آزادی و خیانت به آزادی
آزادي و خيانت به آزادي مجموعهي شش گفتاري است که آيزايا برلين هفتهاي يکبار در 1951 در برنامهي سوم راديو بيبيسي ايراد کرد. اين سخنرانيها سرآغازي بود بر شهرت برلين بهعنوان فيلسوف و روشنفکر و انديشهنگار. برلين بيش از هر چيز به مفهوم آزادي انديشيده است. شش گفتار اين کتاب هم هرکدام به يک متفکر قرن هجدهم اختصاص دارد؛ هلوسيوس، روسو، فيشته، هگل، سنسيمون و دومستر. صفت مشترک هر شش نفر اين است که همگي دربارهي آزادي بشر بحث کردهاند، ولي با کمال شگفتي، عقايدشان نهايتاً ضد آنچه معمولاً آزادي فردي يا سياسي خوانده ميشود از کار درميآيد. مترجم کتاب براي آشنايي خوانندگان با انديشهي برلين درآمدي به کتاب افزوده است که تلخيص و ترجمهاي است از دائرةالمعارف فلسفهي استنفورد.
اخلاق در فلسفه کانت
راجر سالیوان
عزت الله فولادوند
به رغم اينکه کانت شايد بزرگترين فيلسوفي است که پس از ارسطو در پهنه فلسفه غرب ظهور کرده است، و به رغم تأثير گسترده و ژرف او در تقريبا تمام مکتبهاي فلسفي بعدي، با کمال تأسف بجر بنياد مابعدالطبيعه اخلاق (ترجمه حميد عنايت و علي قيصري)، تاکنون هيچ کتابي از او يا درباره او در فلسفه اخلاق به فارسي موجود نيست. کتابي که اکنون به فارسي زبانان تقديم ميشود، نوشته يکي از استادان فلسفه و کانت شناسان معاصر است. کانت نيز مانند هر متفکر بزرگي، در هر نسل موضوع بررسيها و تفسيرهاي جديد بوده است. نويسنده اين کتاب از نسل کساني مانند پل گاير و الن وود و کارل آمريکس و هنري آليس و ژيل دولوز و انورا اونيل و ديگران است که در دهههاي اخير عصر نويني در کانتشناسي آغاز کردهاند، و اين خود البته به علت توجه روزافزون به اهميت و عظمت کانت در اين دوره بوده است. من اين کتاب را از اين رو براي ترجمه برگزيدم که: نخستبه زباني روشن(ولي بدونگريز از پيچيدگيها) و نسبتا به اختصار انديشه اخلاقي کانت را آنگونه که در آثار مختلفش منعکس است بيان ميکند؛ دوم از راه فلسفه سياسي به اخلاق نظري وارد ميشود و به خواننده نشان ميدهد که چرا کانت ميگويد نظام حقوقي هر جامعه مدني بايد اساس اخلاقي داشته باشد؛ و سوم، چنانکه گفته شد، حاوي شرح و تفسيري بالنسبه جامع از بنياد مابعدالطبيعه اخلاق است که فهم آن- لااقل براي دانشجويان- خالي از اشکال نيست و فعلا تنها کتاب موجود در اين زمينه به زبان فارسي است.
برجِ فرازان (سیمای جهان پیش از جنگ جهانی اول، ۱۸۹۰ – ۱۹۱۴)
برجفرازان تلاشی است برای واکاوی اجتماعی ریشههای جنگ جهانی اول در قالب مرور زندگی و جستوجو در احوال جوامعی که درگیر این اتفاق بودهاند. کتاب در این ریشهیابی به جای تحقیق در ساختار دولتها، به پژوهشی بنیادی در اوضاع اجتماعی مردمِ درگیر با جنگ میپردازد. تاکمن در بخشهای مختلف برجفرازان وقایع کشورهای اروپایی و امریکا در سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ را از نظر میگذراند و با زبانی روایی، جزئیاتی خواندنی و بکر از چهرهی جهانِ پیش از جنگ جهانی اول ارائه میدهد و سعی میکند به این سؤال پاسخ دهد که چطور در سالهای اوجگیری تمدنِ مدرن جنگی چون جنگ جهانی اول رخ داد.
به یاد کاتالونیا
جامعه باز و دشمنان آن
یکی از مهم ترین کتاب های قرن بیستم، جامعه باز و دشمنان آن، دفاع سازش ناپذیری از لیبرال دموکراسی و حمله ای قدرتمند به خاستگاه های فکری توتالیتاریسم است. دستاورد بزرگ کارل پوپر در زمان انتشار برای اولین بار به موقعیتی افسانه ای دست یافته است. پوپر با ردیابی ریشه های یک سنت استبدادی که توسط افلاطون، مارکس و هگل نمایندگی می شود، استدلال می کند که روح تحقیق آزاد و انتقادی که بر تحقیقات علمی حاکم است باید در مورد سیاست نیز صدق کند. جورج سوروس، که شاگرد پوپر بود، در مقدمهای جدید، «مکاشفه» اولین خواندن کتاب و چگونگی کمک به الهام بخشیدن به بنیادهای بشردوستانه جامعه باز را توصیف میکند.
