در حال نمایش 6 نتیجه

نمایش 9 24 36

از عشق با من حرف بزن (طاق نصرت)

تومان
اریش ماریا رُمارک ترجمه: پرویز شهدی

هنگام جنگ جهانی، پزشکی آلمانی به‌نام «راویک» به‌طور غیرقانونی پناهنده فرانسه شده و در آن‌جا نیز به‌صورت غیرقانونی طبابت می‌کند و چون پزشک ماهری نیز هست بسیار مورد توجه مراجعین قرار می‌گیرد. یکی از روزها هنگام نجات زنی که قصد خودکشی داشت، گرفتار عشق می‌شود، ولی به‌دلیل پناهندگی غیرقانونی نمی‌تواند ...

ژان به هیچ‌چیز فکرنکن، سوآل هم نکن. چراغ‌های کوچه و هزاران تابلو تبلیغاتی درخشان را می‌بینی؟ ما در قرنی رو به‌زوال زندگی می‌کنیم، حال آن‌که نبض زندگی در رگ‌های شهر می‌تپد. همه چیز از ما گرفته شده‌است و جز قلب‌هامان چیزی برای‌مان باقی نمانده. من توی ماه گم شده بودم و به‌طرف تو برگشتم، چون تو زندگی هستی. چیز دیگری نپرس. گیسوانت هزاران پرسش در خود نهفته دارد. ما شب را پیش رو داریم، چند ساعت... ابدیت را تا موقعی که صبح بیاید شیشه‌های پنجره‌مان را بلرزاند... اصل این است که آدم‌ها به یکدیگر عشق بورزند. دل‌انگیزترین و در عین‌حال معمولی‌ترین چیزهای این دنیا، آن چیزی است که من، وقتی که شب همچون بوته‌ای غرق در گل ناگهان فرود آمده و باد از رایحه توت‌فرنگی عجین شده، احساس کرده‌ام. بدون عشق، آدم مرده‌ای است که به مرخصی آمده، کاغذی با چند تاریخ و یک اسم...

در جبهه غرب خبری نیست

110,000 تومان
نویسنده: اریش ماریا رمارک مترجم: محمدرضا جولایی

شب لیسبون

120,000 تومان
اریش ماریا رمارک ترجمه: محمدامین کاردان

شب لیسبون

200,000 تومان
نویسنده: اریش ماریا رمارک مترجم: محمد امین کاردان

فروغ زندگی

280,000 تومان
اریش ماریا رمارک شکوه آرونی اریش ماریا رمارک (Erich Maria Remarque) (زادهٔ ۲۲ ژوئن ۱۸۹۸-درگذشتهٔ ۲۵ سپتامبر ۱۹۷۰) نویسنده مشهور آلمانی بود که عمده شهرتش به خاطر رمان ضد جنگ (در جبهه غرب خبری نیست) می‌شناسند. رمارک بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۹، خانه‌ای در سوییس بنا کرد و بر آن بود که حتی موقتی در آن زندگی کند، لکن رژیم نازی کتاب‌های او را که ضد جنگ نوشته شده بود، در آلمان توقیف و تابعیت او را لغو کرد.

وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ

17,500 تومان
اریش ماریا رمارک ترجمه: شریف لنکرانی

این اثر روایتی است از یک سرباز که در میانه ناامیدی‌ها و سرخوردگی‌های ناشی از جنگ، تنها راه نجاتش را روی آوردن به عشق می‌یابد. در توصیف کتاب «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» آمده: «این کتاب رمان گیرایی است که گوشه‌ای از جنگ جهانی دوم را نشان می‌دهد. این رمان داستان انسان‌هایی که سرباز می‌شوند نیست، بلکه داستان سربازانی است که به تاثیر اکسیر جنگ و مرگ، غرور و جاه‌طلبی خود را از دست می‌دهند و دوباره انسان می‌شوند. توفیق قهرمانان این داستان که می‌توانند در بحبوحه جنگ از لذت عشق و زندگی برخوردار شوند، نشانه قدرت روحی انسان در مقابله با افکار مربوط به شکست کامل خویش است.» ارنست، شخصیت اول داستان، بعد از دو سال خدمت در ارتش روسیه، زمانی که به زادگاهش بازمی‌گردد با صحنه‌ای روبه‌رو می‌شود که باورش برای او سخت است: خانه‌ای ویران شده و والدینی که در هیچ کجا نشانی از آن‌ها نمی‌یابد. حتی همسایه‌ها هم از این‌که چه اتفاقی ممکن است برایشان افتاده باشد بی‌خبرند. در روزهای پایانی مرخصی، ارنست به یکی از دوستان دوران کودکی خود به نام الیزابت برمی‌خورد و شباهت‌های زیادی بین خود و او می‌یابد. هر دو در دنیایی گرفتار شده‌اند که البته مانند بسیاری از انسان‌های اطراف خود، در ساخت آن نقشی نداشته‌اند. با این حال، در دوران جنگ، یافتن نشانی از عشق خود می‌تواند دنیایی جدید را برای ارنست بسازد. در سراسر داستان، مخاطب با تصویرسازی‌های نویسنده از ارنست روبه‌رو می‌شود؛ شخصیتی جوان که طبق توصیف‌های داستان، بر اثر فشاری که جنگ بر او وارد کرده، کمی شکسته شده و میانسال به نظر می‌رسد. در زمانی که ارنست در حال جست‌وجوی والدین خویش است با انسان‌های زیادی روبه‌رو می‌شود. تقریبا هر شخصی به دنبال دوست یا آشنای خود است و افراد بی‌گناه زیادی در این بین کشته شده‌اند. یکی از نکات جالب در این داستان ورود شخصیت‌ اصلی داستان به ذهن افرادی است که هر یک به نوعی سرگردان شده‌اند. این‌گونه است که او با چهره واقعی انسان‌ها، بدون نقابی بر صورت، آشنا می‌شود و انسان‌های اطرافش را صادق و یک رنگ می‌بیند؛ زیرا جنگ توان هرگونه فخر فروختن و خودنمایی را از آن‌ها گرفته است.

این نویسنده در داستانش حقیقت بشر را در بدترین حالتش نشان می‌دهد و مخاطب را بدین باور می‌رساند که ظلم و خشونت، به بخش خاصی از انسان‌ها تعلق ندارد و دارای زبانی جهانی است.