آزاد (یک کودک و یک کشور در پایان تاریخ)
اسطورهی خشونت مذهبی
اگر میخواهید در جامعهای صلح برقرار کنید،باید دین را از عرصۀ سیاست کنار بگذارید.این ایدۀ رایجی میان طرفداران سکولاریسم است؛آنها میگویند دین پدیدهای فرافرهنگی و فراتاریخی است و ماهیتاً گرایش به خشونت دارد،زیرا ذاتا مطلقگرا،تفرقهافکن و غیرعقلانی است.ویلیام تی.کاوانا،پژوهشگر الهیات سیاسی و استاد دانشگاه،معتقد است این ایده چنان فراگیر و پرنفوذ بوده است که دیگر هیچکس آن را نمیآزماید،بنابراین باید آن را نوعی «اسطوره» دانست.او میگوید بر مبنای این اسطوره،خشونت دو نوع خواهد داشت:خشونت مذهبی و کور که گرایش به جنگ افروزی دارد و خشونت عرفی و عقلانی که در خدمت صلح است.کاوانا در این کتاب با بررسی مفصل شواهد تاریخی و تبارشناسی مفهوم دین در غرب مدرن میگوید تقسیم خشونت به دینی و عرفی ناموجه است،زیرا این دوگانه بیش از آنکه واقعیتی عینی باشد،جعلی تاریخیفرهنگی است.
انقلاب تصورناپذیر در ایران
«انتظار میرود که شاه تا ده سال آینده فعالانه در قدرت باقی باشد». این نتیجهگیری گزارشی کاملاً سری دربارۀ آیندۀ شرایط سیاسی ایران بود که تحلیلگران سازمان سیا در آبانماه سال 1357 به دولت ایالات متحده ارائه کردند. 100 روز بعد، پادشاهیِ 37سالۀ محمدرضا پهلوی سقوط کرد. انقلاب اسلامی ایران از همان لحظۀ پیروزی چالشی دشوار پیش پای تحلیلگرانی گذاشت که وضعیت ایران را مطالعه میکردند: چرا هیچ کس نتوانسته بود انقلابی چنین سهمگین را پیشبینی کند؟ چارلز کورزمن، استاد جامعهشناسی دانشگاه کارولینای شمالی، در این کتاب به مطالعۀ همین تصورناپذیری میپردازد. او تحلیلهای رایج دربارۀ انقلاب اسلامی را مطرح میکند و نشان میدهد چطور در نظر نگرفتنِ «پیشبینیناپذیریِ وقایع» باعث شده است تجربۀ انقلاب بهدرستی تجزیه و تحلیل نشود. گری سیک، تحلیلگر بلندآوازۀ سیاسی، دربارۀ انقلاب تصورناپذیر در ایران گفته است: «کاری عظیم دربارۀ انقلاب ایران، و انقلاب بهطور کلی».
بازداشتگاه صورتی (نیروهای پنهانی که طرز فکر احساس و رفتار آدمی را شکل می دهند)
اغلبِ ما گمان میکنیم انتخابهایمان در زندگی تماماً به اختیار خودمان شکل میگیرد؛ گمان میکنیم مستقل از جهان پیرامونمان میاندیشیم و رفتار میکنیم. اما رنگها حالات درونی ما را دگرگون میکنند؛ نامهایمان تا حدی سرنوشت ما را رقم میزنند و بر قضاوت دیگران دربارۀ ما تأثیر میگذارند؛ آبوهوای هر روز نگرش کلی ما در آن روز را جهت میدهد؛ و این فهرست عوامل پنهان مفصل و دراز است. بازداشتگاه صورتی توضیح میدهد که چگونه محیط اطراف ما و صدها عامل پنهان دیگر افکار و اعمالمان را بیآنکه بدانیم شکل میدهد. آدام آلتر برای اثبات حرف خود آزمایشهای اعجابآور بسیاری انجام داده است و آنها را با زبانی ساده و گیرا و گاهی طنزآمیز توضیح میدهد. کتاب او هم برای تأثیر گذاشتن بر دیگران به کار میآید و هم برای آگاهشدن به اینکه چقدر تحتتأثیر عوامل بیرونی هستیم.