«جامعه باز و دشمنان آن» که در تبعید سیاسی در نیوزیلند در طول جنگ جهانی دوم در دو جلد در سال 1945 منتشر شد، توسط برتراند راسل به عنوان «دفاع قوی و عمیق از دموکراسی» مورد استقبال قرار گرفت. این حمله افسانهای به فلسفههای افلاطون، هگل و مارکس، فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی را پیشگویی کرد و نقصهای مهلک نظامهای سیاسی مهندسی شده اجتماعی را آشکار کرد. این کتاب امروز هم بسیار خوانا، عالمانه و شفاف است و به همان اندازه که در سال 1945 منتشر شد، خواندنی است.
"چه کسی باید حکومت کند؟" هرگز واقعاً حل نشده است. افلاطون فکر می کرد که باید شاهان فیلسوف باشند. حاکمان قرون وسطی کسانی را که توسط خدا مسح شده بودند ترجیح می دادند. هگل: روح ملتی که در حاکم خیرخواه آن تجسم یافته است. برای مارکس، کل پرولتاریا بود. حق با کیست؟
تعریف پوپر از دموکراسی ما را قادر می سازد تا از این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» به "دولت چگونه باید تشکیل شود تا بتوانیم از شر حاکمان بد بدون خونریزی و بدون خشونت خلاص شویم؟" برسیم.
پوپر: همه مطمئنیم که هر کسی در جامعه زیبا و کامل رویایی مان خوشحال خواهند شد. و بدون شک، اگر همه ما بتوانیم یکدیگر را دوست داشته باشیم، بهشت روی زمین وجود خواهد داشت. اما، همانطور که قبلاً (در فصل 9) گفتم، تلاش برای ساختن بهشت روی زمین همواره جهنم را تولید می کند. منجر به تعصب، جنگ های مذهبی و گرفتن جان ها از طریق تفتیش عقاید می شود.
پوپر: شما می توانید هر نامی را که دوست دارید برای دو نوع حکومت انتخاب کنید. من شخصاً به نوع حکومتی که بدون خشونت قابل حذف است، «دموکراسی» و دیگری را «استبداد» مینامم.
پوپر: ادعای کذایی پارادوکس آزادی این استدلال است که آزادی به معنای فقدان هرگونه کنترل محدودکننده به ناهنجاری بسیار بزرگی منجر می شود، زیرا قلدر را آزاد می کند تا فروتنان را به بردگی بکشد. این ایده، به شکل اندکی متفاوت و با گرایش بسیار متفاوت، به وضوح در افلاطون بیان شده است. پارادوکس مدارا کمتر شناخته شده است: تساهل نامحدود به از بین رفتن تساهل منجر می شود. اگر تساهل نامحدود را حتی نسبت به کسانی که تحمل نمیکنند نیز بسط دهیم، اگر آمادگی دفاع از جامعهی بردبار را در برابر هجوم نابردباران نداشته باشیم، آنگاه افراد بردبار و مدارا با آنها نابود میشوند . - در این صورتبندی، برای مثال، منظورم این نیست که ما همیشه باید بیان فلسفههای نابردبار را سرکوب کنیم. تا زمانی که بتوانیم با استدلال منطقی با آنها مقابله کنیم و افکار عمومی را تحت کنترل خود درآوریم، سرکوب قطعاً عاقلانه نخواهد بود. اما ما باید این حق را داشته باشیم که در صورت لزوم حتی با زور آنها را سرکوب کنیم. زیرا ممکن است به راحتی معلوم شود که آنها آمادگی ملاقات با ما را در سطح استدلال عقلی ندارند، بلکه با نکوهش همه استدلال ها شروع می کنند. ممکن است پیروان خود را از گوش دادن به استدلال عقلی منع کنند، زیرا این استدلال فریبنده است و به آنها یاد می دهند که با مشت یا تپانچه به استدلال پاسخ دهند. بنابراین ما باید به نام تساهل، حق عدم مدارا با افراد ناشکیب را ادعا کنیم. ما باید ادعا کنیم که هر جنبشی که تبلیغ نابردباری می کند خود را خارج از قانون قرار می دهد و تحریک به نابردباری و آزار و اذیت را باید جنایتکار بدانیم، همانطور که تحریک به قتل یا آدم ربایی یا احیای تجارت برده را باید به عنوان جنایتکار در نظر بگیریم.