آرتور و جورج
آرتور و جورجبر اساس داستانی واقعی روایت دو زندگی است. تلاقی دو زندگی. زندگی سِر آرتور کانن دویل و جورج اِدلاجی. یکی نویسندهای است معتبر و سرشناس و دیگری وکیل، پسر کشیش بخش که اصلیتش به زرتشتیان هند برمیگردد و مقرر است که ماجرای پیچیدهاش ناکارآمدی نظام قضایی انگلیس را به رخ کشد و تحولی در آن ایجاد کند.
جولین بارنز در این رمان که در زمرۀ منتخبان جایزۀ «بوکر» ۲۰۰۵ قرار گرفت، از واقعیت و خیال بهره گرفته است تا پرسشهایی را پیش روی مخاطب بگذارد که ذهن بشر را همواره به خود مشغول کرده است: ایمان و بیایمانی، عدالت و بیعدالتی، عشق، صداقت، وفاداری، آزادی و زنان، تعصب نژادی و جهل، و سرانجام اسرار مرگ و جهان پس از مرگ.
الیزابت فینچ
جولین بارنز
ترجمه: محمدرضا ترک تتاری
الیزابت فینچ
جولین بارنز
ترجمه: علی کهربایی
نیل در دهۀ سوم زندگی مجذوب معلم درونگرا و خویشتندار اما رئیسمآب خود الیزابت فینچ میشود. الیزابت فینچ «فرهنگ و تمدن» درس میدهد و شاگردان و درنهایت خوانندگانش را به چالش میکشد تا مستقلاً بیندیشند. نیل سخت مجذوب شخصیت معلمش شده و نیز به روش نامتعارف او در پیادهکردن تاریخ و فلسفه در امور عادی زندگی. معلم به امپراتور یولیانوس علاقۀ وافری دارد. شاگرد بعد از مرگِ الیزابت فینچ یادداشتهایش را مییابد و به کاوشی پیگیرانه دربارۀ آثار و احوال امپراتور یولیانوس میپردازد. جریان تاریخ و زندگینامه، هم آبشخور روح و روان و اندیشۀ خوانندگان میشود و هم راهنما و راهگشای زندگانیشان. عشق افلاطونی یکجانبه و نافرجام نیل و مرگ الیزابت فینچ آتشی میزند به اشتیاق نیل برای کاوشی تغزلی و اندیشهبرانگیز در عشق، دوستی، سوگ، و پژوهش در اسرار و احوال یک شخصیت تاریخی.
جولین بارنز، نویسندۀ انگلیسی، در ۱۹۴۶ در لِستر به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو آموزگار زبان فرانسوی بودند. او از دانشگاه آکسفورد در رشتۀ زبانهای جدید لیسانس گرفت، و مدتی در سمت فرهنگنویس در مؤسسۀ لغتنامۀ آکسفورد کار کرد. سپس به روزنامهنگاری پرداخت و سالیانی سردبیر ادبی و نقدنویس نشریات گوناگون از جمله نیو استیتسمن و آبزرور بود. بارنز تاکنون رمانهای متعدد و شماری داستان کوتاه و همچنین جستار نوشته است. درک یک پایان یکی از آثار این نویسنده است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و جایزۀ من بوکر انگلیس و جایزۀ ادبیات فرانسه را از آن او کرد و چندین هفته در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بود.
در مقام نویسندۀ انگلیسی، جولین بارنز، با توجه به تربیت خانوادگیاش، تحت تأثیر فرهنگ فرانسوی است؛ با این حال، او را در فرانسه یک انگلیسیِ اصیل میدانند. نشرنو پیش از این از این نویسنده سه کتاب درک یک پایان و فقط یک داستان و آرتور و جورج را منتشر کرده بود و اکنون کتاب چهارمی با عنوان الیزابت فینچ به آنها افزوده است.
چیزهایی مانند عشق
جهانی دیگر از جنس آثار جولین بارنز؛ منحصربه فرد، گیرا، پر از پیچیدگی و دارای معنایی عمیق. بارنز، برندهٔ جایزهٔ بوکر که سه بار نیز نامزد نهایی این جایزه بوده است، در این رمان، عشق و زناشویی را واکاویده و نشان داده است که چگونه حسرت ها و رنج ها در روح و روان انسان تأثیری ماندگار به جا می گذارند. او روح و روان شخصیت ها را بی پرده در برابر مخاطب می گشاید و ذهن و ضمیر آنان را برملا می سازد.
