پایان دروغها
نام من بکی است.وقتی به خانه رسیدم دیدم که همسرم کریس با چاقو به قتل رسیده و خانه ما را به طور کامل بهم ریخته اند.اینگونه که به نظر می رسد کریس چیزی داشته که متعلق به آنان بوده است و من برای اینکه زنده بمانم باید آن را پیدا کنم و به ایشان بازگردانم.آنان به من هفت روز فرصت داده اند.هیچ جایی برای پنهان شدن ندارم و نمی دانم باید کجا رو جست و جو کنم.بنابراین با اینکه به پایان مهلت نزدیک می شوم تصمیم گرفته ام که مقاومت کنم.اکنون همه آنچه دارم ذهنی پر از دروغ و یک نقشه بد است.
جادهای باریک در دل شمال
پدیدآورندگان | ريچارد فلناگن |
مترجم | فرانک سالاری |
عنوان اين كتاب از كتابي به قلم يك شاعر هايكو به نام «باشو» به عاريه گرفته شده است. داستاني عاشقانه كه در زمان احداث خط آهن بين تايلند و برمه در جنگ جهاني دوم، كه به خط آهن مرگ معروف شده بود، اتفاق ميافتد...
نويسنده در توصيف اين كتاب مينويسد: «دو درون مايه اصلي اين رمان، عشق و جنگ است. نثر فوقالعاده ظريف و قوي اثر شرق را به غرب و گذشته را به حال پيوند ميزند. داستاني از گناه و قهرماني...»