دکتر ژیواگو
نام کتاب برگرفته از شخصیت اول آن –یک دکتر شاعر– است. کتاب داستان مردی است که عاشق دو زن است و این موضوع همزمان با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و سپس جنگ داخلی ۱۹۱۸-۱۹۲۰ این کشور است. درونمایهٔ داستان زندگی مردی است که حوادث بیرونی که از دسترس او خارج هستند مسیر زندگیش را دگرگون میسازند. در سال ۱۹۶۵ دیوید لین از روی این کتاب فیلمی به همین نام ساخت و در سال ۲۰۰۵ هم در روسیه از روی آن یک سریال ساخته شد. نوشتن کتاب در سال ۱۹۵۶ پایان یافت ولی به دلیل مخالفت با سیاست رسمی شوروی در آن سالها اجازه نشر در این کشور را نیافت. در سال ۱۹۵۷ ناشری ایتالیای آن را در ایتالیا چاپ کرد. کتاب عاقبت در سال ۱۹۸۸ در روسیه به چاپ رسید.
“دکتر ژیواگو”، شاهکار “بوریس پاسترناک” برنده ی جایزه ی ادبی نوبل، یکی از مهمترین بیانیه ها علیه حکومت های توتالیتر، تمامیت خواه و ایدئولوژیک است نام کتاب برگرفته از شخصیت اول آن می باشد که یک دکتر شاعر است. دکتر ژیواگو عاشق دو زن است و این موضوع همزمان با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و سپس جنگ داخلی ۱۹۱۸-۱۹۲۰ این کشور رخ می دهد. درونمایه ی داستان، زندگی مردی است که حوادث بیرونی که از دسترس او خارج هستند مسیر زندگی اش را دگرگون میسازند. در پس این عظمت اثر پاسترناک، روایت ویژه ای از عشق و دلبستگی نیز هست. عشقی که وجوه انسانی آن را تا حد جلوه ای آسمانی بر فراز می کشد.
زن سی ساله
این رمان سرگذشت دردناک زنی است که زندگی زناشویی کامش را برنمیآورد و سرانجام پس از وسوسههای بسیار به عشقی رمز آلود تن میدهد. وی به کودکی که حاصل این عشق اوست بیش از فرزند مشروع خود مهر میورزد. دخترش که از راز مادرش آگاه است، آن کودک را به رودخانه میاندازد و خود با خشم از دامن آلودهٔ مادرش به آغوش جوانی، که خود نیز مثل دختر دستش به خون آغشته است، میافتد و تا آخر عمر با هم به شادی زندگی میکنند. در انتهای داستان حوادث هیجان انگیزی روی میدهد و زن ناپاک از شدت درد و رنج میمیرد.
زن سی ساله از جهت مطالعهٔ دقیق عواطف انسانی و بهویژه تحلیل خواهشها و هوسهای زنان از اهمیت ویژهای برخوردار است.
ژان کریستف (۲ جلدی)(گالینگور)(قابدار)
ای میلیون ها انسان!...ای ساکنان ملک هستی... همدیگر را دربرگیرید...و بوسه خویش را نثار تمام جهان سازید... اما در آخرنی صفحات ژان کریستف بهتر دیدم که مهر و کین را شکوهمندانه با یکدیگر هماهنگ کنم، و رمان را با نوعی تعادل به پایان برسانم زیرا پایان عمر ژان کریستف،پایان کار او نیست و ژآن کریستف هرگز به پایان خود نمیرسد و حتی مرگ او یک ضرب آهنگ است و برآمدن یک نفس کوتاه از نفس بلند جاودانگی است:روزی برای نبردهای تازه بار دیگر به دنیا خواهم آمد. ژان کریستف هنوز،هن فس و هم پیمان نسل های امروزی است و اگر این بار هم بمیرد، باز متولد خواهد شد،و هر بار به صحنه رزم خواهد آمد و همیشه با زنان و مردان آزاده در هر کشور پیمان برادری خواهد بست، و با آنها که می رزمند و رنج میبرند و به پیروزی دست می یابند هم پیمان خواهد شد...
شهر آفتاب (۲جلدی)
همیشه شوهر
فئودور داستایوسکی
ترجمه علی اصغر خبره زاده
همیشه شوهر، داستانی ست (به طور غیر مستقیم) پیرو ِ مردی که "همیشه شوهر" است! و به نظر نمی آید شخصیت اصلی ِ داستان باشد . به جای او ٬شخص ِ اصلی مردی ست به نام ولچانینف ٬مجرد ٬ ثروتمند کمی عیاش و البته مبادی ِ ادب در بیشتر مواقع ٬ که این روزهای کتابی٬ اوضاعش ـــ همچون خود ِ داستایوسکی وقتی که این کتاب را می نوشته ـــ بسیار آشفته و درهم است! وقتی همه چیز از درون و بیرون بهم گره خورده و گیجی بسیاری به بار آورده و شخص را دچار مرض مالیخولیا کرده! او این روزها به طرز غریبی خاطراتی از گذشته به یاد می آورد که به طور شگفت موجب شرمش میشود و از خود بیزاری. در همین اثنی یکی از رفقایش پس از نُه سال با وضعی آشفته به دیدنش می آید و ماجراهای تازه ای آغاز میشود. .
سبک داستایوسکی، نه سلیس است نه روان و نه زیبا. اما قوی است و محکم و رسا و کاماً مختص به خود اوست. قیودی که در زبان روسی زیاد استعمال می شود در این اثر مخصوصاً زیادتر هستند. این عیوب مخصوصاً در اولین فصل خودنمایی می کنند. مانند چند اثر از کارهای اولیه اش، ابتدای آن دشوار و ست است. هر شخصیت، و مخصوصاً پاول پاولوویچ تروسوتسکی با طرز سخن مخصوص به خودش حرف می زند، تعبیرات مخصوص به کار می برد. لحن کلام و سیاق جمله ها مختص بین سال های 1860-1880 می باشد. لحنی که مخصوصاً در برخی محافل نیمه اشرافی، کارمندان عالی ادارات و ملاکان ولایتی آن زمان به کار می رفته است.