۶ کلاه برای فکر کردن
تفكر اندوخته نهايي انسان است. با اين حال هرگز نميشود از اين مهمترين مهارتمان راضي باشيم. مهم نيست تفكر ما چقدر خوب است، در هر حال هميشه بايد خواهان بهتر شدن آن باشيم. معمولا، فقط كساني كه خيلي از مهارت فكري خود راضياند توانايي فكري ضعيفي دارند. مشكل اصلي تفكر اغتشاش است. ميكوشيم چند كار را با هم انجام دهيم. احساسات با اطلاعات، منطق با اميد و خلاقيت و چه و چه با هم مخلوط ميشوند و بر ما فشار وارد ميكنند. اين شبيه تردستي با چندين توپ است. آنچه در اين كتاب عرضه ميشود مفهوم بسيار سادهاي است كه به انديشنده امكان ميدهد تا در يك لحظه به يك كار معين اقدام كند. او موفق ميشود عواطف را از منطق، خلاقيت را از اطلاعات و مانند آن جدا كند. اين مفهوم عبارت است از شش كلاه فكر كردن. بر سر گذاشتن هر يك از اين كلاها نوع معيني از فكر كردن را تعريف ميكند. در اين كتاب ماهيت و دستاورد هر نوع تفكري توضيح داده ميشود. شش كلاه فكر كردن به ما امكان ميدهد تفكر خود را همانند رهبري در نظر بگيريم كه اركستري را رهبري ميكند. ما ميتوانيم آنچه را كه ميخواهيم فرابخوانيم. به همين ترتيب، در هر نشستي بسيار سودمند است افراد را از مسير عاديشان بيرون بكشيم تا درباره موضوع مورد مطالعه به نوع ديگري بينديشيد. سادگي به كار بستن شش كلاه فكر كردن است كه ارزش اصلي اين مفهوم به شمار ميرود.
آتش پارسی (نخستین امپراتوری جهانی و نبرد برای تسخیر غرب)
تام هالند
مترجم: مانی صالحی علامه
کتاب آتش ایرانی با تیتر دوم اولین ابرقدرت جهان و جنگ برای غلبه بر غرب کتابی نوشتهٔ تام هولاند، تاریخنگار مردم پسند بریتانیایی است که به گفته نقد نویس روزنامه سوئیسی، تاریخ را برای خواندن بخش گسترده مردم مینویسد. این کتاب در سال انتشار یعنی ۲۰۰۵ م و چهار سال بعد یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخی موضعی بود و در بسیاری از رسانههای جهان بازتاب داشت. امروزه نتیجه تحقیقات تام هولاند در این کتاب در بسیاری مراجع علمی، دانشگاهی و ویکیپدیا سند محسوب و به مستندات آن اشاره میشود (رجوع کنید به کلیه مقالات مربوط به جنگهای ایران و یونان از جمله نبرد ترموپیل،نبرد ماراتون و غیره به زبانهای اروپایی). کتاب چند ماه پس از انتشار به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شد.
تام هولاند، در این کتاب ایران باستان را از زمان هخامنشی تا قرنهای بعد به زبانی ساده و گیرا معرفی کرده و خواستهها، گرایشها و تواناییهای اجتماعی، فرهنگی و نظامی ایرانیان را بصورت گسترده روایت میکند. هولند ادعا میکند که حمله ارتش خشایارشاه به غرب با درنظر گرفتن تناسبها، بزرگترین حرکت نظامی در تاریخ بشر بوده. او احتمالاً در دوران نوشتن این کتاب یعنی زمان جنگ متفقین غربی در عراق و افغانستان تحت تأثیر قرارگرفته. هولاند در بخشهایی از کتاب تلویحاً بیان میکند که در طول قرنهای گذشته هیچ مهاجمی به راحتی از عهده ایران بر نیامده و شکستهای داریوش سوم هخامنشی و یزدگرد سوم(ساسانی) بیشتر بخاطر فروپاشی داخلی کشور بوده تا قدرت قوای مهاجم… او میگوید که رومیها (بیزانس) بیش از یکهزار سال بر سر مرزهای ایران ایستادند ولی نتوانستند قدمی به جلو بگذارند و هر کجا که ایرانیان لازم دانستند ایشان را شکست داده و عقب نشاندند. هولاند در بخشی از کتاب میگوید: درست است که ایرانیان اولین و بزرگترین ابرقدرت حاکم بر بخش بزرگی از آسیا، آفریقا و اروپا بودند، ولی آنها با ملتهای تحت تسلط با ملایمت رفتار میکردند و آزادیهای فراوانی، از جمله در امور دینی و فرهنگی برایشان قائل بودند. ایرانیان از اقوام مغلوب مالیات نسبتاً کمی کسب کرده و از آنها سربازان داوطلب به خدمت میگرفتند.به گفته مفسر روزنامه زوددویچه تسایتونگ بخش بزرگی از این کتاب به موضوع جنگهای ایران و یونان میپردازد و تام هولاند بسیاری از "افسانه"های مشکوک و یک جانبه هرودوت تاریخ نویس یونانی را تصحیح کرده و به روشنگری میپردازد. این مفسر میگوید که نویسنده به روش زیبایی جنگهای ایران و فرهنگ مبارزه ایرانیان بابرده داری را تبدیل به اسطوره پا گرفتن تمدن مدرن اروپاییان کرده.
آکاستوس (دو گفت وگوی افلاتونی)
آیا هنر اساساً انحرافی برای تودهها است، یا همانطور که آکاستوس جوان، دوست افلاطون، اصرار دارد، نوعی «تفکر عمیق خردمندانه» است؟ مرداک که رمانهایش با پرسشهای فلسفی بزرگی دست و پنجه نرم میکند، در اینجا دیدگاههای خود را درباره هنر، اخلاق، مذهب و اروس(عشق جنسی) از طریق گفتوگوهای خیالی بین افلاطون، سقراط و شخصیتهای داستانی مختلف بیان میکند. او به وضوح معتقد است که هنر خوب بیش از هر نوع تفکر دیگری به ما درباره زندگی ما می گوید. بینش آکاستوس بر خصومت افلاطون با هنر، اظهار نظرهای پژمرده یک بدبین و دیدگاه عملگرایانه مانتیاس، یک نوع مارکسیست مبتذل، پیروز می شود. سقراط در گفت و گو در مورد دین، شاعرانه می نویسد ("دین عشق ما به فضیلت است که لحظه حال را روشن می کند"). احترام تقریباً بودایی او ("خدا همه جا است") نقطه مقابل دیدگاه افلاطون است که دین یک سوپاپ اطمینان است، پناهگاه مطلق ها که ما را از دیوانه شدن باز می دارد و به ما کمک می کند تا با وحشت های زندگی روبرو شویم.