریف داستان شخصیت های خود، دنبال ارتقا و تقدس مفهوم عشق و اهمیت آن در زندگی آدم هاست. برخلاف اعتقاد بعضی ها که روابط جنس ی و عاشقی را معادل هم قرار می دهند ولی مفهوم آتش عشق داستان، عمیق تر از این نوع نگاه است. کافیست ما در روابط دو به دو افراد به این نوع تصویرسازی رمانتیک داستان توجه کنیم. روابط ناکوئه با کیزوکی، واتانابه با میدوری، هاتسومی با ناگاسوا ....موراکامی روابط عاشقانه را فراتر از روابط جنس ی می داند، کماینکه وی بواسطه ناگاسوا روابط با دختران برقرار می کند ولی آنها تنها ابزاری برای ارضای هویت جنس ی هستند و حتی ناگاسوا برای نگرش جاه طلبانه به زندگی مفهوم عشق را قربانی ایده هایش می کند. با این نگاه شکست عشقی فرآیندی سخت و سنگین به نظر می رسد. در داستان، خودکشی شخصیت ها امری است که چندباره خوانده می شود. میزوکی، خواهر ناکوئه، خودکشی ناموفق ریکو و بالاخره خود ناکوئه.... بدبینی و نقد منفی موراکامی با اغراق در این نگرش آسیب شناسی اجتماعی -یعنی خودکشی- عجیب به نظر می رسد و شاید اگر کسی ادعا کند که موراکامی این رمان را در سال 1987 در ناراحتی روحی و شرایط افسردگی نوشته باشد، نمی شود بر آن خرده گرفت.
سوم اینکه زندگی و نمایش جلوه های دیگر ان در کنتراست با زندگی شلوغ شهری نمایه با ارزشی در داستان موراکامی دارد. نماد این نوع زندگی، تعریف نوع زندگی است که در آسایشگاه محل اقامت ناکوئه و ریکو دیده می شود. محیطی دور از شهر، با فیلتر کردن شرایط جنس ی و فضای طبیعی با فعالیت های مثبت برای واتانابه روحیه دهنده و خاطره انگیز است. جوریکه وقتی واتانابه به شهر توکیو برمی گردد، تحت تاثیر این کنتراست تغییر فضا، احساس درماندگی و خستگی می کند. آیا این نوع نگاه نشان دهنده یک مدینه فاضله است. این ادعا شاید چندان درست نباشد، چون در همین فضا ناکوئه تحت تاثیر افسردگی های رمانتیک پیشین خود، به انتحار سوق داده می شود و ریکو تحت تاثیر حذف رفیق صمیمی خود، نمی تواند این فضای آرام را تحمل کند و از آن می گریزد. عشق و دوستی مفهومی عمیق تر از آن دارند که بتوان با این آرامش در یک موقعیت جغرافیایی با آن کنار آمد. شاید در یک نگاه عمیق تر عشق هم جنس گرایانه ریکو با شاگرد سیزده ساله موسیقی اش، بازتابی منفی از قبول این شاخصه است. عشق ممنوعه نیز می تواند بنیان کن یک زندگی خانوادگی به ظاهر آرام باشد.
چهارم اینکه موراکامی همانند رمانهای دیگرش اشارات زیادی به موسیقی و ترانه های با سبک های مختلف جاز دارد که این نشان از شیفتگی و آشنایی حرفه ایی وی به موسیقی دارد. در این رمان به نظر می رسد، اشارات به ترانه ها و موسیقی ها افراطی تر هستند. انچه معلوم است، موراکامی در موسیقی سخت طرفدار موسیقی غربی و تا حدودی موسیقی کلاسیک است.