جامعه شناسی تمدن، مسائل تاریخی و سنتهای نظری
در دهههای اخیر علاقۀ متفکران به بحث دربارۀ تمدنها، هم در حیطۀ مباحث سیاسی و هم در بستر بحثهای جامعهشناختی، افزایش یافته است؛ همین نکته توجه برخی از عالمان علوم اجتماعی را به ضرورت تأمل نظری دربارۀ مسائل و منظرهای اصلی این قلمرو جلب کرده است. کتاب جامعهشناسی تمدن: مسائل تاریخی و سنتهای نظری کاوشی نظاممند و نقادانه است در شناخت رویکردهای تحلیل تمدنی معاصر. آرناسون الگوهای نظری مطرحشده در کار جامعهشناسان تاریخی و آراء مورخان این حوزه را با نگاهی انتقادی تشریح میکند و میکوشد به تحلیلی چندوجهی از تمدنها دست یابد. در این چارچوبِ تحلیلی، او بر فرهنگ و نیز پویایی نهادهای سیاسی و اقتصادی تمدنها تأکید میکند. سیر پرفرازونشیب کتاب در فصل پایانی به سوالاتی نقادانه دربارۀ اروپامحوری و قوت و ضعفهای نظریۀ پسااستعماری در تحلیل اجتماعی میانجامد.
چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد (نظریهای جدید درباره سکولاریزاسیون)
نظریههای رایج سکولاریزاسیون میگویند که در غرب ابتدا دین روبهافول گذاشت و در پی آن بخش مهمی از دگرگونیهای ساختاری این جامعه، از جمله فروپاشی خانواده، رخ داد. اما مری ایبرشتات در کتاب حاضر این فهم متعارف را به چالش میکشد و با ارائۀ شواهد و مستندات متعدد فرضیهای دیگر را با قوّت مطرح میسازد: خانواده و ایمان مثل دو رشتۀ دیانای به هم گره خوردهاند و با پارهشدن رشتۀ خانواده ایمان نیز از بین میرود؛ افول مسیحیت و فروپاشی خانواده در غرب با وجود خاستگاههای مستقل دستدردست هم پیش رفتهاند. راجر اسکروتن دربارۀ این کتاب میگوید «شرح ایبرشتات از فراز و فرود دو نهاد خانواده و دین و همبستگی این دو باهم بسیار قانعکننده، مستدل و دقیق است».
چگونه مرور کتاب بنویسیم؟ (مرور نویسی برای مشاوره خوانندگان)
ناشران و کتابداران از مرورها برای فروش کتابها استفاده میکنند. نخستین سؤالی که همیشه در این مورد از من میپرسند این است که «چگونه کسی مرورنویس میشود؟» مدرکی برای مرورنویسی وجود ندارد. برای اشتغال به مرورنویسی لزوماً به مدرک زبان و ادبیات، روزنامهنگاری یا نویسندگی خلاق نیاز نیست. همه چیز در تجربه خلاصه میشود. بهقول یکی از شخصیتهای نمایشنامۀ گلنگری، گلن راس، فروش ملک یعنی موقعیت ملک، موقعیت ملک، موقعیت ملک. مرورنویسی هم یعنی تجربه، تجربه، تجربه. هدف این کتاب این است که به خوانندگان بیاموزد چگونه به یک کتاب و به مرورهای دیگران از کتابها بنگرند تا بیاموزند مؤلفههای اصلی یک مرور خوب کداماند و چگونه باید مرور بنویسند. فصلی نیز دربارۀ مرورِ کتاب گویا به قلم جویس ساریکس، نویسنده و کتابدار خبره، آمده است.
حواس پرتی مرگبار
در این کتاب، دو جستاری را میخوانید که واینگارتن بهخاطرش در سالهای 2008 و 2010 جایزۀ پولیتزر را در شاخۀ «نویسندگی شاخص» برده است: «مرواریدهایی قبل از صبحانه» ماجرای یکی از بهترین ویولننوازان دنیا، جاشوا بل، است که یک روز صبح کنار راهروِ یک ایستگاه مترو میایستد و برخی از مهمترین قطعات تاریخ موسیقی را با استادیِ تمام مینوازد. در همین حال، تیمی از روزنامۀ واشنگتنپست شرایط را زیرنظر دارند و مخفیانه از آن تصویر میگیرند. برخلاف تصور، نوازندگی جاشوا بل تقریباً توجه کسی را جلب نمیکند و مردم باعجله و بیاعتنا از کنارش میگذرند. «حواسپرتیهای مرگبار» هم از ماجرای پسربچۀ بیستویکماههای شروع میشود که در اثر حواسپرتیِ پدرش در صندلی عقب ماشین جا میماند و در اثر گرمازدگی جان خود را از دست میدهد. هر دوِ این جستارها بهطور کامل بازنمایی از دنیای نویسندگی واینگارتناند.
