اعتراف به زندگی
پابلو نرودا
ترجمهی احمد پوری
احمد پوری با اشاره به دلایل انتخاب زندگینامه پابلو نرودا برای ترجمه گفت: «پابلو نرودا شاعری جهانی است و پیش از این هم کتابی از او منتشر کردهام که با استقبال خوبی روبهرو شد.»
او افزود: «کتاب زندگینامه نرودا اوایل انقلاب ترجمه شده منتها الان حس میکنم باز باید ترجمه شود چرا که ترجمه قبلی رضایتبخش نبود.»
پوری در ادامه بیان کرد: «این کتاب از بزرگترین اسناد ادبیات از دهه ۲۰ تا ۷۰ میلادی است چون در آن بیشتر چهرههای ادبی حضور دارند.» پابلو نرودا (زاده ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ – درگذشته ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳) نام مستعار نویسندگی ریکاردو الیسر نفتالی ریس باسوآلت، دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات، بود. او نام مستعار خود را از نام یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود. نرودا در سال ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. «پستچی»، «من هستم»، «خاطرات من»، «ما بسیاریم»، «اشعار تکمیلی»، «اقامت بر روی زمین»، «سرودهای همگانی»، «بیست سرود عاشقانه» و «یک غم آوا»، «آوای جهانی»، «تاریک و روشنا» و «یادبودهای جزیرهی سیاه» از آثار نرودا هستند که بخشی از آنها در ایران ترجمه و منتشر شدهاند.
برف سیاه
میخائیل بولگاکف
احمد پوری
میخائیل آفاناسیویچ بولگاکُف (به روسی: Михаил Афанасьевич Булгаков) (زاده ۱۵ مه ۱۸۹۱، کیف - درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۴۰، مسکو) نویسنده و نمایشنامهنویس مشهور روسی در نیمهٔ اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او مرشد و مارگاریتا است.
لرزانم
...لوله هفت تیر را روی شقیقه و انگشت روی ماشه گذاشتم. همان دم صدای آشنایی از طبقه پایین شنیدم. مرد خوانندهای با صدای زیر شروع به خواندن کرد خداوند چیزی را به من باز نمیگرداند!
فاوست! چه به موقع! منتظر ابلیس میشوم تا بیاید تو. تو برای آخرین بار دیگر آن را نخواهم شنید. انگشت لرزانم روی ماشه مانده بود. صدای درآمد. هفتتیر از دستم افتاد.
به سوی در رفتم... .
خاطرهای در درونم است!
نام نویسنده : آنا آخماتووا
نام مترجم : احمد پوری
آنّا آخماتووا (به روسی: Анна Ахматова) با نام اصلی آنّا آندرییوا گارینکو (به روسی: Анна Андреевна Горенко) (زاده ۱۸۸۹، اودسا - درگذشته۱۹۶۶، مسکو) شاعر و نویسنده اهل روسیه بود. او یکی از بنیانگذاران مکتب شعری آکمهئیسم بودهاست. بنمایههای اشعار وی را گذر زمان، خاطرات و یادبودهای گذشته، سرنوشت زن هنرمند و دشواریها و تلخیهای زیستن و نوشتن در زیر سایه استالینیسم تشکیل میدهد.
نمونهای از شعرها:
در دل من ، خاطرهای است
مثل سنگی سفید در دل دیوار
مرا با آن سر جنگ نیست ، توان جنگ نیست
خاطره سرخوشی و ناخوشی من است
هر که به چشمانم بنگرد
نمیتواند که آن را نبیند
نمیتواند که به فکر ننشیند
نمیتواند خاموش و غمین نگردد
توگویی به قصهای تلخ گوش داده باشد
میدانم خدایان آدمیان را به اشیاء تبدیل میکنند
و میگذارند دلآگاهی آدمی زنده و آزاد بماند
تا زنده نگه دارند معجزه رنج را
بدین سان تو در من به هیات خاطرهای درآمدی