کتاب احمد
ناصرالدین شاه، طالبوف را برای نگارش «کتاب احمد» کافر بی دین خواند، چرا که بنظرش در آن کل ایران را مسخره کرده بود. کتاب «مسالک المحسنین» به امر کامران میرزا از پسران بانفوذ ناصرالدین شاه، کتب ضاله شناخته شد. این آثار، خشم مستبدان و مرتجعان و ملاهای قشری را برانگیخت، چنانچه طالبوف را تکفیر و خواندن آثارش را ممنوع کردند. اما برخلاف این تلاشها، قلم طالبوف بر جانها نشست و راهش را در آگاه سازی مردم در زمانه جنبش مشروطیت باز کرد. چنانچه بعدها کتاب احمد به عنوان کتاب درسی در مدارس جدید تبریز درس داده شد و طالبوف نیز از نخستین نماینده های مردم به مجلس شورای ملی راه یافت.
عبدالرحیم بن ابوطالب طالبوف در خانواده متوسط پیشه ور و نجار در تبریز 1250ق به دنیا آمد. از 16 سالگی برای تحصیل به تفلیس رفت. این مهاجرت در زمانه ای بود که خیل مهاجران ایرانی برای کار یا امنیت سیاسی برای روشنفکران یا امنیت اقتصادی برای تجار به منطقه قفقاز صورت می گرفت. وی در دوره پرتحرکی فرهنگی و سیاسی این منطقه بار آمد. با زبانهای روسی، فرانسوی، ترکی آذربایجانی و عربی آشنا بود. به فارسی ساده و سلیس می نوشت. تمام آثارش را در دوره میانسالی به بعد نوشته است. در زمان سلطنت مظفرالدین شاه به تهران آمد. در دوره اول مجلس شورای ملی از جانب طبقه تجار به نمایندگی انتخاب شد. اما بعد صدور اعتبارنامه، در محفل یکی از علما انتقاداتی به وی شد و کتاب «مسالک المحسنین» به امر کامران میرزا که حاکم طهران هم بود، کتب ضاله شناخته شد. البته طالبوف هم از خود دفاعی نکرد و از نمایندگی مجلس انصراف داد. از این انصراف طالبوف روایات دیگری غیر از این روایت آدمیت هم از جانب کسانی چون حسن تقی زاده و.. وجود دارد. (آدمیت، 1363: 11)
مسالک المحسنین
عبدالرحیم بن ابوطالب طالبوف
میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی (۱۲۱۳ ه.ش کوی سرخاب تبریز - اواخر ۱۲۸۹ یا اوایل ۱۲۹۰ ه.ش تمرخان شوره داغستان) از روشنفکران پیش از مشروطیت است.
عبدالرحیم پسر ابوطالب نجار تبریزی در ۱۲۱۳ شمسی/۱۸۳۴ میلادی در محله سرخاب تبریز زاده شد. به گفته خودش پدرش ابوطالب و پدربزرگش استاد علی مراد حرفه نجاری داشتهاند. گفتهاند عبدالرحیم در شانزده سالگی به تفلیس رفت و به تحصیل زبان روسی پرداخت و مقدمات دانش جدید را فرا گرفت و با جنبشهای آزادیخواهی و آرای نویسندگان سوسیال دموکرات و ادبیات روسی آشنا شد و مدتی بعد در تمرخان شوره (بویناکسک کنونی) مقر حکومت داغستان مقیم شد و به مقاطعهکاری راههای قفقاز پرداخت و سرمایهٔ کافی اندوخت و در آن شهر ازدواج کرد. او در دوره تحرک فرهنگی و سیاسی قفقاز پرورش یافت و از دانش و فرهنگ سیاسی جدید تأثیر پذیرفت و از پنجاه و پنج سالگی به نوشتن آثار خود پرداخت و اعتبار و احترام بسیار یافت، تا آنجا که به علت نوشتن مقالاتی در ترویج افکار اجتماعی و سیاسی جدید و تبلیغ آزادی و حکومت قانون و همچنین نشر علوم طبیعی به زبان ساده فارسی در ایران نزد رجال ترقیخواه و روشنفکران زمانه محبوبیت بسیار حاصل کرد و در ۱۲۸۵/۱۹۰۶ در دوره اول مجلس شورای ملی از تبریز به نمایندگی انتخاب شد، اما با آنکه نمایندگی را پذیرفت به تهران نیامد و در شهر تمرخان شوره ماند تا در هفتادو هفت سالگی درگذشت.
از وی فرزندی جز یک دختر به نام صونا، که زن مهندسی به نام عمراوف بود، باقی نماند.
وی با نگارش کتابهایی مانند «مسالک المحسنین» و «کتاب احمد» و … بر بسیاری از مشروطه خواهان تأثیر گذاشت. به همان اندازه که تجدد خواهان، از آثار و دیدگاههای او جانبداری میکردند، برخی از عالمان روحانی، با وی سرگران بودند و این به سبب مطالبی بود که او در آثارش آورده بود، و ایشان در نگاهشان، با اصول دیانت اسلام همخوانی نداشت.