پنجم اینکه در کتاب اشاره ایی به فاصله دو نسل گذشته و آینده دارد. نماد این اشاره، تصویر پدر مریض میدوری است که در آستانه مرگ در بیمارستانی بستری است. بین این کارکتر با کارکتر پدر تنگو در رمان IQ84 موراکامی شباهت زیادی دیده می شود. فاصله و جدایی بین دو نسل پدر و فرزند، که سایه هایی از فیلم داستان توکیو ازو، دیده می شود. ولی چیزی که در این انفکاک دیده می شود، باز نگاه دلسوزانه یک پدر است. پدر میدروی با اشاره ایی نوستالژیک خواستار حمایت واتانابه از دخترش می شود، اگرچه به هرحال فاصله این دو نسل به حدی است که حتی مرگ پدر، منجر به گریه کردن دخترانش در مراسم تدفین نمی گردد.
ششم اینکه واتانابه شخصیت اصلی داستان روابط مختلفی با دختران داستان برقرار می کند از جمله دخترانی که ناگاساوا بدست می اورد، ناکوئه و ریکو و دختر ظریف خیانت دیده از دوستش ولی واتانابه از میان روابط با دو کارکتر عشق واقعی خود را حاصل می کند، یکی ناکوئه با بار منفی و غم زیاد از فراق از دست دادن کیزوکی و دیگری میدوری با بار رمانتیک و زندگی... این تضاد دو وجه رمانتیک منفی و مثبت، کنتراست رمانتیک و دراماتیک اخر داستان را شکل می دهد و چون طبق تز موراکامی عشق تاثیر عمیقی در شخصیت عاشق ایجاد می کند، او را در میان دو قطب جذابیت و قطب اندوه و شکست سرگشته می سازد.
در کل کتاب جنگل نروژی یکی از کتاب های سخت رمانتیک این روزهای بازار کتاب است، ژنری که می تواند به سبب انسانیت شما، سخت تاثیر گذار و به یاد ماندنی گردد.
اما از نکات تاسف انگیز این روزهای بازار نشر، تعداد تیراژ 1000 جلدی این کتاب است، کتابی که در بازار ژاپن در عرض مدت کوتاهی چند میلیون نسخه اش فروش می رود!!!
چوب نروژی
هاروكی موراكامی
ترجمه: مهدی غبرايی
هاروکی موراکامی (به ژاپنی: 村上春樹) (زاده ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹) نویسنده برجسته ژاپنی و خالق رمان کافکا در کرانه و مجموعه داستان بعد از زلزلهاست. داستانهای او اغلب نهیلیستی و سوررئالیستی و دارای تم تنهایی و ازخودبیگانگی است.
ردپا گتسبي بزرگ اسكات فيتز جرالد (رمان محبوب راوي و نويسنده) و ناطوردشت سلينجر (رمان دلخواه نويسنده كه خود به زبان ژاپني ترجمهاش كرده) و بسياري رمانهاي جذاب قرن نوزده و بيست در اين رمان موراكامي نيز - بيش از رمانهاي ديگر - پيداست. در اين داستان سرشار از حسرت و فقدان (كه مايه مكرر آثار موراكامي است) بهرغم داستان سرراست و كلاسيك آن، همه شخصيتها به نوعي آسيب رواني ديده، يا غير عاديند و بدتر از همه نائوكو است كه... اما روايت چنان آكنده از عشق به زندگي و تلاش براي به دست آوردن سهم خود از آن و اميد به آينده است كه بيجهت محبوب جوانان نشده و چهار ميليون نسخه به چاپ نرسيده. تورو واتانابه، راوي داستان، شعار به نقل از دوستش، ناگازاوا، اين است: «به حال خود دلسوزان. فقط عوضيها اين كار را ميكنند.»، يا پس از فقدانها و نامراديها ميگويد: «...اما من زندگي را انتخاب كردهام.» زيباييهاي رمان در اين نكات خلاصه نميشود، بلكه مالامال از ستايش طبيعت و خير و خوبي است.
دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای آوریل - این کتاب شامل 7 داستان از موراکامی است که شش داستان آن از مجموعه «بید نابینا و دوشیزه خفته» و داستان دیگر از مجموعه «فیل ناپدید میشود» انتخاب شده است. «سال اسپاگتی»، «میمون شیناگاوا»، «قلوه سنگی که هر روز جا به جا می شود»، «دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای آوریل»، «اسفرود بی دم» و «مرد یخی» عناوین داستان های این کتاب است که اغلب حول محور یک زن و مرور کوتاه زندگی او نوشته شته است.
سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش
نام نویسنده : هاروکی موراکامی
نام مترجم : امیر مهدی حقیقت
شخصیت اصلی کتاب سوکورو تازاکی نام دارد. در سال ۱۹۹۵، دوستان نزدیک سوکورو که همکلاسیهای دبیرستاناش بودند، ناگهان بدون هیچ توضیحی تماس خود را با او قطع کردهاند و این اتفاق تأثیرات زیادی بر روحیه سوکورو گذاشته است. ۱۶ سال بعد در سال ۲۰۱۱، سوکورو به اصرار دوستدخترش به دنبال توضیحی برای این ماجرا، دوباره با دوستان سابقاش ملاقات میکند.
سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش رمانی است درباره عشق، دوستی و سال های سال دل شکستگی.
بخشهایی از کتاب:
«پسری که اسمش سوکورو تازاگی بود مُرده بود. در سیاهی بیامان، آخرین نفساش را کشیده بود و در فضایی روباز در دل جنگل دفن شده بود. بی صدا، پنهانی، پیش از سر زدن سپیده، زمانی که همه هنوز در خوابی عمیق بودند. هیچ نشانهای از گور نبود. و کسی که حالا ایستاده بود و نفس میکشید، سوکورو تازاکیِ تازهای بود که ملالتش به کلی چیز دیگری شده بود. ولی فقط خودش خبر داشت. تصمیم هم نداشت به کسی بگوید.»
«هرقدر هم زندگی آدم ساکت و سازگار به نظر برسد، همیشه زمانی توی گذشته بوده که آدم وضعیت بغرنجی داشته. زمانی بوده که بگویی نگویی زده به سرش. فکر کنم آدمها در زندگی به این مقطع نیاز دارند.»
شهر و دیوارهای نامطمئنش
داستان از زبان مردی تنها روایت میشود که در یک شهر مرموز و ابهامآمیز زندگی میکند. این شهر که ویژگیهای غیرواقعی و ذهنی دارد، پر از دیوارهایی است که نماد مرزها و محدودیتها هستند. شخصیت اصلی در مسیر زندگی خود با چالشهایی روبرو میشود که او را مجبور میکنند تا وارد فرآیندی پیچیده و فلسفی شود و جستجوی خود برای درک دنیای پیرامونش را آغاز کند. در این سفر، او با سوالات وجودی و معنایی مواجه میشود که در پی یافتن پاسخ آنها است.
شخصیت اصلی با معماهای متعددی مواجه است که نشاندهنده تضاد میان واقعیت و خیال، درونی و بیرونی، و فردی و اجتماعی است. او در این سفر در مییابد که دنیای اطرافش نه تنها قابل درک نیست، بلکه شاید اصلاً وجود ندارد یا به شکلی متفاوت از آنچه که تصور میشود، است.
کجا ممکن است پیدایش کنم
نام نویسنده : هاروکی موراکامی
نام مترجم : بزرگمهر شرف الدین
کجا ممکن است پیدایش کنم مجموعه ای است از پنج داستان کوتاه در سبک همیشگی کارهای موراکامی ، داستان هایی کاملن امروزی با پس زمینه هایی از وهم و خیال و حس و حالی شاعرانه که شاید در وهله ی اول عدم قطعیت داستان ها مقادیری توی ذوق بزند ولی وقتی که سبک موراکامی را پذیرفتید همین عدم قطعیت و پایان های " کارور " ی اش برای تان جالب خوهد بود.
پنج داستانی که برای این مجموعه انتخاب شده اند از بهترین کارهای موراکامی هستند و اگر برای اولین بار باشد که دارید سراغ موراکامی می روید شیفته اش خواهید شد.
