بنیادهای فلسفه در اساطیر و حکمت پیش از سقراط (پیوست: راه آفتاب؛ بینش کهن ایرانی)
نگارنده در این کتاب، بنیادهای فلسفه را از نخستین ریشههایش در اساطیر بابلی و هومری هزیودی تا شکوفایی آن در اندیشهی پیش سقراطیان، دنبال میکند. وی با بهرهگیری از گزیدههایی از حماسهی گیلگمش و آثار هومر، هزیود، فیثاغورس، زنون، افلاطون، سقراط و بسیاری دیگر، در مخالفت با نظریهای که خود، آن را "نگرش تاریخی" بر ریشههای فلسفی مینامند، بحث میکند. دیدگاه هستی شناسانهی نگارنده، این امکان را برای وی فراهم میآورد که این دورهی خاص، یعنی عصر پیش سقراطیان را زمان ظهور فلسفه به منزلهی پدیدهای جهانی، معرفی میکند، کتاب به پرسشهایی از این دست، اختصاص یافته که آیا بنیادهای فلسفهی تاریخاند؟ آیا خودشان هم تاریخاند؟ یا به گونهای مقدم بر فلسفه و یا اساطیریاند؟ اگر چنین است، ارتباط بین بنیادهای فلسفه و فلسفه از نظر خود فلسفه چیست؟ اگر بنیادهای فلسفه، تاریخی است، چه طور میتوانیم این نظر شگفتانگیز را بپذیریم که هر انسانی باید از درون خود، فلسفه را به وجود آورد؟ نویسنده تردید دارد که کسی پاسخهای مشخص این سوالات را در اختیار داشته باشد و معتقد است که هدف از نشان دادن نظریههای فلاسفهی پیش از سقراط، بیش از آن که پرداختن به اهمیت تاریخی متفکران یاد شده باشد، توجه به اهمیت فلسفه و تعمق دربارهی جذابیت اندیشه و فلسفهی آنها است. در پایان کتاب نیز، فرهنگ لغتی از واژههای یونانی و یک یا چند مترادف انگلیسی هر واژه، آورده شده است.
گناه ویس
نویسنده با استناد از چند منظومه عاشقانه ایرانی ـ همایی و همایون, خسرو و شیرین, و ویس و رامین ـ همچنین با شواهدی از متون دیگر, بر آن است این نکته را یادآور شود که 'اندیشه ایرانی درباره هنجار و چگونگی رفتار اجتماعی زنان و مردان, به اعتبار جایگاه جنسی آنان است .'وی خاطر نشان میکند : 'از فرودستی و کهتری جنس مادینه بهویژه هنگام حکایت کردن داستان عاشقانه و درباری, کمتر آشکارا بهصراحت یاد میشود, اما در خلال گفتهها و سرودهها و رفتار و کردار قهرمانان داستان میتوان مشاهده کرد که چگونه همه نهادهای اجتماعی و مفاهیم جمعی رو به سوی آن دارد که زن را محدود و منحصرا متکی و پایبند به وظایف جنسیاش سازد .از پس آن, کار او را رایگان و بی مزد و منت به شمار میآورد و از مستقل اندیشیدن و تلاش و کار در جامعه باز میداردش تا فرمانبرداری و کهتری او را تضمین کند .چنین است که نیمی از جامعه, همانند ویس در داستان ویس و رامین, بهرغم مقاومت بیهوده آغازین خویش, ناگزیر تن به ارتکاب گناهی خواهند سپرد که جامعه آن را پیش از زادن آنان برایشان مقرر داشته است ;چونان نفرینی شوم ...گناه از بی منطقی بیهودهای است که بر اثر آن ارتباط زن و مرد در قالب و چارچوبهای غریب و ناموزون شکل میگیرد .در این حادثه شگرف که آفریده اشتباهاتی ناخواسته است, بی عدالتی پدید میآید و زمینه را چنان میچیند که گناهانی قهری و نادلخواه را به زن میبندد و گاه مرد گناهکار را پاکدامن میشمارد .در حقیقت, همه گونه روابط و پیوند زن و مرد است که در نهایت بد تعریف میشود و به دروغ آلوده میگردد ; گرچه همه چیز در این آشفتگی, ظاهرا فقط به سود مردان جلوه میکند .'...