علیه تربیت فرزند
تصور اغلب ما از تربیت فرزندمان این است: فراهمکردن محیطی امن؛ برنامهریزی دقیق و هدفمند برای زمانهای کار و فراغت؛ نظارت دقیق بر اعمال و روابطش و هدایت او تا رسیدن به اهدافی عالی. هدف والدین امروزی این است که فرزندشان را به شکلی خاص و دلخواه «بسازند» تا در بزرگسالی فردی موفق شود. اما آلیسون گوپنیک، از روانشناسان پیشرو معاصر، در این کتاب از غیرعلمیبودن و همچنین زیانبار بودن این نگاه به فرزندپروی سخن میگوید. او نشان میدهد که چرا هرگز نباید دنبال ساختن و شکلدادن به فرزندانمان باشیم: کودکان طوری خلق شدهاند که نامنضبط و بازیگوش و پیشبینیناپذیر و خیالپرداز باشند؛ آنها طوری خلق شدهاند که هم بسیار متفاوت از والدینشان و هم بسیار متفاوت از یکدیگر باشند. گوپنیک همچنین توضیح میدهد که چطور از فرزندانمان طوری مراقبت کنیم که بیاموزند در جهانی پیشبینیناپذیر افرادی انعطافپذیر، خلاق و مقاوم باشند.
فقر احمق می کند
یک مدیر با دهها پروژۀ عقبافتاده، یک کارگر ساده با کوهی از بدهی و یک خانم خانهدار که درگیر رژیمگرفتن است چه شباهتی با هم دارند؟ این افراد همه دچار کمیابیاند. یکی زمان کافی ندارد، یکی بیپول است و دیگری نیز کالریهایش را محدود کرده. کمیابی به شکلی اعجابآور ذهن همه را تحت تاثیر قرار میدهد. مولاینیتن و شفیر، متکی به آخرین یافتههای علوم رفتاری و اقتصاد، تبیین میکنند که چطور ابعاد مختلف زندگی ما تحت تأثیر ذهنیت کمیابی است؛ همچنین آنها توضیح میدهند که چطور سازمانها و تک تک افراد میتوانند کمیابی را مهار کنند تا به موفقیت و رضایت بیشتری دست یابند. همانطور که تِیلر برندۀ نوبل اقتصاد 2017 میگوید، این کتاب از نظر علمی بیبدیل و از نظر روایی بسیار خواندنی و سرگرمکننده است.
گراند هتل پرتگاه (زندگی اصحاب مکتب فرانکفورت)
گراند هتل پرتگاه داستانی است زندگینامهای، آمیخته به فلسفه و نقادانه از ماجرا و سرنوشت زندگی و افکار بزرگان مکتب فرانکفورت که حیات پر رمز و راز این مکتب را به زبانی ساده و عامهپسند روایت کرده است. استوارت جفریز مکتب فرانکفورت را تجسم نوعی پارادوکس میداند: تئودور آدورنو و والتر بنیامین، ماکس هورکهایمر و یورگن هابرماس، اریک فروم و هربرت مارکوزه لابد مشهورترین متفکران اروپایی چپ افراطی در قرن بیستماند، ولی گویا عمدتاً یکی از اصول محوری مارکسیسم را کنار گذاشتهاند، اینکه «ما نباید فقط بهدنبال فهم دنیا باشیم، بلکه باید در پی تغییر آن برویم». آنها منتقدانِ اجتماعی اما بیعلاقه به تغییر اجتماعی بودند. جفریز معتقد است مکتب فرانکفورت زاویۀ کوچکی از نقد را از مارکس گرفت، استادانه بسط داد و بدبینی عمیقی را بدان افزود. این بدبینی دربارۀ امکان تغییر یا گریز از چیزهایی بود که این مکتب آنها را نقد میکرد. این همان نکتۀ محبوب جفریز است که در عنوان کتاب هم مجسم شده است: گراند هتل پرتگاه: هتلی زیبا، مجهز به همۀ آسودگیها، بر لبۀ پرتگاه، بر لبۀ نیستی، بر لبۀ پوچی، که ساکنانش آسودهخاطر بر لبۀ پرتگاهی خالی و عمیق مشغول نظریهپردازیاند.