" راه دیگری برای مردن " به نظرم بهترین داستان این مجموعه بود ، داستانی که در آن چوب بیس بال ، مغز ها و دل و روده های از هم پاشیده و خشونتی افسارگسیخته در هم ترکیب شده بود و اگر نمی دانستید ممکن بود فکر کنید که شاید استیفن کینگ این داستان را نوشته باشد ، البته چنین فکری هم نمی کردید چرا که کینگ هرگز نمی تواند به این خوبی بنویسد.
هنگام خواندن " راه دیگری برای مردن " مرتب حرامزاده های بی شرف تارانتینو و کاراکتر خرس یهودی اش که با چوب بیس بال مغز آلمانی ها را آش و لاش می کرد جلوی چشم ام می آمد و می رفت.
تاثیر پذیری تارانتینو از موراکامی در خلق موقعیت چوب بیس بال انکار ناپذیر است . " راه دیگری برای مردن " یکی از بهترین و شگفت انگیز ترین داستان های کوتاهی است که تا به حال خوانده ام و خوشبختانه داستانی است که ابتدا و انتها دارد و با قاطعیت و به شکلی مشخص به پایان می رسد.
هر چقدر که این داستان لذت بخش است داستان بعدی، «خواب» لذت بخش تر است منتهی با یک تفاوت جزئی ، این لعنتی تمام نمی شود ، یعنی درست تمام نمی شود ، پایانش منطقی نیست ، بعید می دانم که من نفهمیده باشمش چرا که چندین بار از نو این داستان را خواندم ولی هر بار کمتر به نتیجه رسیدم . پایان داستان اشتباه است ، درست نیست ، منطق ندارد . ابتدا تا انتهای داستان پر از توصیفات و تصویر پردازی های دقیق و قدرتمند است و خیلی خوب روایت شده ، بخصوص قسمت ترس شبانه ی کاراکتر اصلی که حسابی در آمده ولی در نهایت موراکامی نتوانسته داستان را درست ببندد، به شکلی که من خواننده بتوانم بفهمم که چه اتفاقی برای کاراکتر اصلی داستان افتاده است ولی با این وجود این داستان را هم بسیار دوست داشتم ، اگر پایان داستان را نادیده بگیریم کلیت داستان آن قدر خوب هست که خیلی راحت می تواند جایش را بین محبوب ترین های تان باز کند.
بقیه ی داستان های کتاب نیز خواندنی اند . ترجمه ی بزرگمهر شرف الدین نیز روان و بدون سکته است اگر چه وقتی دیدم " بارتندر " را " بارمن " ترجمه کرده یک خورده خورد توی ذوق ام ولی خب می توانم باهاش کنار بیایم . روی هم رفته کجا ممکن است پیدایش کنم کتاب روان و خوش خوانی است که می تواند استارت خوبی باشد برای آشنایی با دنیای موراکامی و البته برای قدیمی تر ها که با موراکامی دم خور بوده اند خواندنش لذت بخش تر است چرا که با یک پیش زمینه ی ذهنی مشخصی شروع به خواندن این کتاب می کنند ولی ناگهان با " راه دیگری برای مردن " درست و حسابی غافلگیر می شوند نتیجه ی نهایی این که این کتاب را بخوانید . ارزش اش را دارد .
کافکا در کرانه
نويسنده : هاروكی موراكامی
مترجم : مهدی غبرايی
این رمان داستان دو شخصیت متفاوت است که در موازات هم حرکت میکنند:کافکا که پسری ۱۵ سالهاست و به علت یک پیشگویی عجیب از خانه فرار میکند و آقای ناکاتا پیرمرد آرام و مهربان و عجیبی که به علت اتفاقی شگفتانگیز در بچگی دچار نوعی عقب ماندگی ذهنی شدهاست اما حاصل این حادثه به دست آوردن توانایی صحبت با گربه هاست!
