آنجا که ایمانم را رها کردم
ژروم فراری نویسنده آرژانتینی دغدغه سیاست دارد. رمان « آنجا که ایمانم را رها کردم » داستان سیاسی است. رو در رویی شکنجه گر و شکنجه شده در زندان سیاسی با مامور امنیتی . فراری لحظات این تقابل و کنش انسان ها را در شرایط مختلف به استادی ترسیم کرده است و خواننده را همراه خود به هزار توی درونی آدم ها می کشاند تا تصویر « ایستادگی و تسلیم و بر عقیده پای فشردن و یا از دست رفتن باور » را به زیبایی در برابر خواننده قرار دهد. فراری نویسنده توانایی از آمریکا لاتین است که ادبیات غنی آن در سال های اخیر در بین خوانندگان فارسی زبان علاقمندان جدی داشته است و نویسندگان این منطقه توانسته اند به خوبی در دل ایرانیان جای خود را باز کنند.
ایلانو در آتش
خوآن رولفو مکزیکی نویسندگی را از سال ۱۹۴۰ شروع کرد و اولین رمانش را از بین برد. در سن ۳۵ سالگی مجموعهٔ ۱۵ داستان کوتاه به نام «دشت سوزان» یا ایلانو در آتش را منتشر کرد: چشماندازی بیرحمانه از دنیای پیرامونش، دختری که مجبور به روسپیگری میشود، شوهری قرمساق که در سفری زیارتی میمیرد و مردمی که فقر آنها را از پا انداختهاست. در سال ۱۹۵۳ شروع به نوشتن رمان «پدرو پارامو» کرد.
گابریل گارسیا مارکز گفتهاست که بعد از نوشتن چهار کتاب اولش، به عنوان یک رماننویس احساس کرد که متوقف شدهاست و کشف کتاب «پدرو پارامو» در سال ۱۹۶۱ زندگی او را تغییر داد و مسیر تألیف شاهکارش، «صد سال تنهایی» را به او نشان داده و هموار کرد. مارکز دربارهٔ تمام آثار انتشار یافتهٔ رولفو میگوید: «نوشتههایی که به ۳۰۰ صفحه هم نمیرسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثار سوفوکل است.»
پرنسیپ
تصویرها
تصویرها آخرین کتاب ژروم فراری است که در اوت سال 2018 نوشته شده است. رمانی شگفت انگیز به شکل موسیقی یا سمفونی مردگان در رثای مرگ زن جوانی است که حرفه اش خبرنگاری و عکاسی بوده است.
رمان بسیار شاعرانه و پرمحتواست و در آن زندگی کوتاه این زن جوان را در تاریخ عکس های جنگی تعقیب می کند.
تصویرها واقعیت فراموش شده ای را بیان می کند که تاریخ را می سازد. تاریخی که برای زنده نگه داشتن باید خاطرات در آن زنده بمانند، زیرا این تنها راهی است که اجازه نمی دهد تاریخ تکرار شود.
خاطرات یک بازمانده
خروس طلایی و نوشته های دیگر
خوان رولفو که به عنوان یکی از نویسندگان متعهد و آگاه نسبت به مسائل زندگی در مکزیک شناخته میشود، “خروس طلایی” را در نیمه اول قرن بیستم به تحریر درآورد. این رمان کوتاه رسالهای است آشکارا سیاسی. درواقع رولفو از اشاره به لحظات مربوط به زمان وقوع داستان خودداری میکند تا تحت تاثیر رئالیسم جادویی، ذهن مخاطب را معطوف به چشم انداز جامعهای کند که در حال زوال است. اما دلایل موجهی وجود دارد که تصور میرود ماجرای خروس طلایی در سالهای پس از انقلاب در مکزیک روی داده باشد که هنوز وزنهی سنگینی از فقر و بیعدالتی، بر زندگی مردم فشار میآورد. بیزاری و تنفر رولفو از خشونت با به تصویر کشیدن بازیهای قمار دیده میشود. جنگ خروس در این داستان به طور آشکار اهمیت داشته و نویسنده عنوان کتاب را از جوجه خروس کوچک اما بیباکی عاریت گرفته که میخواهد سرنوشت صاحبش را تغییر دهد. رمان رولفو رمان سادهای نیست. گذاری است در دنیای سیاه قماربازها و جشنهای منطقه “باخیو”ی مکزیک، و به خواننده این امکان را میدهد که واقعه را در لحظات گوناگونی از تاریخ مکزیک تصویر سازی کند.
دانشمند ناشناخته
پاتریک دوویل
بهمن یغمایی و محمدهادی خلیل نژادی
رمان تازه و ٢٣٠ صفحهای پاتریک دوویل درباره "الکساندر یرسین" دانشمند سوئیسی فرانسوی است. دوویل، که سال ١٩٥٧ به دنیا آمده، نویسنده چندین کتاب و همچنین رئیس خانه نویسندگان خارجی و مترجمان "سن نازر" در نزدیکی شهر نانت است. این نویسنده در کتاب جدیدش، زندگی الکساندر یرسین، یکی از محققان انستیتو پاستور را به صورت داستانی نوشته است.
یرسین، کسی بود که عامل بیماری طاعون را کشف کرد؛ او در سال ۱۸۹۴، در حالی که طاعون در شهر هنگکنگ شایع شده بود، به آنجا سفر کرد تا دربارهٔ این بیماری تحقیق کند و تحقیقاتش در این سفر به کشف عامل طاعون منجر شد.
او درباره چگونگی آشناییاش با یرسین میگوید: «همه محققان انستیتو پاستور را از خیلی وقت پیش میشناسم؛ من درباره آنها برای یک کتاب دیگرم تحقیق کرده بودم. حوزه مطالعاتی من به دوران بعد از سال ١٨٦٠ تا امروز مربوط میشود.»
پاتریک دوویل برای نوشتن رمانش که «طاعون و وبا» نام دارد، به تمام نامههای الکساندر یرسین که در انستیتو پاستور نگهداری میشود دسترسی پیدا کرده است.