لذت خواندن در عصر حواس پرتی
در دنیایی که یکی از دشمنان اصلی خواندنْ شبکههای اجتماعی و فناوریهایی است که توجه گاهگاه میطلبند، چگونه میتوانیم کتابخوان شویم؟ آلن جیکوبز به یاری مشتاقان خواندن میآید، اما نه با نوشتن کتابی پر از راهکارهای فرمایشی از جنس چگونه کتاب بخوانیمِ مورتیمر ادلر، نه با پیشنهاد فهرستهایی که میگویند این ۱۰۰ کتاب را بخوان تا اهل کتاب شوی، و نه با ادعای راهکاری فستفودی برای کتابخوانشدن. به نظر او این راهها اعتمادبهنفس خوانندگان را کم کردهاند و خواندن برای لذت، یعنی همان انگیزۀ اصلی خوانندگان برای کتابخوانی، را فراموش کردهاند. جیکوبز خواننده را هدایت میکند تا در دنیای درونی خود کاوش کند و با پیروی از میل و هوسش برای خواندن راه کتابخوانشدن را برای خود هموار کند.
لیبرالیسم و مسئله عدالت
دغدغۀ عدالت آنقدر همه جا و همیشه مطرح بوده است که برخی از انسانشناسان آن را یکی از معدود مسائلی میدانند که بُعدی ذاتی از انسانیت به حساب میآید. اما سرنوشت مسئلۀ عدالت در تاریخ طولانی و پرفراز و نشیب لیبرالیسم موضوعی است بسیار مناقشهبرانگیز که، در قرن گذشته، هیچگاه از معرکۀ آرا بیرون نرفته است. کسی مثل فردریش هایک معتقد است عدالت سرابی گمراهکننده است، و اندیشمندی مثل جان رالز مهمترین قدم برای بازسازی لیبرالیسم را توجه جدی به عدالت میداند؛ با این حال، هر دوِ آنها بهعنوان نمایندگان سرشناس لیبرالیسم در دوران ما شناخته میشوند. گذشته از این، موشکافی دربارۀ فهم لیبرالیسم از مسئلۀ عدالت به دایرۀ نوشتههای متفکرانی که در مجموع خود را لیبرال میدانند محدود نمیشود. جامعهگرایان، چپگرایان و دیگر گروهها نیز بهنوبۀ خود دربارۀ این مسئله تحقیق کردهاند. این مجموعه مقالات کوشیده است تا پارهای از مهمترین مقالات را انتخاب کند که مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلۀ عدالت در لیبرالیسم پرداختهاند و، با ترجمۀ آنها، به روشنشدن زوایایی از آرای متفکران معاصر دراینباره کمک کند.
مادری که کم داشتم
بسیاری از مشکلات عاطفی ما در بزرگسالی ریشه در دوران کودکیمان دارد. وقتی به خاطر بیاعتمادی اجازه نمیدهیم دیگران به ما نزدیک شوند، یا وقتی از وابستگی به دیگران میترسیم یا میخواهیم به هر قیمتی آنها را راضی نگه داریم، از مشکلاتی رنج میبریم که برآمده از رفتار مادرانمان با ماست، مادرانی که شاید همهچیز را در اختیار فرزندشان قرار داده و در کنار او حضور فیزیکی داشته باشند، اما به لحاظ عاطفی به کودکانشان بیاعتنایی کردهاند، یا حتی آزارشان دادهاند. جاسمین لی کوری، در این کتاب، غیبت عاطفی مادر را ریشۀ بسیاری از این مشکلات میداند و سعی میکند راههایی برای التیام این زخمها ارائه دهد.
مرگ با تشریفات پزشکی (آنچه پزشکی درباره مردن نمی داند)
روزهای واپسین عمرِ سالمندان و بیماران لاعلاج اغلب در آسایشگاهها و بخش مراقبتهای ویژۀ بیمارستانها میگذرد. پزشکان در این اوضاع درمانهایی را پیش میبرند که مغزهایمان را گیج و منگ میکنند و شیرۀ بدنهایمان را میکشند تا مگر شانس نصفهونیمهای برای زندهماندن به ما بدهند؛ و در آخر افسوس میخوریم که همان اتفاقی افتاد که نباید. پزشکی مدرن به چیزی جز درمان فکر نمیکند، اما مرگ درمان ندارد. این مسیر نهتنها بیماران و اطرافیانشان بلکه خود پزشکان را هم دچار بحرانهای روحی متعددی میکند. آتول گاواندی، جراح و نویسندۀ آمریکایی، در این کتاب داستانهای زیادی از بیماران و پزشکانی میگوید که گرفتار این موقعیتها بودهاند و سرانجام تسلیم مرگ شدهاند. گاواندی این تجربهها را بررسی میکند تا ریشۀ ناتوانی پزشکی مدرن در مواجهه با مرگ را بیابد و راههایی را به بیماران و پزشکان پیشنهاد دهد که چگونه نگاهی تازه به وظیفۀ پزشکی داشته باشند و روزهای واپسین را بگذرانند.