آکاستوس (دو گفت وگوی افلاتونی)
آیا هنر اساساً انحرافی برای تودهها است، یا همانطور که آکاستوس جوان، دوست افلاطون، اصرار دارد، نوعی «تفکر عمیق خردمندانه» است؟ مرداک که رمانهایش با پرسشهای فلسفی بزرگی دست و پنجه نرم میکند، در اینجا دیدگاههای خود را درباره هنر، اخلاق، مذهب و اروس(عشق جنسی) از طریق گفتوگوهای خیالی بین افلاطون، سقراط و شخصیتهای داستانی مختلف بیان میکند. او به وضوح معتقد است که هنر خوب بیش از هر نوع تفکر دیگری به ما درباره زندگی ما می گوید. بینش آکاستوس بر خصومت افلاطون با هنر، اظهار نظرهای پژمرده یک بدبین و دیدگاه عملگرایانه مانتیاس، یک نوع مارکسیست مبتذل، پیروز می شود. سقراط در گفت و گو در مورد دین، شاعرانه می نویسد ("دین عشق ما به فضیلت است که لحظه حال را روشن می کند"). احترام تقریباً بودایی او ("خدا همه جا است") نقطه مقابل دیدگاه افلاطون است که دین یک سوپاپ اطمینان است، پناهگاه مطلق ها که ما را از دیوانه شدن باز می دارد و به ما کمک می کند تا با وحشت های زندگی روبرو شویم.
در دام افتاده
آیریس مرداک
ترجمه: حمیدرضا زمانیان
در سال 2005، این رمان توسط مجله تایم به عنوان یکی از یکصد رمان برتر انگلیسی زبان از سال 1923 انتخاب شد. ویراستاران کتابخانه مدرن این اثر را به عنوان یکی از بزرگترین رمان های انگلیسی زبان قرن بیستم نامیدند.
اولین سرنخ ما از معنی عنوان، در دام افتاده، استعاره ای است که توسط فیلسوف اتریشی، لودویگ ویتگنشتاین، در اثر معروف خود، "Tractatus" در سال 1921 استفاده شده است. ویتگنشتاین معتقد بود که عمیق ترین حقایق هرگز نمی توانند به طور کامل بیان شوند.
اثر آیریس مرداک رمانی فلسفی است که مضامین اگزیستانسیالیسم و فلسفه زبان را بررسی می کند.
این رمان با جیک دوناهو، نویسندهای مبارز آغاز میشود که با سگش نلی در لندن زندگی میکند. او عاشق آنا، زن جوانی است که در یک کتابفروشی کار می کند، اما رابطه آنها پیچیده است. بهترین دوست جیک، فین، می میرد و یک دست نوشته برای او باقی می گذارد که جیک معتقد است او را ثروتمند و مشهور می کند. با این حال، این نسخه خطی یک رساله فلسفی است که هیچ کس نمی خواهد آن را منتشر کند.
جیک خود را درگیر مجموعه ای از اتفاقات پوچ می بیند، از جمله منشی شدن برای یک زوج ثروتمند، هوگو و سادی، و جستجوی سگ گمشده ای به نام کینگ هنری. او همچنین با شخصیت های عجیب و غریب مختلفی روبرو می شود، از جمله خانم تینکهام، یک زن نابینا که یک پانسیون را اداره می کند، و لفتی، یک کمونیست که می خواهد انقلابی را شروع کند. در طول رمان، جیک با هویت و جایگاه خود در جهان دست و پنجه نرم می کند و در نهایت می آموزد که عدم قطعیت و غیرقابل پیش بینی بودن زندگی را بپذیرد.
دریا؛دریا
آیریس مرداک سال 1919 در دوبلین بهدنیا آمد و در دانشگاه آکسفورد به مطالعهی علوم کلاسیک و تاریخ باستان رو آورد و در فلسفه شاگرد ویتگنشتاین بود. سالها در همان دانشگاه به تدریس فلسفه پرداخت و آثار اولش رسالههایی نظری بودند که در آنها بیشتر از هرچیز تحتتاثیر نظریههای سارتر و اگزیستانسیالیسم بود. او رماننویسی را از دهه 1950 آغاز کرد و تا پایان عمرش 26 رمان نوشت که مضامین اصلیشان مسئلهی خیر و شر، عشق و روابط میان زنان و مردان، ضمیرناخوداگاه و مسئولیت هنرمند در جامعه بود. رمان «دریا؛ دریا» بزرگترین اثر ادبی مرداک به شمار میرود که سال 1978 جایزهی «بوکر پرایز» (Booker Prize) را از آن خود کرد. این کتاب اوج هنرنمایی مرداک در به هم آمیختن ادبیات و فلسفه است. وی چنان این دو مقوله را با تکیه بر نظریههای خود، درهم تنیده که دشوار میتوان آنها را از هم تمیز داد. در عین حال که شاهد بیان ادبی فلسفههای مرداک هستیم، هنر و فنون ادبی استفادهشده در متن چشمگیر است. کتاب حاضر با فرم توصیفی آغاز و رفتهرفته عناصر داستانی بر آن افزوده میشود تا اینکه در نیمه دوم رمان به اوج یا Climax میرسد. در بخشی از این رمان آمده است: «چیزی که میگویی بهنظر خیلی هوشمندانه میآید؛ اما تهی است. عشق در آن دید روانشناختی جایگاهی ندارد. انگار نمیتوانی تصور کنی عشق میتواند ادامه داشته باشد. ادامه داشتنش به طبیعت معجزهآسای آن بر میگردد. احتمالاً تا بهحال اینقدر عاشق کسی نبودهای»
هنری و کیتو
«هنری و کیتو» هجدهمین رمان آیریس مِرداک است که سال ۱۹۷۶ منتشر شده و اگر «دریا؛ دریا» از نظر ادبی مهمترین رمان این فیلسوف و رماننویس ایرلندی تلقی شده، «هنری و کیتو» محبوبترین و پرفروشترین اثرش محسوب میشود. منتقدان آن را در گونه تریلر طبقهبندی کردهاند زیرا در کتاب شاهد جنایات خشونتبار و فراز و نشیبهای متعددی هستیم و تعلیق و هیجان در آن حرف اول را میزند.
آیریس مِرداک سال ۱۹۱۹ بهدنیا آمد و سال ۱۹۹۹ درگذشت. او در دانشگاه آکسفورد به مطالعه علوم کلاسیک و تاریخ باستان رو آورد و در فلسفه، شاگرد ویتگنشتاین بود. سالها در همان دانشگاه بهتدریس فلسفه پرداخت و آثار اولیهاش، رسالههایی نظری بودند که بیشتر از هرچیز تحت تاثیر اگزیستانسیالیسم و ژان پل سارتر بود. مِرداک رماننویسی را از دهه ۱۹۵۰ میلادی آغاز کرد و تا پایان عمرش ۲۶ رمان نوشت که مضامین اصلیشان مسئله خیر و شر، روابط میان زن و مرد و ضمیر ناخوداگاه انسانی بودند. آیریس مِرداک یکی از بزرگترین نویسندگان انگلیسیزبان قرن بیستم بهحساب میآید.
در بخشی از این کتاب آمده است: «فکر کنم این مرکز همهچیز است؛ حقیقتگویی. همیشه تلاش کن حقیقت را کشف کنی. از دروغ پرهیز کن؛ حتی دروغهای نصفه و نیمه، همین دروغهای نصفهونیمه روح آدم را میکشد. میدانی، آنقدری که فکر میکنی آدم سطح پایینی نیستم.