در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

آب‌های شمال

تومان

ايان مگواير

وحيد پورجعفري

حالا نوبت انتظار براي درآميختن تن و ترياك بود و سپردن افسار افكار به گمان شيرين آزادي. كسي چه مي‌داند، شايد اين بهترين راه براي دريافت و درك حال باشد. حال و روز و سرگذشتي لبريز از بدبياري، خيانت، تحقير، فلاكت، خفت، رسوايي، پدر و مادري تلف‌شده از تيفوس، هارپر ويليامز غرق در الكل، تلاش‌هاي بي‌ثمر و رهاشده و شانس‌هاي سوخته. اما سامنر با وجود همه اين فراز و فرودها هنوز زنده بود و به نظر مي‌رسيد بدترين‌ها را پشت سر گذاشته است، هر چند پوچي او غيرقابل كتمان بود و جراح بايد مرتبه پست خود را در آن لكنده مي‌پذيرفت. هيچ و پوچي كه مي‌توانست دريچه‌اي باشد به سوي دنيايي جديد. آنجا كه گم نخواهي شد و آزادي متاعي است خريدني. شايد اين ترس لعنتي نيز نشانه غافلگيركننده‌اي از عدم قطعيت و حركتي ديوانه‌وار به سوي آن جهان بي‌كران بود.