مدت ها پیش، در قلمرو رؤیا، وقتی جهان هنوز جوان بود و ما هم با آن جوان بودیم، وقتی شور عشق بنیان کن بود و قلب چنان خون پمپاژ می کرد که گویی هیچ فردایی در کار نیست، وقتی استیوئرت و آلیور موقتاً احساسی چون احساس رولان و آلیور داشتند، طوری که نیمی از یک منطقهٔ پستی در لندن با کوبش چماق بر سینهٔ زره به لرزه می افتاد، قهرمانِ یادشده، به نام آلیور، فکر روز خود را محرمانه با... خب، اگر بخواهم حقیقت را بگویم، با شما در میان گذاشت. و البته حقیقت باید گفته شود...
درک یک پایان
جولین بارنز
حسن کامشاد
«درک یک پایان»، یازدهمین رمان جولین بارنز است که نخستینبار در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و به دریافت جایزه بوکر نائل آمد.
داستان این رمان درباره تونی وبستر است که عادی بودن زندگی اش را پذیرفته؛ کار و بازنشستگی، ازدواج و طلاقی دوستانه. اما او هم مثل ما جوانیاش را در درون خود نگه داشته و به سالمندی رسیده است. مهمترین واقعه عمرش دوستی با ایدرئین تیزهوش و مستعد فاجعه است؛ مرید آلبر کامو، چهل سال بعد دفتر خاطرات همین دوست که طبق وصیتنامه به او واگذار شده، او را بر میانگیزد تا زندگی خود را بازخوانی کند.
بارنز با آنکه از نویسندگان مهم و تاثیرگذار ادبیات انگلیس در دو دهه اخیر بهشمار میآید، چندان برای مخاطبان فارسی شناختهشده نیست. جز چند داستانکوتاه که در مجلات و مجموعههای داستانکوتاه از او به فارسی ترجمه شده است، اثر دیگری از او در دسترس نیست. یک دلیل این امر، شاید نثر پیچیده و تودرتوی بارنز باشد.
جولین بارنز که دیرزمانی در موسسه لغتنامه آکسفورد بهکار مشغول بوده است، با تسلط عجیبی که به واژگان و شکلهای متنوع جملهبندی در زبان انگلیسی دارد، نثری سبکمند و چندلایه را در آثار خود بهکار میبرد. اما ویژگی منحصربهفرد بارنز را میتوان در شناخت زبان نسلهای مختلف انگلیسیزبانها و در کنارش عشق عجیب او به ادبیات فرانسه دانست.
کتاب «طوطی فلوبر» او در زمره یکی از بهترین رمانهای دو دهه اخیر بهشمار میرود. این دو توانایی -آشنایی به تطور زبان در گذار نسلها و شیفتگی به ادبیات فرانسه، بهخصوص رمانهای قرن نوزدهم- او را به نویسندهای کمنظیر در ادبیات معاصر انگلیس بدل کرده است. پس بدیهی است که تاریخ و نسبت آن با حافظه یکی از دغدغههای این رماننویس باشد. رمانهای بارنز سهل و ممتنعاند. در نهایت سادگی به وضعیتهای حدی و پیچیدهای میل میکنند. آدمهای معمولی و بیماجرای رمانهای او بهناگهان حامل راز پیچیدهای میشوند که هیچ راهحلی برای آن نمیتوان یافت. علاوه بر این بارنز همواره در آثار خود نیمنگاهی به کلاسیکها میاندازد و بهنحو ظریفی با جهان یک یا دو نویسنده ماقبل خود گفتوگو میکند.
طوطی فلوبر
بارنز ادبیات را بهترین راه گفتن حقیقت میداند، «فرایند تولید دروغهای بزرگ، زیبا، و بهسامان که از هر مجموعه واقعیتی بیشتر حقیقت میگوید.» او میگوید: اگر جهان را بین هواداران بالزاک و فلوبر تقسیم کنیم، من به دسته دوم تعلق دارم، و «مادام بواری» را نخستین رمانِ بهراستی مدرن و رمان ناتمامِ فلوبر؛ «بووار و پکوشه» را آغازگر رمان مدرنیست میخواند. مطرحترین رمانِ بارنز؛ «طوطی فلوبر»، رمانی که گویا شخصیت فلوبر را مبنای خود قرار داده و طرز نوشتن او را به نقد میکشد. برخی منتقدان معتقدند همانطور که فلوبر با «مادام بواری» الگویی برای رمان مدرنیستی ارائه داد، «طوطی فلوبر» بارنز نیز پیشنهادی برای ادبیات معاصر است.
