خانواده موسکات
آیزاک باشویس سینگر
فریبا ارجمند
ایزاک بشویس سینگر (به زبان ییدیش: יצחק באַשעװיס זינגער یا יצחק בת־שבֿעס זינגער) (زاده ۱۹۰۴(یا ۱۹۰۲)-درگذشته ۲۴ ژوئیه ۱۹۹۱) داستاننویس یهودی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۷۸ است. وی همچنین جایزه کتاب ملی دریافت کرده است.
درباره کتاب:
داستان کتاب در آخرین سالهای قرن نوزده شروع می شود و در اولین روزهای حمله آلمان نازی به لهستان به پایان می رسد. محل داستان بیشتر ورشو است و قهرمانان تقریبا همه یهودی اند.
خانواده موسکات ثروتمند است و پدر خانواده مشولام موسکات پدرسالاری مقتدر. جامعه یهودی ورشو یهودی ارتدکس هستند ، اما خواه ناخواه تغییر وارد این جامعه بسته و به شدت سنتی هم شده است. دخترهایی که به زور و به انتخاب پدر شوهر کرده اند جدا می شوند یا خیانت می کنند ، پسرهایی که برای جانشینی پدربزرگ خاخام شان تربیت می شوند طغیان می کنند و ریش می زنند و ... صهیونیسم دارد در بین یهودیان پا می گیرد و از آن طرف بیرون راندن یهودیان از خانه های اجدادی شان امری عادی است.
شهر ممنوعه
ماگدا سابو
ترجمه: فریبا ارجمند
ويرجينيا وولف اولين کسي بود که به رابطهي خلاقيت هنري و امور روزمره اشاره کرد. وولف نوشت که قرن هفدهم هيچ شاعر مؤنثي ندارد چون «خواهر شکسپير» بيش از حد گرفتار وصلهپينهي جورابو سر زدن به غذا است. چند قرن بعد، نسل چندمِ بازماندگان «خواهر شکسپير»، به کمک پول، ميکوشند با بهکارگيري خدمتکار اين مشکل را حل کنند.
ماگدا سابو، يکي از مشهورترين نويسندگان مجارستان، در رمان شهر ممنوعه نگاهي عميق به مناسبات متزلزل «بانوي نويسنده» و خدمتکارش مياندازد، امري که پيش از او بهندرت کسي به آن پرداخته است.
اِمِرِنس، خدمتکار سالخورده، سوابق درخشاني دارد: قابلاعتماد است، خيال ماگدا راحت است که او خانه را به آتش نميکشد، و نيز از او گذشته است که معشوقه داشته باشد. مناسبات اين دو زن به وابستگي متقابلي ميانجامد. بينابين دو نبردي دايمي جريان دارد و «شبهاي ويرژيليِ مملو از عناصر رئال و سوررئال». کتاب با توصيف يک رؤيا آغاز ميشود و به پايان ميرسد: رؤيايي تبآلود، سايهي يک سايه...
سابو جوايز متعددي دريافت کرده است، ازجمله جايزهي«کوشوت» (Kossut)، که مهمترين جايزهي ادبي مجارستان است، و «جايزهي نويسندهي زن خارجي»، به ترجمهي فرانسوي شهر ممنوعه داده شد.
ماگدا نويسنده و شاعر لهستاني است كه تا كنون 7 اثر وي به زبان انگليسي ترجمه شده است. از مهمترين آثار اين نويسنده لهستاني ميتوان به نگارش رمانهايي چون «حنايي»، «شبهاي پيگكيلينگ» و «به سال بگو» اشاره كرد.
ماگدا نخستين رمانش را با عنوان «فرستو» و به زبان لهستاني در سال 1958 منتشر كرد، اما موفقيت اصلي را با نگارش رمان فانتزي «ابيگل» در سال 1970 به دست آورد.
غیب شدن ازمی لنوکس
گریزها
گريزها رماني است درباره سفر در قرن بيست و يكم كالبد آدمي، رماني كه از زندگي، مرگ، حركت و سلوك حرف ميزند. گريزها حكايت سفر به آفاق و انفس است، از جاي جاي جهان تا درون بدن انسان. از فيليپ ورهين، كالبدشناس هلندي قرن هجدهم كه پاي خود را تشريح و اجزاي آن را نقاشي كرد تا بردهاي آفريقايي كه در قرن هجدهم در دربار ارتش به مقام مهمي رسيد و پس از مرگ جسدش را پر كردند و به نمايش گذاشتند. در قرن نوزدهم، قلب شوپن در سفر مخفيانهاي از پاريس به ورشو رفت و بالاخره در دوران معاصر، همسر و كودك مرد جواني در سفري تفريحي به جزيرهاي در كرواسي به نحو اسرارآميزي ناپديد ميشوند. اولگا توكارچوك، با نگاه عميق و ظرافتي كه خاص اوست، ما را از لايه سطحي مدرنيته فراتر ميبرد و متوجه كنه طبيعت بشر ميكند. «زمين گرد است، پس بياييد بيش از حد خودمان را به جهت مقيد نكنيم. براي كسي كه اهل ناكجاست، هر حركتي بازگشتي است، چرا كه هيچچيز مثل خالي بودن ما را به سوي خود نميكشد.»