مجمع الجزایر
اینگر ماریا مالکه با رمان "مجمعالجزایر" خود برنده جایزه کتاب آلمان در سال 2018 شد. این اولین بار پس از پنج سال است که این جایزه به یک نویسنده زن اهدا میشود. هیئت داوران قدرت نویسنده را در تشریح روابط خانوادگی و اجتماعی ستوده است.
داستان کتاب درباره تاریخ استعمار و تاریخ دیکتاتورهای قرن بیستم در جزیره "تنریف" (بزرگترین جزیره از هفت جزیره مجموعه جزایر قناری) است. مالکه "به گونهای دقیق و هماهنگ از زمان حال به سال ۱۹۱۹ بازمیگردد و داستانش را تعریف میکند". نگاه او، آنجا که به "در هم تنیدگی روابط خانوادگی و اجتماعی میپردازد" مسحورکننده است.
«داشتن امتياز و حق ويژه» چيزي است كه فقط نصيب ديگران ميشود. اين را خوليوي پير ميگويد. او با بيش از نود سال سن به شغل نگهباني مشغول است. خوليو در جنگ داخلي پيامرسان بود. فاشيستها اسيرش كردند، بعد فرار كرد و دوباره برگشت و امروز از آخرين دروازه زندگي سالخوردگان جزيره محافظت ميكند. زخمها و شكافها چنان عريان است كه از ميان آن چهره پليد ديكتاتورها آشكار ميشود. در اين كتاب يك قرن تغييرات اساسي، شكافهاي اجتماعي و طبقاتي، انتظارهاي كوچك و بزرگ مردم و نسلها و نيز ديگر دستاوردهاي اجتماعي مردم با روايتي خاص بيان ميشود.
مجمع الجزایر
"9 جولای 2015، ساعت دو و دو یا سه دقیقه کوچک است. در لا لاگونا، پایتخت باستانی مجمع الجزایر، دمای هوا 29.1 درجه است. آسمان صاف، بدون ابر و آنقدر آبی روشن است که سفید می تواند باشد". از آنجا شروع می شود. و با رزا، که به جزیره و به خانه فرسوده برنادوتهای تأثیرگذار قبلی برمیگردد. رزا داره نگاه میکنه اون دقیقا نمیدونه چیه اما برای مدتی به نظر می رسد که او ممکن است آن را در آسیلو، خانه سالمندان لالاگونا پیدا کند. از همه جاهایی که خولیو در سن بالای نود سالگی هنوز موقعیت دروازه بان را دارد. خولیو در جنگ داخلی پیک بود، اسیر فاشیست ها بود، فرار کرد و برگشت و امروز از آخرین دروازه زندگی پیرمردان جزیره محافظت می کند. خولیو پدربزرگ رزا است. از طرف مادر. کسی که امتیازات را فقط به عنوان امتیازات دیگران می شناسد. اینگر-ماریا مالکه تنها در چند سال اخیر به یکی از مشهورترین نویسندگان آلمانی تبدیل شده است و از نظر موضوعی و رسمی با هر یک از کتاب های خود جسورتر شده است. در «مجمع الجزایر» او ما را در قرنی پر از تحولات و تحولات، انتظارات بزرگ و پیروزی های کوچک به عقب می برد. قرن خولیو است، قرن باوت ها و برنادوت ها، ویزها، مورها و گونزالس - نام های خانوادگی از سراسر اروپا. اما کسانی هم هستند که نامی ندارند، مثلاً زنی که برای همه فقط «گربه» است، مادر مجرد، آشپز، بستهبندی گوجهفرنگی - و در مقطعی ناپدید شد. زیرا گاهی اوقات خودسری، هوی و هوس، تصادف یا داستان سرایی هیجان انگیز تعیین می کند که چه اتفاقی می افتد و چه می آید. رمان بزرگ اروپایی از حاشیه جزیره بهار ابدی، تنریف.