طوطی فلوبر
عکاسی، بالونسواری، عشق و اندوه
در عنفوان زندگي جهان به شكل سردستي به دو دسته تقسيم ميشود: آنهايي كه لذت تن ديگري را چشيدهاند، و آنها كه هنوز نه. بعدش تقسيم ميشود به آنها كه عشق را شناختهاند و آنها كه هنوز نه. و باز بعدش جهان به دو دسته تقسيم ميشود:آن ها كه بار اندوهي را به دوش ميكشند و آنها كه هنوز نه. اين تقسيمات بيچون و چرايند؛ همچون نوار حارهاي زمين كه از آن گذر ميكنيم. ما سي سال با هم زندگي كرديم. من سي و دو سالم بود وقتي با هم آشنا شديم و شصت و دو سالم بود وقتي مرد...
فقط یک داستان
همهمه ی زمان
جولین بارنز
مرجان محمدی
داستان اولین رمان جولین بارنز بعد از کتاب برنده ی بوکرش، حس یک پایان، داستانی است درباره ی برخورد هنر با قدرت، درباره ی سازش انسان، بزدلی و شجاعتش. این کتاب اثر استادی واقعی است.
هنر به همه تعلق دارد و به هیچکس متعلق نیست. به همهی زمانها تعلق دارد و به هیچ زمانی متعلق نیست. به آنهایی تعلق دارد که آن را خلق کردهاند و آنهایی که از آن لذت میبرند. هنر دیگر به مردم و حزب تعلق ندارد همانطور که روزی به اشرافزادگان و خدایگان تعلق داشت و دیگر ندارد. هنر زمزمهی تاریخ است که بلندتر از همهمهی زمان به گوش میرسد. هنر بهخاطر هنر هستی نمییابد:
هستیاش بهخاطر مردم است، اما کدام مردم و چه کسی آنها را مشخص میکند؟
هیاهوی زمان
نویسنده : جولین بارنز مترجم : پیمان خاکسار
«هیاهوی زمان» آخرین رمان بارنز است که بعد از کسب جایزهی بوکر برای کتاب «درک یک پایان» منتشر شده است. این کتاب سنت برخی کارهای گذشته و ترکیبی از زندگینامه و داستان است.
بارنز در این کتاب سراغ «دیمیتری شوستاکوویچ» آهنگساز مشهور روس رفته و به زندگی و رابطهای که با قدرت داشته پرداخته است. شوستاکوویچ زندگی پرفراز و نشیبی داشته و به واسطهی زندگیاش در جنگ و استعدادهایی که داشته مورد توجه دولت، به خصوص استالین بوده است.
بارنز پیش از این نیز این تکنیک (آمیختن زندگینامه و داستان) را با زندگی «گوستاو فلوبر» در کتاب «طوطی فلوبر» و «آرتور کانن دویل» نویسندهی شرلوک هولمز در کتاب «آرتور و جرج» به کار برده است.
خاکسار دربارهی ترجمهی این اثر میگوید: «یکی از دلایلی که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردم این است که این کتاب یک تقارن شگفت دارد. من همیشه عاشق جولین بارنز بودم و. آرزو داشتم یکی از کتابهای او را ترجمه کنم. از طرف دیگر شوستاکوویچ یکی از آهنگسازان محبوب من است که از دوران نوجوانی همراهم بوده و در طول یک هفته بارها و بارها به آثارش گوش میدهم.»
«وقتی دیدم نویسندهی مورد علاقهام دربارهی آهنگساز محبوبم کتابی نوشته درنگ نکردم. آن موقع مشغول ترجمهی “شن روان” نوشتهی “استیو تولتز” بودم. با این حال ترجمهی کتاب را نیمه رها کردم و به ترجمهی کتاب بارنز پرداختم.»