در حال نمایش 2 نتیجه

نمایش 9 24 36

زندگی و جهان اینشتین

42,000 تومان
والتر ایساکسن ترجمه: دکتر علی بهفروز

زندگی مثل دوچرخه سواری است، برای اینکه تعادل خودت را حفظ کنی، باید به رفتن ادامه دهی.

سانتا باربارا، سال 1933

سه گفت‌وشنود بین هیلاس و فیلونوس

160,000 تومان

جرج برکلی

ترجمه: علی بهفروز

اثر بسط ایده های برکلی است که فلسفه او را در قالب دیالوگ ارائه می کند. نویسنده برای اثبات وجود خدا و اینکه جهان مادی کاملاً از تصورات تشکیل شده است و نه اشیاء فیزیکی، دلایلی ارائه کرده است. او دوباره تاکید می کند که خدایی وجود دارد که نظم و ترتیب را در دنیای اطراف ما حفظ می کند.

نظرات برکلی توسط فیلونوس (به یونانی: "عاشق ذهن") ارائه می شود، در حالی که هایلاس ("hyle"، یونانی: "ماده") مظهر مخالفان متفکر ایرلندی، به ویژه جان لاک است.

در گفتگوی اول، هایلاس انزجار خود را نسبت به شک و تردید ابراز می‌کند و می‌افزاید که از فیلونوس شنیده است که «اسراف‌آمیزترین عقیده‌ای را که تا به حال در ذهن انسان وارد شده است، حفظ کرده است، به این معنا که چیزی به نام جوهر مادی در جهان وجود ندارد. فیلونوس استدلال می کند که در واقع این هیلاس است که شکاک است و او می تواند آن را ثابت کند. بنابراین، نبرد فلسفی شوخ طبعی آغاز می شود.

فیلونوس به طور سیستماتیک هیلاس را در مورد آنچه که انسان از جهان می‌داند سؤال می‌کند، ابتدا کیفیت‌های ثانویه، مانند گرما را بررسی می‌کند تا نشان دهد که چنین ویژگی‌هایی خارج از ذهن فردی وجود ندارند. او سپس به سمت کیفیات اولیه مانند امتداد و شکل می رود و به همین ترتیب استدلال می کند که آنها نیز کاملاً به ادراک و دیدگاه فرد وابسته هستند (مثلاً از دور، یک کوه بزرگ کوچک به نظر می رسد و شکل یک چیز است. ممکن است به طور چشمگیری در زیر میکروسکوپ تغییر کند: "شما می توانید در هر زمان آزمایش را انجام دهید، با یک چشم خالی و با چشم دیگر از طریق میکروسکوپ نگاه کنید".

دیدگاه هیلاس درباره ماده (که منشأ آن در نظریه افلاطونی اشکال ، یا موجودات انتزاعی که خارج از جهان معقول وجود دارند) [نیاز به منبع] توسط فیلونوس (برکلی) به طور سیستماتیک نابود می شود. بحث اساسی این است که چون ماده فقط با کیفیت های محسوسش برای ما شناخته می شود، توصیف یا حتی تصور ماده بدون این کیفیات غیرممکن است. زیرا در غیاب کیفیات محسوس، ماده طبق تعریف، کیفیات ذاتی خود را از دست می دهد.

استدلال برکلی فراتر می رود: کیفیات معقول ذاتی ماده نیستند. بلکه با ذهن نسبت داده می شوند و درک می شوند. رنگ، صدا، دما و حتی شکل کیفیت هایی هستند که کاملاً به ذهن بستگی دارند. در واقع، بدون «ذهن» تصور «ماده» غیرممکن می شود. در پاسخ به این سوال که "اگر درختی در جنگل بیفتد و عقلی در کار نباشد، آیا سروصدا می کند؟" غیر مادی گرایی برکلی به آن پاسخ می دهد: هیچ درختی وجود ندارد، جز داده های حسی یا مجموعه ای از ادراکات که از آن ساخته شده است. با این حال، خدا همیشه همه چیز را درک می کند. به عبارت دیگر، همیشه ذهنی وجود دارد. یک انسان (و بنابراین یک ذهن انسان) نیازی به حضور ندارد تا درخت صدایی تولید کند، زیرا ذهن خدا همیشه حضور دارد، یا برکلی استدلال می کند. این ذهن خداست که به ماده صفات معقول می دهد نه خود ماده.

برکلی در زمان خود با مخالفت بسیاری از فیلسوفانی که دیدگاه افلاطونی را داشتند مواجه شد. این فیلسوفان برکلی را مبتذل می‌دانستند، زیرا به نظر می‌رسید دیدگاه خود او دیدگاه‌های طبقات پایین را تأیید می‌کند. به طور کلی، "دیدگاه رایج" این بود که خدا همه چیز را آفریده و چیزهای روی زمین چیزهای واقعی هستند. برخی از فیلسوفان به خدا اعتقاد نداشتند و معتقد بودند که ماده روی زمین فقط تقلیدی از ماده واقعی است که در بعد دیگری وجود دارد. برکلی با دیدگاه رایج طرف شد.

فلسفه ارائه شده اغلب اشتباه تفسیر می شود. انتقاد این است که برکلی ادعا می کند که ما در دنیایی توهمی زندگی می کنیم، در حالی که در واقع، برکلی از پذیرش ایده ها به عنوان "چیزهای" واقعی حمایت می کند. وقتی به یک شی اشاره می کنیم، به شکل مادی اشاره نمی کنیم، بلکه به ایده شیئی که حواس ما را آگاه می کند، اشاره می کنیم. برکلی پیشنهاد نمی کند که هیچ چیز واقعی نیست. او پیشنهاد می کند که ایده ها خود واقعیت را می سازند.