بخشی از داستان به کافکا و زندگی او میپردازد و بخش دیگر به آقای ناکاتا. رمان در عین دو پارگی دارای وحدت مضمون است و تمام حوادث حتی کوچکترین و جزییترین آنها به هم مرتبط هستند. شاید چیزی که آثار موراکامی و به ویژه این رمان را جذاب میکند استفادهٔ نویسنده از عناصر فرهنگ بومی ژاپنی است. با خواندن این رمان در عین لذت بردن از پیشرفت داستان با عقاید و رسومی آشنا میشوید که مختص مردم ژاپن است و در درون آنها نهادینه شده: اعتقاد به پیشگویی و غیب بینی ِوجود دنیاهایی ورای دنیای ماِ حرکت بین گذشته و آینده و خاطراتی که هرگز کهنه نمیشوند و در موازات زندگی روزمرهٔ ما جریان دارند و... هزاران تابوی فرهنگی دیگر که به خوبی و در کمال هنرمندی در لا به لای داستان گنجانده شدهاند.
محمد قاسم زاده در نقدی که در نشریه جشن کتاب بر این اثر نوشتهاست، هاروکی موراکامی را پس از کاواباتا و کنزابورو اوئه سومین نام مطرح در ادبیات ژاپن، و کافکا در ساحل را حادثهای در ادبیات آسیا میداند.، و رمان را الهام گرفته از کمدی الهی دانته، در آمیزهای با اسطوره ادیپ شاه میبیند. او همچنین ناکاتا را نماد وجدان ژاپنی میداند.
کشتن شوالیه ی دلیر (۲جلدی)
داستان کتاب کشتن شوالیهی دلیر (Killing Commendatore) همانند سایر رمانهای هاروکی موراکامی خیره کننده و محرک کنجکاوی است. در این اثر راز یک عشق رمانتیک، سنگینی تاریخ، برتری هنر و جستجوی نوادر دست نیافتنی که خارج از دسترس ما هستند را خواهید خواند.
در این کتاب، یک نقاش پرترهی سی و چند سالهی ساکن توکیو، همسرش را ترک میکند و پس از مدتی در خانهی یک هنرمند مشهور «توموهیکو آمادا» در کوهستان ساکن میشود. او یک تابلوی نقاشی را در اتاق زیر شیروانی مییابد و با مشاهدهی این تابلو، ناخواسته چرخهی رویدادهای رازآلود آغاز میشود. تنها راه برای بسته شدن این چرخه سفری است که با صدای سحرآمیز یک زنگوله آغاز میگردد. این سفر شامل عشق، تنهایی، جنگ و هنر است.
معروفترین آثار هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) در فضایی بین حقیقت و سوررئالیسم، واقعیت و خیال و زندگی روزمره و اتفاقهای غیرعادی سیر میکند و رمان کشتن شوالیهی دلیر نیز به همین شکل به راحتی قابل توصیف نیست، این رمان بسیار گسترده و ظریف است و به بسیاری از مضامینی که در آثار موراکامی آشناست نیز پرداخته است.
شباهت طرح این داستان به کتاب «گتسبی بزرگ» به خواننده این حس را القا میکند که در حال خواندن کتابهایی متفاوتی در یک قالب است. در حقیقت ممکن است این حس درست باشد چرا که کشتن شوالیهی دلیر به زبان ژاپنی در دو جلد منتشر شده است. بسیاری از فصلهای این کتاب شامل گفتوگو و مملو از توصیفهای دو شخص است که شاید حتی به روند داستان ارتباط چندانی نداشته باشد و یا به سفر به دنیای دیگری مربوط است که افکار در آن پرسه میزند.
اما به نظر میرسد «موراکامی» بیشتر از نوشتن طرح داستان، به جایی که داستان او را با خود میبرد و نوشته شدن آن به روش «جریان سیال ذهن» علاقهمند است.
میتوان گفت این کتاب، «موراکامی»ترین کتاب این نویسنده است. خواندن این کتاب خواننده را به خلسه میبرد.
هاروکی موراکامی یکی از اساتید داستاننویسی است که تاکنون توانسته با جادوی قلمش مخاطبان بسیاری را شیفتهی خود کند. کشتن شوالیهی دلیر نیز یکی دیگر از شواهد قدرت عظیم او دربیان هنر و تخیلات در داستان است.