در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

رباعی های خیام و نظریه کیمیت زمان

تومان
علی تسلیمی

این که اندیشه های خیام همواره وجود داشته و دارد،سخن تازه ای نیست، اما کمیت زمان آن هم با بخش بندی های سه گانه ی پیشاخیامی، خیامی و پساخیامی کاری است که فقط در این جا بدان پرداخته می شود؛ فصل«پیشاخیامی»،که به سده های پیش از خیام در لابه لای آثار شاعران، فیلسوفان و نمایشنامه نویسانی که اندیشه های مانند خیام داشته اند. اندیشه های خاوری ئ باختری در کنار هم نهاده شده اند تا گفته شود کدام یک از آنها خیامگی را به مانند یک فرزند سرکوب کرده یا پسرکشی به راه انداخته اند، و آیا با این کار، خیامی گری از میان رفته است؟ فصل«خیامی»به روزگار خیام برمی گردد که گاه نشانه های آن تا یک سده پیش نیز در ایران دیده می شود. خیامی گری، در این روزگار، با رباعی های خیام ساختاری نیرومند به خود گرفته تا گفتمانش را در برابر گفتمان عرفانی و معناگرا برجسته تر سازد و با عرفان به بازی گفتمانی بپردازد. اما خیامی گری در این روزگار از این ساختارهای بسته بیرون نیامد و خود به چهره ی پدر سرکوبگر دیگری بدل گردید مه در پیروان خود عقده ی اختگی پدید آورد. فصل «پساخیامی» که کمتر از یک سده در ایران و بیش از دو سده در اروپا پیشینه دارد، از ساختارهای بسته ی خیامی بیرون می آید و با اندیشه های دیگر پیوند می یابد تا به جهان های تازه، آزاد و پویاتری بپیوندد.در این فصل بسیاری از آثار امروزی معرفی و سه رمان شناخته شده ی جهان بررسی شده است؛ بوف کور هدایت، زوربای یونانی کازانتزاکیس و جاودانگی میلان کوندرا.